رسم عاشقکُشی و شیوهٔ شهرآشوبی
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر /دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
رسم عاشقکُشی و شیوهٔ شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود میدانست
و آتشِ چهره بدین کار برافروخته بود
گرچه میگفت که زارَت بِکُشم میدیدم
که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود
کفرِ زلفش رَهِ دین میزد و آن سنگین دل
در پِیاش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله، که تلف کرد و که اندوخته بود؟
یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1125324/