ایران پرسمان - عصر ایران / فرید زکریا در مقالهای کوتاه با زبانی صریح و تحلیلی، هشدار داده هرچند حملات نظامی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران ممکن است از نظر فنی موفقیتآمیز بوده باشد، اما هیچ بمبی قادر به نابودی دانش فنی، اراده سیاسی و ظرفیت بازسازی برنامه هستهای ایران نیست.
او با اشاره به پیشینۀ توافق هستهای 2015 مینویسد آن توافق، برخلاف بمباران اخیر، توانست 10 تا 15 سال برنامه ایران را مهار کند. در مقابل، حتی خوشبینترین برآوردها نیز میگویند حملات اخیر، نهایتاً یک تا دو سال وقفه ایجاد کردهاند.
بازار

زکریا معتقد است اسرائیل، با ترور دانشمندان و از کار انداختنِ زیرساختهای موشکی ایران، حتی بیش از بمبهای سنگرشکن آمریکا تأثیرگذار بوده است. او هشدار میدهد ایران همچنان اورانیوم غنیشده در اختیار دارد و اگر اراده کند، میتواند برنامهاش را بازسازی کند و این اورانیوم را نمیتوان بدون ریسکِ تلفات گسترده هدف قرار داد.
به نظر او، تنها راه پایدار و مشروع برای جلوگیری از تبدیل ایران به قدرت هستهای، مذاکرهای تازه همراه با بازرسیهای گسترده آژانس انرژی اتمی است.
زکریا بر این باور است که دونالد ترامپ، بهرغم لفاظیهای تند، اکنون به ضرورت بازگشت به دیپلماسی پی برده است و از موقعیتی برخوردار است که میتواند توافقی جدید و حتی سختگیرانهتر از توافق 2015 را به ایران تحمیل کند.
نویسنده به اختلاف بنیادین ایران و اسرائیل بر سر «حق غنیسازی» اشاره میکند و میگوید: " alt="ایران پرسمان" width="100%" />
هشدار اصلی مقاله نهفقط درباره ایران، که درباره نظم جهانی است. اگر آمریکا، بدون مجوز بینالمللی، به کشوری دیگر حمله کند، الگویی خطرناک برای قدرتهایی نظیر چین و روسیه خواهد شد. همانطور که زکریا یادآور میشود، اگر بخواهیم دههها صلح و ثبات جهانی را حفظ کنیم، باید بهجای راهحلهای آتشین، به راهحلهای عقلانی و قانونی بازگردیم و این هدف، نه با بمباران که با قلم، مذاکره و عقلانیت میسر میشود.
ترجمۀ مقالۀ فرید زکریا را تقدیم تان میکنیم و مثل همیشه یادآور میشویم انتشار مطالب نویسندگان خارجی در «عصر ایران»، به منزله تأیید کامل دیدگاههای مطرحشده در این مقالات نیست؛ هدف از ترجمه و بازنشر اینگونه مقالات، صرفاً آگاهیبخشی، گشودن دریچهای تازه به جهان اندیشه و بررسی نگاه رسانههای بینالمللی است.
فرید زکریا: وقتی از کارآمدی نظامیِ حملات هوایی ایالات متحده به ایران سخن به میان میآید، نکتهای اساسیتر از نظر پنهان میشود؛ موفقیت در میدان نبرد، هرچقدر هم درخشان باشد، بهتنهایی نمیتواند ایران را از دستیابی به سلاح هستهای بازدارد.
حملات اخیر، نقطه اوج کارزار اسرائیلاند که بیش از یکسال به طول انجامیده و "محور مقاومت" را درهمشکسته است. بهنظر میرسد حملات آمریکا بسیار دقیق و مؤثر بودهاند؛ چرا که تأسیسات غنیسازی اورانیوم نیازمند زیرساختهای حساس، برق مداوم و پایداری سازهایاند و احتمالاً با 14 بمب سنگرشکن آسیب جدی دیدهاند. اما حتی در صورت وارد آمدن خسارت سنگین، بیشتر کارشناسان معتقدند این حملات صرفاً یک تا دو سال برنامه هستهای ایران را به تعویق انداختهاند.
در مقایسه با این حملات، توافق هستهای 2015 ایران مثالزدنی است که برنامه هستهای این کشور را 10 تا 15 سال مهارکرد. حتی شاید حملات اسرائیل مؤثرتر از بمبارانها بوده باشند. دستکم 14 دانشمند ارشد هستهای ایران، شمار زیادی از فرماندهان نظامی و نیمی از پرتابگرهای موشکی ایران نابود شدهاند. سامانههای پدافند هوایی ایران به لرزه درآمدهاند و این کشور با خطر حمله دائمی اسرائیل یا آمریکا مواجه است.
اما همانطور که رافائل گروسی، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار داد، ایران دانش بازسازی دارد و مقادیر قابلتوجهی اورانیوم غنیشده پنهان کرده است که نمیتوان آن را بمباران کرد، زیرا خطر مرگومیر گسترده وجود دارد.
پس تنها راه واقعی برای ممانعت از هستهایشدن ایران، توافقی مبتنی بر مذاکره و بازرسیهای دائمیست و این همان چیزیست که قلم، عقلانیت و مذاکره را نیرومندتر از بمب میکند.
ترامپ که با ژست تهاجمی به میدان آمده، این واقعیت را دریافته و اکنون خواهان دیپلماسی است. او در موقعیتی کلیدی قرار دارد. در آمریکا و اسرائیل سرمایه سیاسی دارد تا توافقی تازه را به سرانجام برساند. ایران در محاصره است و میتوان خواستههای بیشتری را مطرح کرد، نه فقط درباره غنیسازی، که درباره حمایت از نبردجویان جبهه مقاومت.
تفاوت دیدگاه همین است: ایران بر اساس معاهده منع اشاعه، حق غنیسازی برای اهداف صلحآمیز دارد و اسرائیل خواهان حذف کامل این توانایی است. پیشتر، دولت ترامپ طرحی برای تشکیل کنسرسیوم منطقهای ارائه داده بود که هر کشور اورانیوم را در سطوح پایین و با نظارت تولید کند. کارشناسان معتقدند این طرح همچنان عملی و ایمن است.
دیپلماسی مزیت دیگری هم دارد: شواهد هیچگاه نشان ندادهاند ایران واقعاً برنامهای تسلیحاتی داشته باشد. بنابراین، حمله نظامی آمریکا، بدون مجوز کنگره یا سازمان ملل، اقدامی یکجانبه و بیسابقه بوده و نقض نظم بینالمللی محسوب میشود.
اگر این حمله به توافقی تازه منجر نشود، فقط آتشبس بهدست آمده، نه صلح و چنین اقداماتی از سوی آمریکا، راه را برای نقضهای مشابه از سوی روسیه یا چین، هر بار به بهانههایی بهظاهر فوری و موجه هموار میسازد.