ضرب المثل/ آنچه تو از رو میخوانی، من از برم
دانش و فناوری
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر / یک روز فروشندهی دوره گردی با پاهایی خسته و لباسهای کهنه، از این روستا به آن روستا میرفت تا وسیلههای از کار افتاده خانههای مردم را بخرد و یا این که وسیلهایی به آنها بفروشد. به هر حال، دوره گرد همانطور که میرفت به خانهی مردی روستایی رسید، صاحب خانه که فرد پیری بود، او را به خانهاش دعوت کرد و به او احترام زیادی گذاشت و سعی کرد از او با چای خوش رنگ و خوش بو پذیرایی کند. دوره گرد هم در این فاصله بساط جنسهایش را پهن کرد. چند لحظه بعد ناگهان هنگامی که استکان چایی را به سمت دهانش برد چشمانش به یک کاسهی سفالین قدیمی افتاد. کاسه روی تاقچه بود و گربهی صاحب خانه کنار کاسه ایستاده، بود و از آن آب میخورد.
دوره گرد همان لحظه به فکر فرو رفت و با خودش گفت: «عجب کاسهی قدیمیای است احتمالا" خیلی باید با ارزش باشد. حتما" این مرد روستایی آدم بی سواد و ساده لوحی است و نمیداند که این کاسه عتیقه و باارزش است. چرا که مطمعناً اگر ارزش کاسهاش را میفهمید، به هبچ عنوان، آن را ظرف آب گربهاش نمیکرد.»
به هر حال دوره گرد خیلی هیجانی شده بود به همین خاطر تصمیمش را گرفته بود که هر طور شده کاسه را از چنگ صاحب خانه ساده لو در آورد. همان لحظه خواست از مرد روستایی بپرسد که کاسهات را چند میفروشی؛ اما ترسید که مبادا با پرسیدن این سوال، روستایی بفهمد، که کاسهاش گرانبهاست و آن را نفروشد یا این که پول زیادی در ازای کاسه طلب کند. بنابراین، از روستایی پرسید: «این گربهی ناز و ملوس؛ چه با ملچ مولوچی آب میخورد، خیلی دوستش دارم» و بعد از چند لحظه گفت: « گربه را به من میفروشی؟» روستایی گفت: «قابل شما را ندارد. گربه مال شما» دوره گرد گفت: «نه این طوری که زشت است باید در ازای آن پول بگیری» روستایی گفت: «گفتم که قابلی ندارد. حالا اگر خیلی اصرار داری که پولی بابت آن بدهی، 100 تومان بدهی کافی است.»
دوره گرد خوشحال و خندان گربه را بلافاصله خرید و آن را بغل کرد و بعد وانمود کرد که میخواهد برود. اما باز کمی این پا و آن پا کرد. دستی به سرو گوش گربه کشید و گفت: «ای پیرمرد، بد نیست که این کاسه را هم به من بفروشی تا مثل تو با آن به گربهام آب بدهم. کاسهات را چند میفروشی؟» بعد، آن را برداشت و مشغول خواندن نوشتههای روی آن شد.
مرد روستایی کاسه را از او گرفت و گفت: «این کاسه را من نمیفروشم. تو هم برای خواندن نوشتههای آن به خودت زحمت نده. آنچه را که تو از رو میخوانی، من از برم، روی کاسه نوشته شده: کاسهای را که باعث میشود هر روز یک گربهی بی ارزش را به صدتومان بفروشی، از دست نده!»
در همان لحظه، دوره گرد فهمیده بود که گول خورده و مرد روستایی آن طور که فکر میکرد، ساده و احمق نیست. به هر حال دوره گرد هم مثل همهی کسانی که به امید صاحب شدن کاسهی گران قیمت، گربهی روستایی را میخریدند گربه را بغل کرد و با ناراحتی از خانهی او خارج شد. از خانه مرد که فاصله گرفت، از گربه بدش آمد. با عصبانیت گربه را به سمت زمین انداخت و گفت :«خودم کردم که لعنت بر خودم باد». گربه هم با عجله به خانه برگشت تا هم از آن کاسهی گران بها آب بخورد، هم با صاحب زیرکش، منتظر مشتری بعدی باشد.
کاربرد ضرب المثل
از آن روزگار به بعد، هنگامی که بخواهند به کسی بگویند حیله گریات را کنار بگذار چون که ما فهمیدهایم چه نقشهای داری و به هیچ وجه گول حرفهایت را نمیخوریم؛ میگویند: «آنچه تو از رو میخوانی، ما از بریم.»
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/388633/