ایران پرسمان

آخرين مطالب

گوناگون/ کوتاه کردن ریش با ناخن‌گیر در اسارت! دانش و فناوری

گوناگون/ کوتاه کردن ریش با ناخن‌گیر در اسارت!
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - ایرنا / عملیات خیبر از لحاظ جغرافیایی بسیار حساس و بین سه استان بصره، العماره و ناصریه بود، بعد از شهادت تعدادی از نیرو‌های ما؛ دیگر رزمندگان و مجروحان توسط بعثی‌ها محاصره و اسیر شدیم، آن‌ها برای بالابردن روحیه مردم و اینکه به آن‌ها بگویند متجاوزان را دستگیر کردیم ما را در شهر القرنه چرخاندن بعد ما را به یک پادگان بردند و پس از ضرب و شتم ما را به مقر سپاه شیعه عراق در بصره فرستادند در آنجا سه تا چهار روز ما را برای بازجویی نگه داشتند؛ چون برای بعثی‌ها مهم بود که ما چگونه به آن منطقه وارد شدیم آن‌ها باور نمی‌کردند ما 40 کیلومتر مسافت را با قایق از طریق آب هورالعظیم پیموده باشیم؛ چون ما آن‌ها را غافلگیر کرده بودیم.
بعثی با لگد بر زخم‌های مجروحان می‌زدند و سؤالاتی درباره اینکه از کجا آمدید، مسیر‌های دسترسی، محل تجمع و توپخانه‌های شما کجاست از ما می‌پرسیدند؛ از پاسخ‌دادن طفره می‌رفتیم و به‌دروغ می‌گفتیم شبانه ما را از یک روستا سوار اتوبوس کردند و به این منطقه پر آب آوردند، نمی‌دانیم اینجا کجاست و وانمود می‌کردیم که افرادی ساده و از همه چیز بی‌خبر هستیم.
وقتی می‌خواستیم وارد اردوگاه شویم بعثی‌ها مانند ستون در دو طرف ایستاده بودند و با کابل، باطوم و میل‌گرد‌هایی که در دست داشتند ما را کتک می‌زدند تا به سالن برسیم، چون همه اسرا در اردوگاه موصل از عملیات خیبر بودند، بعثی‌ها نمی‌توانستند بین ما نفوذ کنند
نیرو‌های بعثی برای اینکه ما را وادار به حرف‌زدن کنند با پوتین‌های خود بر روی زخم‌هایمان فشار می‌آوردند، مصمم بودیم و همان حرف‌های قبل را تکرار می‌کردیم آن‌ها هم برای به حرف آوردن اسرا ما را به برق وصل یا از پنکه‌های سقفی آویزان می‌کردند، گوش‌های مرا هم به برق وصل کردند تا اعتراف کنم. همه ما می‌دانستیم اگر یکی دو شب اول اطلاعاتی به دشمن ندهیم به نفع ماست برای همین مقاومت می‌کردیم و پاسخ‌های کوتاه و دروغ می‌دادیم بعد ما را در شهر بصره چرخاندند، در بازجویی‌ها تحقیرمان می‌کردند، می‌گفتند که بچه هستید و با فریب شما را به جبهه آوردند.
ما را به اتاق‌های تاریک می‌بردند منافقان با آن‌ها همکاری و سخنان ما را به عربی برای بعثی‌ها ترجمه می‌کردند ما هم سعی می‌کردیم با زبان محلی صحبت کنیم تا آن‌ها زیاد متوجه نشوند. بعد از بصره ما را به مرکز استخبارات در بغداد بردند.
علی احمدی 22 سال سن داشت که روز 3 اسفند 1362 در عملیات خیبر منطقه هورالعظیم به سمت شهر القرنه عراق بر اثر ترکش از ناحیه پهلو مجروح شد و به اسارت نیرو‌های بعثی درآمد، این آزاده دفاع مقدس در بیان روایت خاطرات خود از اسارت چنین نقل می‌کند: بعثی‌ها می‌پرسیدند شغلت چیست می‌گفتم بسیجی هستم درحالی‌که جزء نیرو‌های کادری بودم و باید برای شکستن خط به جلو می‌رفتیم، بیشتر افرادی که با من در منطقه اسیر شدند نیروی کادری و دارای تجربه بودند. چون فرمانده بودم وقتی اسیر شدم برخی از اسرا که مرا می‌شناختند به شوخی می‌گفتند نوربالا می‌زنی و شهید می‌شوی؛ اما خود آن‌ها به شهادت رسیدند.
همین که ما توانسته بودیم به پشت نیرو‌های دشمن نفوذ کنیم، پیروزی بود؛ چند مرکز استان را تصرف کردیم و برگشتیم به این کار اصل غافلگیری می‌گویند با اینکه نیرو‌های آمریکایی به بعثی‌ها کمک می‌کردند ما توانسته بودیم آن‌ها را شکست دهیم و این موضوع برای آن‌ها بسیار دردناک بود.
اسارت یک هزار و 800 تن در عملیات خیبر
بعد اینکه اسیر شدیم تا دو ماه حمام نرفتیم و همان لباس‌های کثیف و خونی را بر تن داشتیم تا جایی که سر همه بچه‌ها شپش گرفته بود حسین موحد یکی از بچه‌های تهران یک شیشه آورد و شپش‌ها را داخل آن می‌انداخت، به او می‌گفتم ما اسیریم قرار نیست این‌ها را هم اسیر کنیم آن‌ها را آزاد کن
حدود یک هزار و 800 تن از رزمندگان در عملیات خیبر به اسارت نیرو‌های بعثی درآمدند، در بین ما نیرو‌های کادری سپاه و روحانی زیاد بود، ما را چهار یا پنج‌روز بدون آب و غذا، سرویس بهداشتی در یک سالن حبس کردند تا روحیه‌مان تضعیف شود بعد ما را به شهر موصل و اردوگاه شماره 2 در شمال عراق بردند.
وقتی می‌خواستیم وارد اردوگاه شویم بعثی‌ها مانند ستون در دو طرف ایستاده بودند و با کابل، باطوم و میل‌گرد‌هایی که در دست داشتند ما را کتک می‌زدند تا به سالن برسیم، چون همه اسرا در اردوگاه موصل از عملیات خیبر بودند، بعثی‌ها نمی‌توانستند بین ما نفوذ کنند، رزمندگان شروع به مدیریت داخلی کردند و نیرو‌ها از تیپ و یگان‌های خود تابعیت می‌کردند و این باعث انسجام ما در مقابل بعثی‌ها شد، آن‌ها می‌خواستند از لحاظ روحی ما را زمین‌گیر کنند؛ اما نمی‌توانستند.
نیرو‌های بعثی اسرا را فلک یا با چوب، کابل، باطوم و میل‌گرد به نقاط حساس بدن ما نظیر گردن، سر، شکم، مفاصل و پشت می‌زدند و برایشان مهم نبود که با ضربات چشم افراد نابینا و یا دچار معلولیت شوند.
نمازخواندن و خوردن سحری زیر پتو
نزدیک ماه رمضان بود که به اسارت نیرو‌های بعثی درآمدیم آن‌ها می‌گفتند افراد مسن نباید روزه بگیرند؛ اما کسی این موضوع را نپذیرفت، افراد باید ابتدای شب می‌خوابیدند و صبح هر موقع که بعثی‌ها می‌گفتند از خواب بیدار می‌شدند در این مدت کسی اجازه نداشت حتی به دستشویی برود و اگر کسی از جایش بلند می‌شد کتک می‌خورد، بچه‌ها گفته بودند یک‌تکه نان خشک و آب زیر پتو ببریم و دراز کشیده آن‌ها را موقع سحر بخوردیم، این‌گونه روزه می‌گرفتیم.
در ماه رمضان ما مقداری از غذای خود را به افراد مسن و یا مجروحان می‌دادیم تا آن‌ها هم‌توان گرفتن روزه را داشته باشند، برخی‌ها به‌خاطر شدت شکنجه یا برای اینکه مقدار غذای بیشتری دریافت کنند جاسوسی می‌کردند بچه‌ها با هم صحبت کردند تا افرادی که از لحاظ جسمی سالم بودند کمی از غذا، خرما، شکر، میوه خود را به آن‌ها بدهند به این شکل آن‌ها را جذب خود می‌کردیم، این کار به‌صورت مخفی انجام می‌شد به رابط‌ها غذا‌ها را می‌دادیم تا آن‌ها به افراد بدهند.
زخم‌های جانبازان کرم گرفته بود
300 تن از اسرا در اردوگاه ما جانباز بودند؛ به آن‌ها رسیدگی نمی‌شد فقط یک سرم نمکی بر روی زخم‌هایشان می‌ریختند و درحالی‌که با یک‌دست سیگار می‌کشیدند با دست دیگر بر روی زخم آن‌ها پنبه می‌گذاشتند تا جایی که بدن آن‌ها کرم گرفته بود، بچه‌ها می‌گفتند این‌ها باید تقویت شود افراد جوان که از لحاظ جسمی قوی بودند بخشی از تغذیه خود را در ماه رمضان به آن‌ها می‌دادند بعدازاین ایام هم این رفتار به فرهنگ تبدیل شد و آن‌ها مقداری از غذا‌های خود را به نیازمندان آسایشگاه کمک می‌کردند.
قطع‌کردن آب و بستن چاه دستشویی
به‌خاطر تغذیه همه دچار مشکلات گوارشی شده بودند از 4 بعدازظهر تا فردا در اتاقی بدون توالت حبس بودیم، اگر اسرا نمی‌توانستند خود را کنترل کنند ناگزیر در یک‌گوشه از آسایشگاه ادرار می‌کردند. 8 یا 9 صبح که در آسایشگاه باز می‌شد همه در صف دستشویی می‌ایستادیم، برخی اوقات بعثی‌ها چاه توالت را می‌بستند و از پشت‌هم در را تا فاضلاب جمع و پا‌های ما نجست شود، بعد آب را قطع می‌کردند تا نتوانیم دست‌وپای خود را بشوییم و نماز بخوانیم و روحیه ما تضعیف شود ما با بدترین شرایط در آسایشگاه روزگار می‌گذراندیم.
شکنجه تا حد معلولیت
در آسایشگاه خواندن نماز صبح ممنوع بود؛ اما برخی از اسرا که صبح‌ها نماز می‌خواندند بعثی‌ها آن‌ها را با خود به حیاط می‌بردند و به حدی آن‌ها را کتک می‌زدند که دچار جراحت یا معلولیت شوند، به بچه‌ها گفته شد در احکام اسلام آمده در برابر کتک باید تقیه کنید و اجازه ندهید آن‌قدر شما را بزنند تا آسیب جدی به شما وارد شود به همین دلیل گفتند نماز‌ها را به همان‌طور که دراز کشیده‌ایم با تیمم از زیر پتو بخوانیم.
علاوه بر شکنجه از لحاظ تغذیه و وضعیت بهداشتی شرایط مناسبی نداشتیم. صبح‌ها هم از بلندگو صدا‌های خوانندگان زن را پخش می‌کردند؛ چون گوش‌دادن به صدای زن از نظر ما گناه بود؛ این‌گونه می‌خواستند ما را اذیت کنند.
جمع‌کردن شپش در شیشه
بعد اینکه اسیر شدیم تا دو ماه حمام نرفتیم و همان لباس‌های کثیف و خونی را بر تن داشتیم تا جایی که سر همه بچه‌ها شپش گرفته بود حسین موحد یکی از بچه‌های تهران یک شیشه آورد و شپش‌ها را داخل آن می‌انداخت، به او می‌گفتم ما اسیریم قرار نیست این‌ها را هم اسیر کنیم آن‌ها را آزاد کن.

لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1006177/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

طلای جهانی کاهش یافت

چراغ قوه 8 کاره، پاور بانک، چراغ قوه، شیشه شکن و ...

سخن بزرگان/ بترسیدید که از مسخره کردنِ یک مومن

4گوشه دنیا/ چالش خطرناک نوجوانان آمریکایی!

تکنولوژی دیپ‌لیک اینتل تنها 5 سال پس از تولد به فراموشی سپرده شد

استقبال دیدنی از سخنگوی دولت در منطقه آزاد انزلی

ادعای غضنفری: پزشکیان چندبار کارهایی که می‌دانسته خلاف قانون است را با تهدید به استعفا مطرح کرده است

محبعلی: ترامپ نمی‌خواست قبل سفرش به منطقه مذاکرات شکست‌خورده اعلام شود

فرجی راد: مذاکرات نشان داد ما از برخورد نظامی خارج شدیم

بازدید سرلشکر باقری از کارخانجات نیروی دریایی ارتش در بندرعباس

ابوالفتح: اگر ما با آمریکا توافق کنیم اروپایی‌ها نمی‌توانند سرخود مکانیسم ماشه را اجرا کنند

ولایتمدار: مذاکره با آمریکا اگر ادامه پیدا نکند هم هیچ اتفاقی نمی‌افتد

روایت علایی از پشت پرده متوقف کردن دور چهارم مذاکرات از سوی آمریکا

مردم سوریه بسته‌های نظامیان صهیونیست را به آتش کشیدند

پ.ک.ک منحل شد

سرمقاله آرمان امروز/ ماحصل دور چهارم مذاکرات

حمله «کیهان» به «هم میهن»: می گویند درباره نام خلیج‌ فارس غیرتی نشویم

چرا صف وام ازدواج کم نمی‌شود؟

فرزین: بانک‌ها تخصصی می شوند

تصاویری زیبا از یک دشت بهاری در قزاقستان

دانشمندان بزرگ‌ترین موانع در ساخت چیپ‌های فوتونیک را شکستند!

جشن امضای کتاب «قاسم» برگزار می‌شود

روایت کولیوند از عملیات جست‌وجوی بالگرد رئیس‌جمهور شهید

ایران و آمریکا در ایستگاه چهارم؛ مذاکره با گام‌های محتاط

روایت وحیدی از تذکرات شهید رئیسی در برخورد با اغتشاشات 1401

ادای احترام عارف به شهید آل هاشم در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز

استقبال دیدنی از سخنگوی دولت در بندر انزلی

منظور: در این یک سال هرکس از مردم ما را دید، گفت دلتنگ شهید رئیسی است

ادعای غضنفری: پزشکیان چندبار کارهایی را که میدانسته خلاف قانون است را با تهدید به استعفا مطرح کرده است

نتانیاهو: به آتش‌بس یا آزادی اسرای فلسطینی متعهد نیستیم

تصمیم وزارت خارجه الجزایر علیه فرانسه

انتقاد «ویتکاف» از «نتانیاهو»؛ اسرائیل برای پایان جنگ غزه آماده نیست

حق غنی‌سازی حداکثری ایران و بحث انحرافی 3/67 درصد

سرمقاله هم میهن/ دستاورد‌های نامتوازن

برشِ حرفه‌ای انار

هوش مصنوعی به کمک پاکسازی پلاستیک از اقیانوس‌ها آمد

اهداف سفر عارف به آذربایجان شرقی

واکنش حوزه علمیه به بلاگر شدن روحانیون از نگاه غرویان

هدیه 400 میلیون دلاری قطر به ترامپ: «کاخ پرنده»

اولین شب بدون تنش بین هند و پاکستان

سرمقاله سازندگی/ گامی به سوی عدالت واقعی

تغییر ساعت کاری مراکز شماره‌گذاری در کشور

تداوم رکود شدید در بازار مسکن 1404؛ نه خریدار هست، نه فروشنده

حکمت/ ثروت فراوان هماره با گناه

جلیلی: باید راه متقابل و مقابله با تحریم را بفهمیم و بشناسیم

خشم مقامات هندی از اقدام «ترامپ»

تراژدی نوزادان ناقص‌الخلقه در غزه؛ کودکی که بدون مغز متولد شد

ترامپ جنگ غزه را «وحشیانه» خواند

آمریکا با چین به توافق تجاری رسید

سرمقاله دنیای اقتصاد/ معضل قوانین زائد در اقتصاد ملی