ایران پرسمان - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
چشمانداز پیشِ رو، تقسیم خاورمیانه میان دو بلوک است: همپیمانان اسرائیل و جبهه مقاومت. نزدیکی اخیر ترکیه به ایران و قطر تلاشی برای ایجاد وزنهای متقابل به نظر میرسد، در حالی که عربستان با برنامه چشمانداز 2030 میکوشد با گسترش روابط با چین و روسیه دست به تنوعبخشی بزند.
بازار ![]()
صفحه شطرنج ژئوپلیتیکی خاورمیانه وارد مرحله تازهای شده است؛ مرحلهای که در آن محاسبات راهبردی ایران بیش از پیش تحت تأثیر تهدیدهای خارجی و چالشهای حکمرانی داخلی قرار دارد، از جمله جامعهای که خواستار پیشرفت است. تهران با بحرانی چندوجهی روبهروست که تابآوری اقتصادی، چابکی دیپلماتیک و سیاست داخلیاش را به آزمون گذاشته است.
به نوشته وبسایت اندیشکده مرکز استیمسون، در میان رقبای ایران، اسرائیل است که از حمایت ایالات متحده برخوردار است. از زمان حمله حماس به اسرائیل نزدیک به دو سال پیش، چشمانداز «اسرائیل بزرگ» از یک مفهوم کتاب مقدسی به راهبردی ژئوپلیتیکی بدل شده که هدف آن تسلط بر سراسر شامات است. این سیاست که ریشه در ادعاهای تاریخی یهودیان بر اراضی از رود اردن تا مدیترانه دارد، اکنون از طریق عملیات نظامی و نیز اتحادهای راهبردی با آمریکا و اروپا خود را نشان میدهد. با مجموعه وقایع اخیر، تلآویو میکوشد معماری امنیتی خاورمیانه را دوباره طراحی کند و خود را بهعنوان قدرت بلامنازع منطقه و نگهبان مسیرهای انرژی، عملیات ضدتروریسم و مسیرهای تجاری تثبیت نماید.
نگرانی دیگر قدرتها
این صعود اسرائیل موجب نگرانی قدرتهای منطقهای دیگر همچون ترکیه و عربستان سعودی شده است. آنکارا بیم دارد که توسعهطلبی اسرائیل، ادعاهایش در شرق مدیترانه و نفوذش در سوریه و لیبی را تهدید کند. ریاض نیز نگران است که خلأ قدرت ناشی از تضعیف محور مقاومت، اجماع عربی بر سر مسئله فلسطین را بر هم بزند و زمینهساز اعتراضات داخلی نسبت به عادیسازی روابط شود.
چشمانداز پیشِ رو، تقسیم خاورمیانه میان دو بلوک است: همپیمانان اسرائیل و جبهه مقاومت. نزدیکی اخیر ترکیه به ایران و قطر تلاشی برای ایجاد وزنهای متقابل به نظر میرسد، در حالی که عربستان با برنامه چشمانداز 2030 میکوشد با گسترش روابط با چین و روسیه دست به تنوعبخشی بزند. کشورهای کوچکتر خلیج فارس بیم دارند در سلسلهمراتبی قرار گیرند که امنیتشان به واشنگتن و تلآویو وابسته باشد. مهمتر آنکه، اصرار اسرائیل بر حفظ برتری نظامی خطر شعلهور شدن ناخواسته تنشها را در پی دارد؛ از ترکیه تا یمن، جایی که در 28 اوت حمله هوایی اسرائیل به کشته شدن نخستوزیر حوثیها و شماری از مقامهای این گروه انجامید. برای آنکارا و ریاض، چالش اصلی یافتن توازنی میان همکاری عملگرایانه با اسرائیل و آمریکا و تهدید وجودیِ تنزل به بازیگر درجه دوم در منطقه است.
دوراهی ایران
اما وضعیت ایران بهمراتب دشوارتر است. این کشور که هنوز از جنگ 12 روزه با اسرائیل، که در روزهای پایانی با پیوستن آمریکا همراه شد، بهطور کامل رهایی نیافته، اکنون با احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل روبهروست. در 28 اوت، قدرتهای اروپایی روند فعالسازی دوباره مجازاتهای چندجانبه علیه ایران را آغاز کردند؛ تحریمهایی که از سال 2006 اعمال شده بود اما با توافق هستهای 2015 لغو شد. این اعلام اروپاییها بار دیگر به سقوط ارزش پول ایران و بدتر شدن چشمانداز اقتصادی منجر شد، هرچند این تحریمها عمدتاً به انتقال تسلیحات مربوط میشود. تلاشهای دولت برای مهار این روند با مطالبات اجتماعی برای صلح، توسعه و شفافیت، بهویژه از سوی نسل جوانی آشنا با فناوری و متصل به جهان، پیچیدهتر شده است.
دوراهی ایران در واکنشهای اولیه به تهدید بازگشت تحریمها آشکار شد. همان روزی که اروپاییها روند فعالسازی را آغاز کردند، مجلس ایران تهدید به اجرای مجموعهای از اقدامات کرد: خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، توقف تمامی بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و پایان دادن به هرگونه مذاکره هستهای با اروپا یا آمریکا. در شرایطی که روابط تهران و غرب به پایینترین سطح خود در سالهای اخیر رسیده، خروج از NPT تنها به حوزه هستهای محدود نخواهد شد و آینده روابط کلی ایران با جامعه جهانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
با تنها 30 روز فرصت تا اجرایی شدن بازگشت تحریمها، ایران باید تصمیم بگیرد آیا همکاری با آژانس را افزایش دهد و امتیازات بزرگی ارائه کند تا مذاکرات متوقفشده با دولت ترامپ را احیا نماید، یا نه؛ هرچند همچنان از حملات اسرائیل و آمریکا خشمگین است؛ حملاتی که در جریان مذاکره ایران با نماینده ترامپ، استیو ویتکاف، رخ داد.
برخی مقامهای ایرانی کوشیدهاند موضعی سرسختانه به نمایش بگذارند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در شبکه اجتماعی ایکس اقدام اروپاییها را «غیراخلاقی، بیدلیل و غیرقانونی» خواند. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه و مذاکرهکننده سابق هستهای نیز با او همنظر بود و اروپا را به کوتاهی در اجرای تعهدات پس از خروج یکجانبه آمریکا از توافق در سال 2018 متهم کرد. ظریف تأکید کرد که تهدید واقعی برای اسرائیل، پایان جنگ است نه برنامه هستهای ایران که در حملات مشترک اسرائیل و آمریکا آسیب دیده است.
دیپلمات پیشین، جلال ساداتیان، نیز معتقد است اروپا و آمریکا باید انعطاف بیشتری نشان دهند. با این حال، قاسم محبعلی، کارشناس روابط بینالملل و دیپلمات سابق، از سیاستهای گذشته ایران در مرزکشی هستهای - از جمله غنیسازی بومی اورانیوم - بهعنوان رویکردی بازدارنده اما زیانبار یاد کرد که به اجماع جهانی علیه تهران انجامید. او خواستار همکاری بیشتر با آژانس و ارائه ابتکارهایی نو برای کاهش فشار چندجانبه شد تا اسرائیل نتواند توجیهی تازه برای حملات نظامی بیابد. دیگر منتقدان نیز نسبت به اتکا به چین یا روسیه هشدار دادند و تأکید کردند که تمرکز باید بر جلب حمایت اجتماعی گستردهتر از دولت باشد تا با تلاشهای گستردهتر اسرائیل مقابله شود.
مسئله فقط هستهای نیست!
پرونده هستهای همچنان نقطه کانونی باقی مانده اما بیش از پیش به عرصهای برای رقابتهای ژئوپلیتیکی عمیقتر بدل شده است. حتی اگر تهران برنامه خود را بهطور کامل برچیند، بسیاری در ایران بر این باورند که قدرتهای غربی احتمالاً به موضوعات دیگری مانند حقوق بشر، برنامه موشکی یا فعالیتهای متحدان منطقهای روی خواهند آورد تا فشارها ادامه یابد. بنابراین، امتیازدهی هستهای انزوای ایران را پایان نخواهد داد بلکه صرفاً میدان نبرد را تغییر خواهد داد.
در عرصه داخلی، ظرفیتهای نهادی و مدنی ایران از سوی رقبایش دستکم گرفته شده است. اما در حالی که تلاشهای گستردهتر اسرائیل تاکنون ناکام مانده، استراتژیستهای نظامی نسبت به تهدیدهای هیبریدی تازه هشدار میدهند.
تهران اکنون در برابر انتخابی سرنوشتساز قرار دارد. رویکرد محافظهکارانه بر تمرکزگرایی استوار است: تشدید تدابیر امنیتی و اتکای مضاعف بر نیروهای منطقهای. اما این سیاست خطر تشدید رکود اقتصادی و ناآرامیهای اجتماعی را در پی دارد. در مقابل، بسیج افکار عمومی از رهگذر تغییرات واقعی در سیاست داخلی، مانند آزادی زندانیان سیاسی و پایان دادن به فیلترینگ اینترنت، میتواند به بازسازی مشروعیت سیاسی رو به افول کمک کند.
ایران در نقطه عطفی ایستاده که در آن سیاست خارجی را نمیتوان از تحولات داخلی جدا کرد. ثبات در گرو مقابله همزمان با تهدیدهای وجودی خارجی و پاسخ به مطالبات جامعه برای توسعه و پاسخگویی است. بزرگترین سرمایه ایران میتواند تابآوری مدنی باشد، به شرط آنکه از مسیر حکمرانی فراگیر به کار گرفته شود، نه آنکه با بدگمانی سرکوب شود. در غیر این صورت، چرخهای از تنش و درگیری که به درگیری منطقهای بینجامد، نه به سود ایرانیان خواهد بود و نه منطقه.