داستانک/ عیب دیگران را نگو
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر / سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید :
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و
شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و
به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم ..
شبی در خدمت پدر رحمه الله علیه نشسته بودم و
تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآنِ گرامی را ،
بر کنار گرفته ، می خواندم ..
در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند ،
خوابیده اند ..
پدر را گفتم :
از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند ..
خواب غفلت ،
چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند ،
بلکه مرده اند ..
پدر گفت : تو نیز اگر می خفتی ،
بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و
عیب آنان گویی و بر خود ببالی ..
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1124419/