بزرگنمايي:
ایران پرسمان - فرادید / در اینجا فهرستی از مشهورترین تحقیقات و آزمایشهای تاریخ روانشناسی را میخوانید؛ آزمایشهایی که هر کدام منجر به تحولی در درک ما نسبت به کارکردهای روانی انسان شدند.
علم و تکنولوژیانسان
تاریخ روانشناسی مملو از مطالعات و آزمایشات تاریخساز و جالبیست که به تغییر طرز تفکر ما دربارهی خودمان و رفتار انسان کمک کردهاند. گاهیاوقات نتایج این آزمایشات به قدری شگفتانگیز بودند که پنداشت متعارف دربارهی ذهن و اَعمال انسان را به چالش کشیدند و بسیار بحثبرانگیز شدند.
برخی از مشهورترین نمونههای این آزمایشات شامل آزمایش فرمانبرداری میلگرام و آزمایش زندان زیمباردو میشود.
1. آزمایش میمون رِزوس هارلو
هَری هارلو روانشناس در یک سری از آزمایشات بحثبرانگیزی که اواخر دههی 1950 و اوایل دههی 1960 انجام شد اثر قدرتمند عشق را بر فرایند رشد عادی ثابت کرد. هارلو با نشان دادن اثرات مخرب محرومیت بر میمونهای رِزوس جوان، اهمیت عشق در رشد سالم دوران کودکی را نشان داد. آزمایشات او معمولاً غیراخلاقی و به طرز تعجبآوری بیرحمانه بودند، با این حال حقایق مهمی را آشکار کردند که به شدت بر درک ما از رشد کودک اثر گذاشت.
در نسخهی معروفی از این آزمایشات، نوزادان میمون بلافاصله پس از تولد از مادرشان جدا شده و در محیطی قرار داده میشدند که فقط به یک میمون مادر سیمی یا نسخهای مصنوعی از مادر که در پارچهی حولهای نرم پوشانده شده بود دسترسی داشتند. کودک میتوانست از پستانکی که به سینه مادر سیمی نصب شده شیر بخورد اما مادر پارچهای فقط حس نرمی و راحتی را به آنها منتقل میکرد.
هارلو دریافت که میمونهای نوزاد فقط هنگام گرسنگی به سمت مادر سیمی میروند، اما به شدت نزدیکی به مادر پارچهایِ نرم را ترجیح میدهند. این مطالعه ثابت کرد پیوند مادرانه چیزی بیش از ارضای حس گرسنگی است و آرامش و امنیت نقش مهمی در شکلگیری وابستگی دارد.
2. آزمایشات شرطی شدن کلاسیک پاولوف
مفهوم شرطی شدن کلاسیک از سوی هر دانشجوی مبتدی روانشناسی مطالعه شده است، بنابراین شاید تعجبآور باشد اگر بدانید نخستین کسی که به این پدیده اشاره کرد اصلاً روانشناس نبود. پاولوف در اصل در حال مطالعهی دستگاه گوارش سگها بود که بصورت تصادفی متوجه شد سگهای او با دیدن دستیار آزمایشگاه بزاقشان ترشح میشود.
چیزی که او بلافاصله از طریق آزمایشات خود کشف کرد این بود که واکنشهای خاصی از قبیل جاری شدن آب از دهان را میتوان از طریق آمیزش یک محرک خنثی (مترونوم یا زنگ) با یک محرک طبیعی و خودکار (غذا) شرطی کرد. آزمایشات پاولوف با سگها مفهوم شرطی شدن کلاسیک را پایهگذاری کرد.
3. آزمایشات همنوایی اَش
محققان مدتها علاقمندِ دانستن این موضوع بودند که افراد تا چه درجهای از هنجارهای اجتماعی تبعیت کرده یا علیه آنها شورش میکنند. سالومون اَش روانشناس در طول دههی 1950 یک سری آزمایشات را با هدف اثبات قدرت متابعت در گروهها انجام داد. این آزمایش نشان داد افراد به طرز شگفتآوری مستعد تبعیت از گروه هستند، حتی وقتی که میدانند گروه در اشتباه است.
در آزمایش اَش، یک فردِ بیخبر در اتاقی با 7 نفر از همکاران خود قرار میگرفت که از پیش توافق کرده بودند چه پاسخی به سوالات آزمون بصری بدهند. اَش علاقمند بود بداند که آیا شرکتکنندهی واقعی با نظر اکثریت موافق است یا خیر. اگر شرکتکننده واقعی پاسخ نادرستی میداد، ثابت میشد این امر به دلیل فشار گروهی است، چون زمانی که جداگانه از او سوال میشد، ارزیابیاش بسیار دقیق بود. در نهایت آزمایشات اَش اثبات کرد همنوایی (تبعیت) چگونه میتواند اثر قدرتمند و نامحسوسی بر رفتار انسان بگذارد.
4. آزمایشات شرطی سازی عامل اسکینِر
هدف اسکینِر این بود که بداند چگونه میتوان رفتاری را چنان تقویت کرد که تکرار شود یا چنان تضعیف کرد که از بین برود. او معتقد بود هر رفتاری پیامدی دارد (پاداش یا تنبیه) و این پیامدها را تقویتکننده مینامید و باور داشت تقویتکنندهها نقش مهمی در شکلگیری رفتار دارند.
اسکینر برای بررسی این فرضیه آزمایشی ترتیب داد که به جعبهی اسکینِر معروف است. او دو گزینه را پیش روی حیوان داخل جعبه که معمولاً جونده بود میگذاشت: یک حبه غذا یا شوک الکتریکی. موش یاد میگرفت اگر اهرم متصل به لوله غذا را فشار دهد به غذا میرسد، یعنی غذا عملِ فشار دادن اهرام را تقویت میکند یا اگر اهرم را فشار دهد شوک الکتریکی را متوقف میکند. در این پروسه حیوان میآموخت از نور و صدا برای تشخیص پاداش گرفتن یا متوقف کردن محرک منفی به وسیله فشار دادن اهرم استفاده کند.
5. آزمایش فرمانبرداری میلگرام
در آزمایش میلگرام، از داوطلبان خواسته شد با شنیدن پاسخ اشتباهِ «یادگیرنده» به او شوک الکتریکی بدهند. در واقعیت، یادگیرنده شریک آزمایش بود که وانمود میکرد شوک به او وارد شده است. هدف آزمایش این بود که معین شود افراد تا چه حد مایل به اطاعت از دستوارت یک مقام مرجع هستند. میلگرام دریافت که 65 درصد داوطلبان به رغم این حقیقت که یادگیرنده در پریشانی جدی است مایل به اعمال بالاترین حد شوک (بالای 450 ولت) به او بودند. تنها یک شرکتکننده قبل از رسیدن درجه شوک به 300 ولت آزمایش را متوقف کرد.
نکته جالب این بود که در این آزمایشات هیچ یک از شرکتکنندگان حتی کسانی که آزمایش را ترک کردند، اصرار یا پیشنهادی بر متوقف کردن خود آزمایش نکردند و به علاوه هیچ یک اتاقشان را برای کنترل سلامتی یادگیرنده ترک نکردند!
شاید بپرسید چرا این آزمایش در خور توجه است؟ آزمایش میلگرام یکی از بحثبرانگیزترین آزمایشات در تاریخ روانشناسی است. این آزمایش در پیشبرد رهنمودهای اخلاقی برای استفاده از شرکتکنندگان انسانی در آزمایشات روانشناسی نقش داشت.
6. آزمایش زندان استنفورد
آزمایش زندان استنفورد یکی از معروفترین و خطرناکترین آزمایشات روانشناسی است. در این آزمایش که به سرپرستی دکتر فیلیپ زیمباردو در دانشگاه استنفورد و در سال 1971 انجام شد، چندین دانشجوی سالم از نظر روانی به صورت تصادفی برای ایفای نقش زندانی و زندانبان انتخاب شدند. زیمباردو میخواست بداند شخصیت زندانیها و زندانبانها طوری است که باعث بروز درگیری میان آنها میشود یا اینکه زندانیها و زندانبانها به دلیل ساختار خشن و سخت محیط زندان با یکدیگر رفتار خصومتآمیز دارند.
هرچند قرار بود زیمباردو این آزمایش را دو هفته انجام دهد، اما روز ششم آن را به دلیل خشن شدن نگهبانها و بروز نشانههای استرس و اضطراب شدید در زندانیها متوقف کرد. پس از افشای تصاویر شکنجههای زندان ابوغریب، از آزمایش معروف زیمباردو یاد شد. زیمباردو بعدها در سال 2008 اعلام کرد محیط «زندان» نقش مهمی در رفتار وحشیانۀ نگهبانان دارد. بنابراین این آزمایش نشان داد رفتار نگهبانان به خاطر موقعیتی است که در آن قرار داشتند نه ویژگیهای شخصیتی آنها.