بازگشت به گذشته برای فرار از بنبست
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
«فشار از پایین، چانهزنی از بالا» تاکتیکی بود که سعید حجاریان آن را در سالهای حاکمیت دولت اصلاحات، برساخت تا بدین وسیله و همزمان با فشار بدنه اجتماعی از پایین نخبگان اصلاحطلب در ساخت قدرت فشار بیاورند تا از این طریق اصلاحات به اهداف سیاسی خود برسد. باوجود خالیشدن انرژی جامعه و شکست پروژه اصلاحات در آن برهه، نخبگان اصلاحطلب اما دست از این تاکتیک برنداشتند و به مجرد امکان یافتن فرصت، دوباره بسیج افکار عمومی علیه حاکمیت را در دستورکار قرار دادند. در شرایط فعلی هم که پایگاه اجتماعی اصلاحات بهکلی آب رفته، کنشگران و اندیشهورزان اصلاحطلب دوباره به سراغ فشار از پایین و چانهزنی از بالا رفتهاند. نشانههای این بازعزیمت اصلاحطلبان بهسمت اعمال فشار در بالا و پایین چیست؟
پس از آنکه ایده مشارکتخواهی طیف محافظهکار/عملگرای اصلاحات در انتخابات 1400 به شکستی معنادار برای اصلاحطلبان ختم شد، قابل پیشبینی بود که اصلاحطلبی برای بازیابی حیثیت اجتماعی خود سویه رادیکال بگیرد و رادیکالیزه شدن اصلاحات به قیمت انزوای نیروهای محافظهکار تمام شود؛ چه آنکه مدتی است در حزب کارگزاران سازندگی نیروهای هوادار مشارکت سیاسی و معرفی نامزد مشخصا کرباسچی تحتفشار نیروهای نابگرای این حزب قرار گرفتهاند و هیچ بعید نیست طی هفته آتی، دبیرکل این حزب با تغییر یا کاهش حوزه اختیارات در عمل مواجه شود. رادیکالیزهشدن فضای اصلاحطلبی مدتی است خود را در مکتوبات و تقریرات تنی چند از کنشگران و اندیشهورزان اصلاحطلب، نشان داده است؛ در این بین، مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان نقشی ویژه و محوری بهعهده گرفتهاند؛ ترجیعبند کلام این دو چهره، بازگشت به ایده «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» در قالب مفهوم روزآمدهشده «بسیج عمومی» است. این دو چه میگویند و چه میخواهند؟
شروع بحث با اصلاحات ساختاری
رادیکالها آغاز پروژه بازیابی حیثیت اجتماعی خود را با کلیدواژه «اصلاحات ساختاری» آغاز کردند. اصلاحات ساختاری نظام چندی پیش ازسوی تاجزاده در فضای کلابهاوس مطرح شد. در واکنش به تاجزاده، حجاریان در مقالهای تحتعنوان «اصلاحات ساختاری» رویکردی محافظهکارانه اتخاذ کرد و تصریح داشت که تا پیش از تثبیت به زعم او ساختار غیردموکراتیک، سخن گفتن از اصلاحات به تامل بیشتری نیاز دارد. حجاریان نوشت: «کسانی که صحبت از اصلاح ساختار حقوقی میکنند، قبل از آن باید فکری بهحال تثبیت ساختار کنند. زیرا در شرایط فعلی، مساله متنبودگی قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعیت دارد و ما اساسا با متنی واحد، نامتغیر و سنجشپذیر مواجه نیستیم. ازاینرو، شرط لازم برای سخن گفتن از اصلاح ساختار حقوقی تثبیت همان ساختار حقوقی ضعیف، تبعیضآمیز یا حتی غیردموکراتیک است».
تاجزاده علیه حجاریان
در واکنش به مقاله حجاریان که رویکردی بهوضوح محافظهکارانه داشت، تاجزاده دستبهقلم شد و در نامهای مطول خطاب به او، اصلاحات ساختاری را در گروی بسیج افکار عمومی علیه حاکمیت دانست. تاجزاده نوشت: «جنابعالی اصلاحات حقوقی را فقط بهایندلیل که همه راهها به رهبری ختم میشود از درون منتفی (نه دشوار و دیریاب) دانستهاید؛ حالآنکه فرآیند اصلاح قانون اساسی مانند خود جمهوری اسلامی، دونیمه انسدادی و دموکراتیک دارد. به بیان روشنتر، دونیمه استصوابی و آزاد نظام در چالشی 40ساله از 1360 تاکنون به سر برده و گاه نیروهای آزادیخواه (مانند دوران اصلاحات) دستبالا را یافته و زمانی چون هماکنون، انتصابیون همه ارکان حکومت را قبضه کردهاند (و صدالبته بازی هنوز پایان نیافته است)؛ در این نظام هنگامیکه افکار عمومی درباره ضرورت انجام امری (مثلا اصلاح قانون اساسی) بسیج شده و به روشهای گوناگون خود را بروز میدهد، حاکمیت به دشواری میتواند بیتفاوت مانده یا هر اصلی از قانون اساسی را که مایل است تغییر دهد، زیرا سختترین کار در جمهوری اسلامی مقابله با افکارعمومی بسیج شده است». به بیان روشنتر، تاجزاده در نامه سرگشاده خود به حجاریان یادآوری میکند که راهحل رونق اصلاحطلبی و بازگشت موثر به صحنه مناسبات اجتماعی و سیاسی روز، بسیج افکارعمومی برای مقابله با ساختار حاکمیتی است؛ به گونهای که حاکمیت تحتفشار، مجبور به عقبنشینی شود. چندی بعد از این نامه حجاریان روز گذشته با تغییر رویکرد آشکار نسبتبه نوشته اول خود، مثل تاجزاده خواستار بسیج افکار عمومی و فشار بر ساخت قدرت شد؛ حجاریان برای فهماندن نیت و غرض اصلی خود از اصطلاح «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» بهره گرفت که خود در عصر اصلاحات، مروج و تبیینگرش بود. حجاریان در مقاله خود چه گفت؟
بازگشت به گذشته
سعید حجاریان روز گذشته مقالهای تحت عنوان «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» منتشر کرد که ضمن دفاع از اعمال تاکتیک سیاسی مزبور در دوره اصلاحات و پاسخ به انتقادات درباره آن، آشکارا خواستار تحقق این سیاست در آینده سیاسی کشور شد؛ نکته مهم درباره نوشته حجاریان، بهرهگیری او از لفظ «بسیج افکار عمومی» است که پیشتر تاجزاده نیز در نامه سرگشاده خود بهره گرفته بود. حجاریان در مهمترین بخش از نوشته خود با ایجاد تردید نسبتبه ایده ایجاد خودبهخودی فرهنگ شهروندی، این ایده را به حضور نیروی پیشتاز برای ایجاد آموزش و آگاهی نیازمند دانست. حجاریان نوشت: «افراد در تئوری بدیل خود میگویند باید فرهنگ شهروندی میان مردم ایجاد شود تا آنها بتوانند خودبهخود فشار اجتماعی ایجاد کنند! حالآنکه از سر این نکته ظریف میگذرند که فرهنگ شهروندی یکشبه حاصل نمیشود و از نوعی بسیج پیروی میکند و این بسیج به نیرویی پیشتاز نیاز دارد که شهروندان را حین عمل، آموزش دهد. بهبیاندیگر، مردم در الگوی بهنجار فشار اجتماعی، در پراتیک روزمرهشان به نقطه مطالبهگری حداکثری رهنمون میشوند؛ مطالبات و خواستههایی که لزوما سیاسی نیستند. بهعنوانمثال، مطالبات صنفی و اقتصادی قشرهای بازنشسته، معلم، کارگر و... را که بهتدریج پذیرفته شدند و صورت قانونی گرفتند، میتوان ذیل این تحلیل طبقهبندی کرد، هرچند دولت از اجرای آنها سر باز میزند». اظهارات حجاریان که ایجاد خودبهخودی فرهنگ شهروندی را رد و خواستار حضور نیروی پیشتاز/پیشاهنگ میشود، در ضمن خود، ما را به یاد ایده لنین رهبر انقلاب1917 میاندازد که با ایجاد تردید در ایده «خودبهخودی» انقلاب سوسیالیستی(طرح مارکس)، تشکلیابی یک حزب شامل «انقلابیون حرفهای» را تئوریزه و قرائتی والنتاریستی یا ارادهگرایانه از انقلاب(یا به تعبیر درستتر صرفا تسخیر قدرت) ارائه کرد. لنین برخلاف مارکسیستهای ارتدوکس پیرو مارکس و انگلس، بر این باور بود که نباید انقلاب یا تسخیر قدرت را منوط به ظهور خودبهخودی شرایط انقلابی کرد، بلکه انقلابیون حرفهای یا همان بلشویکها (در قالب حزب) وظیفه دارند با تولید آگاهی در تودهها، شرایط انقلابی را بهصورت ارادی به وجود آورند.
شکل جدید ساختارشکنی
به نظر میرسد دو چهره نامآشنای جریان چپ یعنی حجاریان و تاجزاده با تشبث به ایدههای مارکسیستی-لنینیستی، احراز مسوولیت «پیشاهنگی اصلاحات» برای ایجاد شرایط انقلابی را در سر میپرورانند؛ اینکه این دو و چهرههایی نظیر این دو از ساختارشکنی و ایجاد بسترهای انقلابی بهدنبال چه هستند، شاید در این بخش از نوشته روز گذشته حجاریان جوابش روشن شود: «انقلاب57 بهقدری پرفشار بود که هنگام ملاقات هایزر با آیتالله بهشتی تنها از نحوه واگذاری قدرت سخن گفته شد و اساسا سخنی در نفی یا اثبات آن روند مطرح نبود. درواقع، کفه فشار از پایین بهقدری سنگین شده بود که حداقلی از چانهزنی کفایت میکرد آن هم برای نحوه واگذاری قدرت نه اصل آن».
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/336003/