ایران پرسمان - خراسان / «معیار جیب مردم باشد، نه جیب خودتان!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم سیدصادق غفوریان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مواجهه منفعلانه در کنترل نابسامانی بازار ارزاق و کالاهای اساسی، در ایده و روش برخی مسئولان و حکمرانی «روزمره کار» یک ویژگی است و البته همین نیز خود یک هنر بزرگ است که به جامعه القا کنی و این باور را بدهی که:
1-«ناتوانی» بخشی از ویژگی های ماست.
2-زخم های اقتصادی قرار نیست بهبود یابد، بلکه عمیق تر می شود.
ماجرا چیست؟
بازار ![]()
همان طور که از عبارات آغازین این نگاشته بر می آید، قصه، غصه این روزهای بازار اقلام اساسی از مایحتاج سفره مردم تا وضعیت صنایع خرد و کلان است. مگر مناسبات سفره مردم تغییر کرده، آیا برنج بر سفره ها سنگینی می کند یا نوزادان را باید از «شیرخشک» هم محروم کرد؟
ماجرای بازار گوشت و لبنیات، از مدت ها قبل دور از دسترس بود که حالا با افزایش سه برابری قیمت نهاده ها افسانه شد.
مسئله دردناک و ظاهرا حل نشدنی اجاره بها، داستان ازدواج و تورم 300 تا 700 درصدی لوازم خانگی و ده ها چالش جدی در امور اولیه مردم، گاهی این احساس را پدید می آورد که نکند مسئولان و تصمیم سازان، وضعیت معیشتی و حال و هوای سفره مردم را با حال و احوال جیب های خودشان می سنجند و مقایسه می کنند.
خط فقر کجاست، شما کجایید؟
اگرچه شرایط اقتصادی دست کم در یک دهه اخیر که اغلب بر مدار ناثباتی و شوک های تورمی استوار بوده و متر و معیار خط فقر و میزان درآمد استاندارد برای فراهم آوری یک زندگی معمولی را از فرایندهای منطقی خارج کرده، اما باز مراجعه به این معیارها مسیر روشن تری را در تحلیل وضعیت معیشت جامعه پیش روی مان قرار می دهد. سخنگوی دولت سه شنبه گذشته در نشست خبری خود درباره آخرین برآورد «خط فقر» که مربوط به سال 1403 است، گفت: «بر اساس آمار سال 1403 خط فقر 6128739 تومان به ازای هر فرد است.»(خبرگزاری مهر-29 مهر)
حال با فرض این که از 1403 تا امروز، نرخ تورم و وضعیت اقتصادی در ثبات کامل قرار داشته که هرگز این گونه نیست، یک خانواده چهارنفره، چنانچه درآمدی کمتر از 24 میلیون تومان داشته باشد، فقیر محسوب می شود. مشخصا مقصود و سویه این نوشتار، خانم «فریبا نادری» بازیگر سینما و هم طبقات اقتصادی او که در گفت وگوی اخیرش در فضای مجازی چهره بی رحم فخرفروشی با مال و منال را به رخ کشید، نیست. طبیعتا جامعه هدف این سطرها دهک های میانه تا پایین جامعه است که شاید مدت هاست استاد حساب و کتاب درآمد و هزینه هایشان هستند که هر ماه کدام ماده غذایی را باید از سفره شان کم کنند.
با این وصف و در ادامه چرتکه ای که برای یک خانواده 4 نفره انداختیم، یک پرسش اساسی مطرح می شود، تکلیف سفره و سبد معیشت این گروه ها با سبقت وحشیانه قیمت ها از درآمدها و نسبت ددمنشانه تورم با میزان افزایش سالانه حقوق ها چیست؟
به طور مشخص این گروه ها:
1-بازنشستگان کارگری که 70 درصدشان حداقل بگیر هستند.
2-کارگران که کمتر از 15 میلیون تومان دریافت می کنند.
3-مستمری بگیران از کارافتاده، همسران کارگران فوت شده و... که ارقامی کمتر از بازنشستگان دریافت می کنند.
4-بازنشستگان کشوری که همسان سازی هم دردی از آنان دوا نکرد.
5-و...
و درد و غصه این حساب و کتاب ها آن جا دردناک تر می شود که درد اجاره نشینی، هزینه های درمان، هزینه های آموزش و... نیز بر دوش سرپرست این خانوارها باشد. نمی توان از هزینه های یک «زندگی» گفت و «سبد تفریح» را برای خانواده متصور نشد؛ اما این قلم را شرم و حیا می آید که برای این اعداد و ارقام درآمدی، از هزینه هایی برای تفریح و سرگرمی بنویسد. طبیعی است وقتی مدت هاست، برخی اقلام که ارتباط مستقیم با سلامت افراد دارد از سفره و سبد هزینه ها خارج شده، بسته تفریح و سرگرمی بیشتر شبیه یک رویا خواهد بود.
خاصیت یک مسئول چیست؟
جامعه ما در دولت ها و سیستم های مختلف اقتصادی، تجربه هایی هر چند کم یا کوتاه در بهبود و ثبات اقتصادی را چشیده است؛ نمونه جنگ 12 روزه که در شرایط یک التهاب امنیتی، بازار راه بیراهه نگرفت. این یعنی می توان، از حجم بگومگوهای سیاسی و بی خاصیت کاست و تمام انرژی مجریان و قانون گذاران به رفع مشکلات مردم معطوف شود. ما هم می دانیم و به سلول سلول هایمان آگاهیم که شرایط جهانی و تحریم های ناجوانمردانه، مناسبات اقتصادی را پیچیده تر از هر زمان دیگری کرده است، اما اگر یک مسئول، نتواند این مناسبات و چالش ها را به نفع مردم و رفاه آنان تدبیر کند، پس خاصیت او و مسئولیتش چیست؟