دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴
جهان ما

سند عبور از طرح خاورمیانه بزرگ

سند عبور از طرح خاورمیانه بزرگ
ایران پرسمان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست رحمن قهرمانپور| در موضوع خاورمیانه، سیاست اعلام‌شده آمریکا در این سند حول چند ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رحمن قهرمانپور| در موضوع خاورمیانه، سیاست اعلام‌شده آمریکا در این سند حول چند محور است: اولین و مهم‌ترین محور این است که آمریکا صراحتاً اعلام کرده است سیاست دولت- ‌ملت‌سازی دیگر جایگاهی در سیاست خاورمیانه ندارد. به عبارت دیگر، آمریکا قصد ندارد وارد جنگ‌های طولانی‌مدت برای پیشبرد پروژه دولت‌-ملت‌سازی یا پروژه دموکراسی شود.
بازار
سند به‌طور روشن اشاره کرده است که آمریکا با ماهیت نظام‌های سیاسی خاورمیانه کاری ندارد؛ این موضع، مخالفت صریح با اهداف مطرح‌شده در طرح «خاورمیانه بزرگ» در دوران جورج بوش پسر تلقی می‌شود. همزمان، در سند تأکید شده که آمریکا به دنبال افزایش سرمایه‌گذاری در منطقه است، بویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی و انرژی. منظور از این سرمایه‌گذاری‌ها کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است، بویژه امارات، قطر و عربستان سعودی.
در خصوص ایران، از سند می‌توان چند برداشت داشت: اول آنکه آمریکا قصد دارد به اسرائیل بگوید نیازی به درگیری مجدد نظامی با ایران نیست. برداشت دیگر این است که آمریکا، برای تداوم سرمایه‌گذاری کشورهای عربی در آمریکا و بر اساس وعده‌ای که ترامپ به آنها داده، اعلام می‌کند ایران تهدیدی برای منطقه محسوب نمی‌شود. بنابراین، از آمریکا انتظار نداشته باشید که کمک‌های ویژه نظامی و امنیتی به شما ارائه کند و به سرمایه‌گذاری خود ادامه دهید. برداشت سوم، که دیدگاهی بدبینانه است، این است که آمریکا هشدار می‌دهد که در صورت لزوم، عزم حمله به ایران را دارد.
براین اساس اگر بخواهیم جایگاه ایران در این سند را در چشم‌انداز کلان آمریکا در خاورمیانه بررسی کنیم، باید به مسأله دوم یعنی «باز نگه داشتن تنگه هرمز» نیز توجه کنیم. به نظر می‌رسد، همان‌طور که خود سند اشاره کرده، از نظر مقامات دولت آمریکا، اهمیت خاورمیانه و آفریقا در سیاست خارجی آمریکا کاهش یافته است؛ به این معنا که تحولات این مناطق تهدید مستقیمی برای امنیت ملی آمریکا محسوب نمی‌شوند و در صورت عدم ضرورت، آمریکا در این مناطق دخالت نخواهد کرد. با این حال، اگر امنیت منطقه تهدید شود، همان‌طور که سند تصریح می‌کند، آمریکا بدون تأخیر اقدام خواهد کرد. آنچه در سند درباره باز نگه داشتن تنگه‌های استراتژیک مطرح شده، احتمالاً به تنگه هرمز و باب‌المندب اشاره دارد. هدف این تأکید این است که در نظم جدیدی که آمریکا برای خاورمیانه در نظر دارد، ایران نباید تهدیدی برای منافع آمریکا در منطقه باشد.
در خصوص چشم‌انداز احتمالی درگیری در خاورمیانه و رویکرد آمریکا نسبت به آن، سند نه به‌طور صریح جنگ را نفی می‌کند و نه به‌طور مستقیم از امکان جنگ سخن می‌گوید؛ در واقع، نوعی ابهام استراتژیک در آن وجود دارد. می‌توان نتیجه گرفت که این سند عمداً به ‌صورت مبهم به موضوع اشاره کرده تا راه را برای انعطاف استراتژیک آمریکا باز بگذارد.
به طور کلی، سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال 2025 برخلاف اسناد قبلی، بیش از هر چیز بازتاب‌دهنده نگاه شخصی ترامپ و سیاست خارجی اوست و سند هیچ ابایی ندارد که مرتباً به عملکرد و رویکرد شخص ترامپ در عرصه سیاست خارجی اشاره کند.
از این منظر، می‌توان گفت این سیاست خارجی نوعی نگاه پسینی دارد؛ به این معنا که بر اساس آنچه ترامپ در یک‌سال گذشته دنبال کرده، تنظیم شده و بیشتر از آنکه به آینده بنگرد، سعی می‌کند آنچه را در سال گذشته رخ داده به شیوه‌ای نظری بیان و علنی کند.
چند مورد برجسته در سند استراتژی امنیت ملی مشاهده می‌شود. اولین و اساسی‌ترین مسأله، عدول از سیاست «چرخش به آسیا» در استراتژی امنیت ملی آمریکاست. آمریکا از سال 2012، یعنی حدود 13 سال پیش، در اسناد رسمی خود، چرخش به سمت آسیا و مهار چین را به عنوان سیاست رسمی کلان اعلام کرده بود. اما در این سند، برای اولین بار صراحتاً این موضوع کنار گذاشته شده است. اگرچه سند اذعان می‌کند که چین همچنان اصلی‌ترین رقیب سیستماتیک آمریکاست، اما از چرخش به آسیا یا مهار چین سخنی به میان نیاورده است.
در این زمینه، دو تفسیر وجود دارد؛ برخی معتقدند به دلیل مذاکرات تجاری میان آمریکا و چین، آمریکا نخواسته چین را تحریک کند و به همین دلیل از ذکر عنوان «مهار چین» خودداری کرده است و به جای آن، از «رقابت اقتصادی با چین» صحبت کرده است. بر این اساس همچنان می‌توان گفت که سیاست آمریکا در عمل مهار چین است اگرچه با ظاهری متفاوت ارائه شده است.
رویکرد دوم معتقد است که آمریکا در واقع به این جمع‌بندی رسیده است که در منطقه هند و اقیانوس آرام یا آسیا-پاسیفیک نمی‌تواند چین را مهار کند و بنابراین از طریق تمرکز بر آمریکای لاتین، تلاش می‌کند چین را از این منطقه و از حیاط خلوت خود دور کند.
نکته مهم دوم در این سند، چیزی است که می‌توان با تسامح آن را «چرخش به سمت آمریکای لاتین» یا «نیمکره غربی» نامید؛ به عبارت دیگر، احیای دکترین مونرو در قرن نوزدهم به دنبال سیطره آمریکا بر آمریکای لاتین بود و این حتی بدون رضایت حکومت‌های محلی پیگیری خواهد شد.
مسأله دوم یا نکته بسیار مهم، تلاش آمریکا برای تمرکز بر آمریکای لاتین و احیای دکترین مونرو است. در این راستا، می‌توان توضیح داد چرا آمریکا تا این اندازه بر بحران ونزوئلا تمرکز کرده و حضور نظامی خود در آمریکای لاتین و کارائیب را افزایش داده است. حتی اگر به بهانه بحران ونزوئلا باشد این اقدامات مقدمه‌ای برای تثبیت هژمونی بلندمدت آمریکا در آمریکای لاتین محسوب می‌شود. معنای ضمنی این سیاست، تلاش آمریکا برای مهار یا تضعیف حضور چین و حتی روسیه در حیاط خلوت خود در آمریکای لاتین است.
موضوع سوم، برخورد غیرمنتظره آمریکا و ترامپ با اروپا است که به صورت بی‌سابقه‌ای در این سند ثبت شده است. در چند دهه اخیر، چنین صراحت و بی‌پروایی در نقد اروپا در اسناد رسمی آمریکا دیده نشده است. در این سند آمده است که اروپا در حال تجربه «احتضار تمدنی» یا افول تمدنی است.
همچنین در سند به توقف گسترش ناتو اشاره شده است که احتمالاً منظور از آن تلاش برای جدا کردن روسیه از چین است. به نظر می‌رسد چیزی که اصطلاحاً «دکترین نیکسون معکوس» نامیده می‌شود - یعنی تلاش آمریکا برای ایجاد فاصله میان روسیه و چین - باعث شده است که آمریکا لحن تندی نسبت به اروپا اتخاذ کند. در سند همچنین تصریح شده که ایجاد صلح در اوکراین جزو منافع حیاتی آمریکا است و اگر ضرورت ایجاب کند، آمریکا بدون توجه به اروپا مستقیماً با روسیه مذاکره خواهد کرد. این موضع بسیار صریح و قاطع است و در عمل نشان می‌دهد که در موضوع اوکراین و روسیه، منافع اروپا در صورت لزوم نادیده گرفته خواهد شد.
نکته پایانی نیز مرتبط با خود روسیه است. سیاست آمریکا از منزوی کردن روسیه به سمت جدا کردن روسیه از چین تغییر کرده است. در حالی که در دوران بایدن و اوباما، آمریکا تلاش می‌کرد روسیه را به عنوان یک قدرت در حال افول به رسمیت بشناسد و آن را به عنوان یک حکومت اقتدارگرا منزوی کند - از جمله با اخراج روسیه از گروه هشت و برخی سازمان‌های بین‌المللی دیگر - ترامپ در سند استراتژی امنیت ملی سال 2025 سیاست جدا کردن روسیه از چین را در پیش گرفته است. با این حال، این رویکرد با تأکید دولت ترامپ بر ایجاد «گنبد طلایی» در تعارض است، زیرا ایجاد چنین گنبدی به معنای برهم زدن موازنه استراتژیک هسته‌ای موجود میان آمریکا و روسیه است.


نظرات شما