ایران پرسمان - اعتماد / «جنگ 12 روزه و جاسوسبازی مجازی» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم علی میرزامحمدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
هر چند جنگ 12 روزه و پیامدهای آن، تلنگر و زنگ هشداری بود که حاکمیت و مردم را به کنترل راههای نفوذ و جاسوسی مصمم کرده است؛ اما در این میان، مسیری انحرافی، با تخدیر افکار عمومی، مرز میان واقعیت و توهم را مخدوش میکند. این پدیده را میتوان «جاسوسبازی» نامید که از سطح گفتوگوهای روزمره به دنیای رسانه به ویژه فضای مجازی و بالعکس سرایت میکند. روایتهای «جاسوسبازی» که در فضای مجازی ایرانیان، از ادعاهای بیسند درباره جاسوس بودن مقامات تا بدلپنداری، شایعات صوتی و تصویری و... را در بر میگیرد، به جهت بررسی وضعیت روانی جامعه و تحلیل افکار عمومی ایرانیان پس از جنگ 12 روزه دارای اهمیت است. از منظر روانشناسی اجتماعی، پدیده «جاسوسبازی مجازی» صرفا یک رفتار فردی یا شایعهسازی ساده نیست، بلکه پاسخی روانی-اجتماعی به نیازهای ذهنی، ناامنیهای جمعی، خلأهای شناختی و بحران اعتماد در جامعه است. بخشی از افکار عمومی، برای درک تبعات جنگ 12 روزه با ویژگی غافلگیری و فریب دشمن، به ویژه در لحظات اولیه و روز نخست، تمایل دارد آن را با توطئه جاسوسی توجیه کند. این تمایل زمانی تشدید میشود که مردم از دلایل تصمیمات، پشتپرده قدرت، روندهای سیاسی یا امنیتی بیخبرند و با خلأ شناختی در جنگ و پساجنگ مواجه میشوند. این خلأ، از طریق روایتهای غیررسمی، شایعه و سناریوهای جاسوسی که در فضای مجازی ساخته و پرداخته میشود پر میشود، چراکه این فضا با ویژگیهای سرعت، بیهزینه بودن تولید محتوا و ایجاد تله حساسیت و جذابیت در مخاطب با ساختن یا بازنشر روایتهای مهیج جاسوسی، از مخاطبان پاداشهایی چون لایک، ریتوییت، فالوئر و توجه میگیرد. پاداشهایی که امکان کالایی شدن آنها نیز وجود دارد. جریان ممتد ترور دانشمندان هستهای و برخی مقامات داخلی و حتی مهمانان خارجی در چند ماه اخیر، مردم را به «تردید مزمن» دچار ساخته است که در نتیجه، آنها به برخی نخبههای سیاسی، چهرههای رسانهای یا اتفاق جدید، نگاه همراه با شک و «احتمال نفوذ» پیدا کردهاند. در نتیجه شایعههای اتهام جاسوس در فضای مجازی باورپذیر شدهاند. این باورپذیری با بازنشر محتواها وکامنتهای مشابه افزایش مییابد. بخشی از پدیده «جاسوسبازی» در فضای مجازی ایرانیان، جنبه تخلیه روانی دارد که بر اساس آن افراد ترسهای جمعی خود را مهار میکنند. همچنین این پدیده نشانه بیاعتمادی به تحلیل رسمی و گرایش به تحلیل عامیانه است که در آن روایتهای عامیانه برای مردم ملموستر است. «جاسوسبازی مجازی» میتواند انسجام اجتماعی، ثبات روانی، حکمرانی و امنیت ملی را تهدید کند. این پدیده رسانهای افکار عمومی را به جای پرداختن ریشهای به مساله نفوذ، به هیجانات و گمانهزنیهای کاذب مشغول میکند که نتیجه آن فروپاشی سرمایه اجتماعی، بیاعتمادی به هر گونه خبر رسمی یا غیررسمی و رشد سوءظن در روابط اجتماعی است. جاسوس خواندن افراد بدون محکمه عادلانه یا با اهداف سیاسی میتواند به ابزار تسویه حساب بدل شود. این کار باعث نابودی اعتماد به دستگاه قضایی و امنیتی و بیاعتنایی به اصل حاکمیت قانون میشود. از طرف دیگر، جامعه ایران با این وضعیت روانی میتواند در آستانه وسواس جمعی باشد که آسیب روانی بلندمدت این وضعیت، ناامنی ذهنی و اضطراب عمومی در نسلهای مختلف خواهد بود. مهمتر آنکه در جنجال گمانهزنیهای بیپایه، پروندههای واقعی نفوذ و خیانت گم یا بیاثر میشوند که نتیجه آن کاهش اثربخشی دستگاههای امنیتی واقعی، مشروعیتزدایی و کاهش حساسیت نسبت به هشدارهای واقعی در آینده است. از منظری دیگر این پدیده با سلب اعتماد از رسانههای داخلی، افکار عمومی را به رسانههای خارجی یا غیررسمی سوق میدهد که در نتیجه آن افکار عمومی آسیبپذیرتر میشود. برای کنترل مسوولانه این پدیده در شبکههای اجتماعی، در کنار برخورد شفاف و حقوقی با شایعهسازان حرفهای یا بازتولیدکنندگان اطلاعات ساختگی باید توجه کرد که در نبود اطلاعرسانی شفاف، شایعات رشد قارچگونه دارند. بر این اساس، رسانههای حرفهای و معتدل باید با روایتسازی مستند، افکار عمومی را از افراط در گمانهزنی دور کنند. در این میان، نهادهای امنیتی، قضایی و رسانههای رسمی، با بهرهگیری از فعالان رسانه و دانشگاهی، با روشنگری در قالبهایی چون یادداشت، پادکست و مصاحبههایی که بین جاسوسی واقعی و توهم جاسوسی تمایز میگذارند، میتوانند فضای گفتوگوی عاقلانه ایجاد کنند و در موارد حساس، بدون تهدید و برچسبزنی، اطلاعات دقیق، ساده و مستند ارایه دهند. همچنین آموزش «سواد رسانهای و امنیتی» میتواند با کمک به تمایز اخبار و اطلاعات معتبر و غیر واقعی، افراد را از تله جاسوسبازی مجازی دور کند.