ایران پرسمان - خراسان / «مسیرهای بسته پاکستان؛ فرصتهای باز ایران» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم شاهد بنی اسدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
روابط میان پاکستان و افغانستان این روزها در وضعیت نه جنگ و نه صلح معلق مانده است. درگیریهای مرزی متعدد نیز باعث بسته شدن چندروزه گذرگاههای حیاتی تورخم و چمن شد. اگرچه با میانجیگری قطر و ترکیه آتش بسی شکننده برقرار شد اما فضای بیاعتمادی و تنش سیاسی میان کابل و اسلام آباد، همچنان عمیق است.
ریشه تنشهای این روزها در سه مسئله مرز، تروریسم و مهاجرت معنا می یابد. خط دیورند یعنی مرزی که در 1893 توسط بریتانیا ترسیم شد، هنوز مسئلهای تنشزاست. پاکستان آن را مرز رسمی و قطعی میداند، اما افغانستان آن را میراث استعماری و تجزیهکننده سرزمین پشتونها تلقی میکند. بحث دوم، مسئله تروریسم است. پاکستان، طالبان افغانستان را متهم میکند که به طالبان پاکستان و گروه های تندرو پناه میدهد؛هرچند طالبان این اتهام را رد میکند و موضوع دیگر، بحران مهاجرت و اخراج پناهجویان افغانستانی است. از بهار 2025، اسلامآباد روند اخراج گسترده افغانها را با شتابی بیسابقه دنبال میکند.
در چنین فضایی، سیاستگذاران کابل بهدنبال کاهش وابستگی تاریخی خود به پاکستان هستند. افزایش تمرکز طالبان بر توسعه تجارت با آسیای مرکزی و استفاده از کریدورهای شمالی، نشانهای از تلاش افغانستان برای عبور از انحصار بنادر و راههای پاکستان است. این چرخش تدریجی، اگرچه هنوز در آغاز راه است، اما موازنه ژئواکونومیک منطقه را تغییر میدهد.
تشدید تنش ها میان پاکستان و افغانستان برای ایران، ترکیبی از تهدید و فرصت است. از منظر امنیت ملی، هرگونه تشدید بحران میان اسلامآباد و کابل، خطر فعال شدن دوباره شبکههای افراطی، افزایش قاچاق سلاح و موادمخدر و جابه جایی بیثباتکننده جمعیت را در مرزهای شرقی تقویت میکند. از نگاه امنیتی، ثبات در شرق ایران، بدون حداقلی از ثبات در معادله پاکستان-افغانستان، قابلتصور نیست.
بازار ![]()
در محور دیپلماسی، ایران میتواند نقش یک تسهیلگر را برعهده بگیرد. ورود هوشمندانه به این معادله دستاوردهای زیادی دارد که مهمترینش کاهش ریسک ناامنی در مرزهای شرقی است.
با این حال مسئله ای که می تواند بیشتر از همه مورد توجه قرار بگیرد، محور اقتصاد ترانزیتی است. تنشهای پرتکرار در مرزهای پاکستان و افغانستان، فرصتی بیسابقه برای تقویت جایگاه ایران بهعنوان مسیر امنتر تجارت منطقهای است. هر بار که گذرگاه های تورخم و چمن بسته میشوند، کامیون ها متوقف می شوند و تجار بهدنبال مسیرهای جایگزین میگردند. اگر ایران بتواند بهصورت ملموس نشان دهد که بنادری مثل چابهار و شبکه ریلی و جادهایاش در مسیر آسیای مرکزی و افغانستان، از ثبات بیشتری برخوردار است، بخشی از این تجارت میتواند بهطور پایدار بهسوی ایران روانه شود.
این بهمعنای آن نیست که صرفا جاده و اسکله بسازیم. بلکه نیازمند سیاست هایی مثل تعرفههای رقابتی و شفاف، تسهیل روادید برای رانندگان و تجار، ایجاد مناطق لجستیکی در مرزهای شرقی و اقداماتی از این دست است. با این حال ساختار کند اداری، چالش های مربوط به عدم هماهنگی دستگاه ها و ضعف تصمیم گیری، امکان نقش آفرینی سریع و موثر را از تهران برای بازی در این معادله گرفته است. چالشی که اگر حل نشود، مزیت جغرافیایی ایران به فرصتسوزی بوروکراتیک بدل خواهد شد.
در کنار این ها، مسئله ای که مشخص است، منافع بلندمدت ایران در حفظ روابط متوازن با هر دوطرف درگیری است، نه پیوستن به یک محور علیه دیگری. هرگونه سیاستی که از سوی اسلام آباد و کابل بهعنوان جانبداری از طرف دیگر تعبیر شود، میتواند سرمایه دیپلماتیک ایران را فرسوده کند. همچنین انتظار حل سریع منازعهای که ریشههای تاریخی، هویتی و ژئوپلیتیک عمیقی دارد، تصوری غیرواقعی است. فرصت ایران در این پرونده، تبدیل جغرافیا به قدرت است. اگر این اصل به موقع جدی گرفته شود، بحران امروز در مرز افغانستان و پاکستان میتواند به سکوی تقویت نقش منطقهای ایران تبدیل شود.