ایران پرسمان - زومیت / نئاندرتالها فقط شکارچیانی بدوی نبودند؛ سنتهای فرهنگی خاص گروههای مختلف، سبک قطعهقطعه کردن گوشت را در گروههای نزدیکبههم متمایز میساخت.
اگر فکر میکنید نئاندرتالها فقط به دنبال بقا بودند و غذا را به سادهترین شکل ممکن مصرف میکردند، یافتههای تازه شما را شگفتزده خواهد کرد. پژوهشی جدید با بررسی شواهد دو غار باستانی در خاورمیانه، نشان میدهد که گروههای مختلف نئاندرتال، با وجود زیستن در فاصلهای اندک از یکدیگر و در شرایط محیطی مشابه، سبکهای متمایزی در قطعهقطعه کردن گوشت داشتهاند که شاید حاصل سنتهای فرهنگی، آموزشهای گروهی و تصمیمگیریهای آگاهانه در آمادهسازی غذا بوده باشد.
بازار ![]()
غارهای کبارا و عمود در شمال سرزمین فلسطین، در منطقهای کوهستانی و نزدیک به سواحل دریای مدیترانه قرار گرفتهاند. غار کبارا در رشتهکوههای کرمل در مجاورت شهر حیفا قرار دارد و غار عمود در منطقهی جلیل علیا، در نزدیکی شهر نهاریا در شمال سرزمین فلسطین اشغالی واقع است. فاصلهی این دو غار با یکدیگر حدود 70 کیلومتر است و بر اساس بررسیها، این دو غار احتمالاً در بازهی زمانی مشابه و در فصلهای سرد، محل زندگی نئاندرتالها بودهاند.
تحلیل ابزارهای سنگی، استخوانهای شکار و بقایای آتشگاههای کشفشده در این دو محوطه، تصویر نسبتاً آشکاری از عادتهای غذایی نئاندرتالها ترسیم میکند. این انسانتباران باستانی که تا حدود 40 هزار سال پیش در اروپا و آسیا میزیستند، گوشت غزال و گوزن زرد را بهطور منظم مصرف میکردند و گاهی جانوران بزرگتری مثل گراز وحشی یا گاومیش هم به فهرست غذاییشان اضافه میشد. آنها از گیاهان خودرو برای طعمدادن به غذا استفاده میکردند.
اما آنچه پژوهش جدید را متمایز میکند، تفاوت در شیوهی قطعهقطعه کردن گوشت میان دو گروه نئاندرتالی است. تیمی از پژوهشگران به سرپرستی آنائل ژالون از دانشگاه عبری، استخوانهایی را که در لایههای 50 تا 60 هزار ساله در این دو غار یافت شده بود، زیر میکروسکوپ بررسی کردند.
نتایج نشان داد ابزارهای مورد استفاده مشابه بودند، اما رد برشها در هر غار، الگوی خاص خود را داشت. بریدگیها در غار کبارا از نظر عمق و پهنا تنوع بیشتری داشتند، در حالی که بریدگیها در عمود فشردهتر بودند و در خوشههای متراکمتری قرار گرفته و روی هم افتاده بودند.
تیم پژوهشگران برای رد فرضیهای که اذعان دارد تفاوت در شیوههای برش و قطعهقطعه کردن ناشی از نوع شکار بوده، استخوانهای بلند غزالها را در هر دو محل مورد تحلیل قرار دادند. نتیجه واضح بود: تفاوت در الگوی برش حتی در استخوانهای مشابه هم دیده میشد.
سرن کابوکچو، گیاهباستانشناس از دانشگاه لیورپول، تفاوتها را نه حاصل بیتجربگی، بلکه ناشی از تفاوت در شیوهی کار و تکنیکهای انتقالیافته میداند. بهگفتهی او، وضعیت را میتوان چنین توصیف کرد: دو گروه بسیار نزدیک به هم، هر دو در حال قطعهقطعه کردن گوشت بودند، اما با دو روش متفاوت: در یکی گوشت با دقت بیشتر تا نزدیک استخوان جدا میشود، در دیگری خیر.
از نظر ژالون، الگوها حاصل تصمیمگیریهای آگاهانهاند، نه صرفاً واکنش به شرایط محیطی یا فرصتهای شکار. احتمال دارد در غار عمود، گوشت پیش از پخت خشک یا آویزان میشده که در نتیجه، برای برش دادن آن نیاز به نیروی بیشتر یا تکنیک خاصتری وجود داشته است.
در نگاه اول، شاید انتظار برود که در عملی مانند قصابی که جنبهای کاربردی و فرصتطلبانه دارد، روش کارآمدتر انتخاب شود، اما آنچه در اینجا دیده میشود، ردپایی از سنتهای اجتماعی و فرهنگی است که احتمالاً از نسلی به نسل دیگر منتقل میشدهاند. پژوهشهای پیشین نیز نشان دادهاند که تفاوت در الگوهای برش الزاماً به معنای مهارت کمتر نیست، بلکه بیشتر به نوع آموزش و روشهای گروهی مربوط میشود.
کابوکچو نتیجهگیری را طبیعی میداند و معتقد است با بررسی دقیقتر محوطههای باستانی دوران پارینهسنگی میانی، نمونههای بیشتری از چنین تفاوتهای فنی و فرهنگی خواهیم یافت.
اما نکتهای که همچنان در ابهام باقی مانده، زمان دقیق سکونت نئاندرتالها در دو غار است. هنوز مشخص نیست که آیا نئاندرتالها بهطور همزمان در عمود و کبارا زندگی میکردند یا فاصلهای چند چندصدساله میان آنها وجود داشته است. بااینحال، الگوی ثابت و تکرارشوندهی برشها در لایههای قدیمی و جدید غار عمود، این فرضیه را تقویت میکند که گروههایی با سبک قصابی مشخص، طی نسلها به این مکان بازمیگشته و سنتهای خود را زنده نگاه میداشتهاند.
پژوهش در نشریه Frontiers in Environmental Archaeology منتشر شده است.