ایران پرسمان - فرهیختگان / «پنج ضلعی افکار ایرانیان از جنگ 12 روزه» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم حسین سرآبادانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یکی از زمینههای تحلیل وضعیت کنونی جامعه ایران، فهم واقعیتهای اجتماعی از منظرگاه مطالعات افکار عمومی است که عمدتاً در قالب پیمایشهای ادراکی (نظرسنجی از وقایع یا مبتنی بر سناریوپردازی) سامان میپذیرد. این زاویه ورود احتمالاً سطحی، ناپایدار و تا حدودی یکسویه است و به تنهایی جهت دستیابی به یک بینش راهبردی جهت شناسایی نقاط کلیدی و اولویتهای اقدام کفایت نمیکند؛ اما در حد خود قابل تأمل و بررسی است. فهم روایتی از شرایط کنونی و به تبع پیشبینی تحولات آتی، در گروی دستیابی به برخی کلانگزارههای اصلی در لابهلای دادههای متکثر و بعضاً متناقض نتایج افکارسنجی، به ساخت یک چهارچوب نظری مشترک جهت توصیف و اقدام یاری میرساند. نوشتار حاضر با بررسی تفصیلی گزارش جامع مجموعه تحلیل اجتماعی (متا) مرکز رشد با عنوان «نگرش مردم به جنگ اسرائیل علیه ایران»، تقریری از پنج ضلع مهم در روایت افکار ایرانیان پیرامون این مسئله ارائه داده تا از این رهگذر نقاط بحران و اولویتهای اقدام روشن شود.
یک. روایت قدرت و موفقیت: افکار عمومی ایرانیان، نمایش ایران در جنگ 12روزه را، قدرتمندانه و قرین موفقیت میداند؛ اما با چند قید مهم: اولاً دیدگاه مخالف نیز وزن کمی در افکار عمومی ندارد؛ ثانیاً این ارجاع و برداشت ذهنی در جامعه یکدست توزیع نشده است (حسب نگرش سیاسی یا مصرف رسانهای یا طبقه اجتماعی) و ثالثاً از همه مهمتر به شدت ناپایدار است و احتمالاً با گذشت زمان و فاصله گرفتن از روزهای جنگ بنا به دلایل مختلف روانی یا محیطی (مسائل اقتصادی و اجتماعی پساجنگ)، از غلظت این روایت کاسته میشود. بنابراین طراحی نقاط تقویت این روایت و تضعیف نیروهای مخالف، یک اولویت است. مهمترین نکته در این زمینه، بازطراحی ذهنی جامعه در چالش با نظام سلطه و فهم دقیقتر معنای توازن قدرت در درگیری با نظام استکبار جهانی است. این روایت باید با نگاهی الهی اما رویکردی واقعبینانه نسبت به میدان، به صورت متوازن عرصه جهاد با مستکبرین را با زیست واقعی زندگی روزمره متصل سازد نه آن که صرفاً با اغراق در توانمندی داخلی یا کوچک شمردن قدرت میدانی دشمن، حباب انتظارات را متورم ساخته و برآورد موفقیت یا پیروزی در نبرد با دشمن مستکبر را دچار اختلال محاسباتی سازد.
بازار ![]()
دو. روایت انسجام و اتحاد ملی: مردم ایران، این جنگ را برای خودشان دیدند؛ نه حکومت یا نظام سیاسی. ماهیت دفاعی، شرایط پیرامونی و نوع حمله وحشیگرانه رژیم صهیونیستی به غیرنظامیان، بر تشدید این روایت و مقصر دانستن رژیم صهیونیستی در اذهان عمومی افزوده است. این اتحاد و یکپارچگی قرین با حمایت از نیروهای مسلح، رشد اعتماد به حکومت (و نهادهای عمومی مانند ارتش، سپاه و صداوسیما) موجب رشد احساس سربلندی به کشور و افزایش امید اجتماعی به آینده شد. تهدید غالب در این شرایط ناپایداری این موقعیت از دو کانال است: اول ظهور مسائل اقتصادی و اجتماعی پساجنگ نظامی و تثبیت این برداشت که جنگ به پایان رسیده است و دوم شروع نزاعات سیاسی و اجتماعی در سطح نخبگان و احزاب با انواع درگیریهای واقعی یا منفعتطلبانه. تحکیم و تثبیت پیوندهای اجتماعی شکل گرفته به صورت طبیعی نخواهد بود و نیازمند طراحی ایجابی و مداخلات عینی در سطح حکومت، تشکلها و نخبگان اجتماعی و سیاسی است. به نظر میرسد این اعتبار اندازه و مقدار معینی دارد و امید واهی بیش از اندازه به آن، منجر به تضعیف موضع داخلی و تقویت موضع دشمن خواهد شد.
سه. روایت جنگ و صلح: افکار عمومی ایرانیان از توقف آتش، از نوعی تعارض ظاهری اولیه رنج میبرد: حمایت اکثریت از این تصمیم در عین باور اکثریت به این که این توقف آتش، ناپایدار است و به زودی توسط اسرائیل نقض میشود و باور اکثریت به این که آتشبس یک فریب از سوی اسرائیل، برای حمله مجدد است. وجه جمع این دو باور آن است که توقف آتش، انتخاب ما نبوده است؛ معلول شرایطی است که در آن قرار گرفتیم: از عدم توسعه جنگ به سراسر منطقه تا ترمیم در نظام آفند و پدافند با هدف تحکیم موضع. اما به هرحال این روایت معارض پرده از یک اصل اساسی برمیدارد: «بازدارندگی امنیتی کشور بعد از چند دهه آسیب دیده است و ترمیم آن نیازمند مجموعه اقدامات در گذر زمان است.»
نگرانی اصلی در این شرایط، غلبه مخالفتها با توقف آتش از سوی هسته سخت طرفداران نظام است؛ امری که میتواند بذر ناامیدی یا دلزدگی یا انشقاق در این لایه را تشدید سازد. این مهم ضرورت عمقدهی به تحلیل عمومی از تصمیمات امنیتی و نظامی را بیش از گذشته یادآور میسازد تا مانند گذشته احساسات تعجب، خشم و نگرانی از این تصمیمات در این لایه توسعه پیدا نکند. مهمترین راهبرد در این زمینه، تغییر در دکترین رسانهای کشور در حوزه تعامل با افکار عمومی است؛ بهنحویکه اولاً مرجعیت رسانهای را به داخل بازگرداند، ثانیاً عرصه رسانه را از ساحت خبر به تحلیل خبر ارتقا بخشد.
چهار. روایت مقاومت و تابآوری: تابآوری رکن اصلی استحکام داخلی در عرصه نبرد و مبارزه است. برخی از عناصر ارتقای تابآوری ملی ریشه عینی یا نظامی دارد؛ مانند رشد توان پدافندی برای کاهش تلفات شهری یا آموزش عمومی به شهروندان یا تمهید پناهگاههای شهری در مواقع حمله هوایی که در هر سه مورد آسیبهایی در این جنگ 12 روزه نمایان شد. اما تابآوری عناصر ذهنی و فرانظامی نیز دارد. در ذهن ایرانیان دو عنصر تعیینکننده برای تابآوری در شرایط جنگی عبارت است از: زیرساختهای اولیه انرژی برای زندگی (آب و برق و بنزین و...) و تأمین کالاهای اساسی. اختلال در هرکدام از این دو محور، به بافت و ساختار ذهنی جامعه در این تابآوری آسیب میرساند. شدت این آسیب به گروهها و طبقات اجتماعی مختلف یکدست نیست؛ طبقات مرفه، تحصیلکرده و دارای کسبوکارهای اجتماعی بیش از دیگر گروهها در معرض ضعف برای دفاع قرار دارند، با این که در این دو عامل فقرا و طبقات پایین جامعه به لحاظ عینی بیشتر تهدید میشوند که شاهد آن، وضعیت قطع آب و برق در مناطق فقیرنشین و حاشیهای است. آنچه بر این دو عامل به عنوان یک متغیر اساسی سایه میاندازد، عنصر زمان است. زمان علیه تابآوری است؛ چراکه معنا و فلسفه زندگی ایرانیان در دهههای گذشته از معنای جنگ و مبارزه ایزوله شده است و آمادگی ذهنی و روحی برای مواجهه بلندمدت با جنگ در اکثریت ایرانیان وجود ندارد. به همین جهت اکثریت ایرانیان افق کوتاهمدت برای این جنگ قائل بودند یا حتی امروز همچنان با احتیاط نسبت به بازگشایی فعالیتها و کسبوکارها و سرمایهگذاریهایشان اقدام میکنند. بدین ترتیب در یک افق میانمدت یا بلندمدت، عنصر اصلی ملی برای تابآوری اجتماعی، اقتصاد است؛ از معیشت (تأمین کالاهای اساسی) تا سازوکارهای بازگشایی کسبوکارهای خرد و کلان نیمهتعطیل و تعطیل و تمهید مسائل مرتبط با ناترازی در مصرف انرژی (آب، برق و گاز، بنزین). موضوع تشدید احتمالی تحریمها - هرچند به صورت عینی مؤثر نباشد - در اثر مکانیسم ماشه نیز به عنوان یک متغیر برونزا بر این چالش خواهد افزود. این شرایط، جامعه را مستعد تقویت احتمالات مرتبط با انواع اعتراضات یا اعتصابات اجتماعی با دغدغههای اقتصادی و البته ظاهر اجتماعی - سیاسی میسازد. پیشران اصلی این اعتراضات در شرایط فعلی، معیشت (تأمین مخارج زندگی+ انرژی) است.
پنج. روایت راوی: رسانهها راوی روایت جنگ هستند؛ بنابراین نوعی چالش و نزاع مهم در این عرصه نیز فعال است. در این لایه نقش رسانه در راهبری و مدیریت افکار عمومی، همراهسازی عمومی، اطلاعرسانی و کاهش نگرانیها و اضطرابهای اجتماعی، بیبدیل است. اعتماد ایجاد شده به رسانههای داخلی به خصوص صداوسیما یک فرصت برای ترمیم مسائل گذشته است؛ در عین حال ظرفیتی برای حل بسیاری از مسائلی که در روایتهای پیشین به باورهای ذهنی یا نگرشی جامعه پیوند خورده است. تعریف محتوای مورد نیاز رسانهای در شرایط جنگی از خبر تا تحلیل خبر تا نیازهای مرتبط با آموزش و سرگرمی در یک افق بلندمدت بهنحویکه مرجعیت رسانهای به داخل کشور بازگردد. بازگشت این مرجعیت البته نیاز به اقداماتی از سوی سیاسیون و تصمیمگیران امنیتی و سیاسی کشور دارد تا صفحه ایکس رئیسجمهور آمریکا، مرجع دست اول اخبار در داخل نشود.
بر اساس روایتهای فوق، مهمترین نقاط بحران در کوتاهمدت عبارت هستند از:
- عنصر اقتصاد با تأکید بر تأمین کالاهای اساسی (معیشت روزمره افراد) و تمهید شرایط پایدار انرژی (زیرساخت زندگی) و تسهیل راهاندازی مجدد کسبوکارهای خرد و کلان با مدیریت کارآمد و تعاملی با فعالان اقتصادی و تمهید حضور و مشارکت مردم در عرصه اقتصاد.
- عنصر اجتماعی با تأکید بر تثبیت و تحکیم پیوندهای اجتماعی با تعریف دستورکارهای عمومی و پرهیز از برخورد سیاسی یا جناحی در این زمینه.
- عنصر فرهنگی با تأکید بر ایجاد آمادگی ذهنی در سبک زندگی جنگی در شرایط جدید، از آموزش تا تمهید شرایط روحی، روانی و معنوی جامعه با توجه دادن بیشتر به عنصر معنویت در جامعه دینی.
- عنصر امنیتی با تأکید بر ساماندهی هوشمندانه مهاجرت اتباع و پرهیز از مسائل امنیتی مرتبط با آن و رسیدگی دقیق به جریان ایست و بازرسی شهری، دفاع شهری و مسائل مرتبط با مدیریت شهر در شرایط بحران.