روزنامه دولت مطرح کرد: التهاب پاییزی؛ ریشه ها و مرهم ها
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محمد رستمپور| کمتر معترضی گمان میبرد اعتراض به فوت مهسا امینی و طرح شعارها و مطالباتی متفاوت با ناآرامیهای همه تاریخِ پس از انقلاب به خشونت و ترور کور و ناامنی اجتماعی بینجامد. اعتراض، آشوب و ترور، وصف کلی ایران زخمی از تحریم و سربلند از مقاومت در دو ماه گذشته است، اما اعتراضها و اغتشاشات چه بود و چگونه بود و چه شد؟ در همین دو ماه اخیر، صدها مصاحبه با جامعهشناسان، اقتصاددانان، اهالی رسانه، سیاسیون و صاحبان فکر و تحلیل صورت گرفته تا ریشهها و زمینهها شناسایی شود. بررسی و ارزیابی این مصاحبهها و بویژه کوشش برای تبدیل آنها به سندهای سیاستی و گزارههای راهبردی میتواند درسها و نکات مفید و مؤثری به منظور صیقلبخشی به شیوههای حکمرانی در جمهوری اسلامی به دست دهد. در این مکتوب، گزارههای مشترک 10 مصاحبه جامعهشناسان با خبرگزاری ایرنا در5 سطح ارائه میشود تا گونهای از فرآوری محتوا که امروزه مورد نیاز دستگاهها و سازمانهای صاحب نقش در مدیریت افکار عمومی و تعامل مستقیم با جامعه است، تحقق یابد. مصاحبهشوندگان که دیدگاههای آنان در تبیین اعتراضات به صورت مستقل منتشر شده عبارتند از عماد افروغ، عباس عبدی، سید محمود نجاتی حسینی، محمد فاضلی، نعمتالله فاضلی، حامد حاجیحیدری، مهدی جمشیدی، مهدی رفیعی بهابادی، محمدرضا اخضریان کاشانی و مجید بهستانی.
عماد افروغ اگرچه معتقد است گشت ارشاد هیچ توجیه قانونی ندارد و اگر کسی با منطق جامعهشناسی و خشمهای شهری آشنا باشد، میداند در تمام دنیا وقتی چنین اتفاقی میافتد، جامعه دچار فوران خشم اجتماعی میشود؛ انواع مشکلات از تورم و بیکاری تا عدم توزیع عادلانه و برابر مواهب سیاسی اقتصادی و فرهنگی را دلیل خشم انفجاری معترضین میداند. او معتقد است معترض دنبال فرصتی بوده تا اعتراض کند و با فوت مهسا امینی فرصت یافت. عباس عبدی نیز، فوت مهسا امینی را سرریز نارضایتیهای متعددی ازجمله فقدان رسانه مستقل، نبود رسیدگی مستقل قضایی، غیبت سازکارهای مشارکتدهی جوانان همچون نهادهای حزبی و محدود شدن حکومتداری به تعدادی معدود توصیف میکند. حامد حاجیحیدری تصریح میکند زودتر از اینها باید منتظر وقوع چنین اعتراضاتی میبودیم و ناکارآمدی اقتصادی دولت پیش که پیامدهای دیرپایی دارد و به دولت کنونی نیز تسری یافته، نارضایتیها را توسعه داده است. نعمتالله فاضلی ماجرای اعتراضات را از زاویه نگاه به آینده تفسیر میکند و ریشه آن را در هراس عمومی از آینده زندگی و جامعه میبیند.
اما سید محمود نجاتی حسینی، توسعه اعتراضات را حاصل انباشت انفجاری مطالبات نسلی و زنان و عقدههای اجتماعی فرهنگی نسلی بویژه نسل جدید نسبت به عملکرد سیستم و شیوه و سبک زندگی روزمره میداند. او اعتراضات 1401 را متمایز و متفاوت از همه اعتراضات در سالهای اخیر میداند و تصریح میکند این اعتراضات، از لحاظ جامعهشناختی، «پست مدرنیستی» (متنوع و متکثر و چند قومی، فرهنگی، زبانی، جنسیتی) و «فمنیستی» (زنانهگرا و زنانهمحور و زنانه حضور با مطالبات زنانه) و «سکولاریستی» (فارغ از مطالبات دینی و دغدغههای دینی) و «رسانهای شده» (استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی مجازی و نیز قرارگرفتن خبر اعتراضات تحت پوشش خبری گسترده رسانههای جهانی و شبکههای رادیو تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان خارج از کشور) است.
در نظر مهدی رفیعی بهابادی اما بیتوجهی حکومت به اعتراضات و نارضایتیها و تبدیل عصبانیت به خشم ریشه بروز توفنده اعتراضات است. از نظر او، مسأله اعتراضهای شهریور 1401 فقط حجاب و گشت ارشاد نیست. وی معتقد است هر اعتراض یک کاتالیزور دارد، بهطور مثال در آبان 1398 کاتالیزور، مسأله بنزین بود. در 1401، بحث کشته شدن مهسا امینی و مسأله گشت ارشاد است، اما اینها فقط علت قریب هستند و باید دنبال علل اصلی بود. همچنان که محمدرضا اخضریان کاشانی نیز فوت مهسا امینی را موجب یک فراخوان عمومی میشناسد؛ چیزی که در بیان محمد فاضلی در شکل یک جرقه بر خرمن انباشته نارضایتیهای متعددی بویژه نارضایتی از کیفیت حکمرانی در ابعاد مختلف ترسیم میشود. مجید بهستانی باور دارد اعتراضات، ریشه هویتی و فرهنگی دارد و نوعی محرومیتِ نسبی فرهنگی رخ داده است، اما مهدی جمشیدی از یک کمین سیاسی و امنیتی خارجی برای رقم زدن یک التهاب دامنهدار سخن میگوید.
عماد افروغ تصریح میکند علاوه بر موضوع حجاب، معترضان خواستار مقابله با فقر و نابرابری و انواع تبعیض اند؛ چیزی که بهزعم عباس عبدی، علاوه بر مسأله حجاب، به سررسید نقد مطالبات در محیطهای اجتماعی همچون دانشگاهها و ادارات و همچنین دادرسیهای قضایی و انتخابات سیاسی مربوط میشود. از نظر نجاتی حسینی، برای نسلها و گروههای جدید نوعی «دیده شدن اجتماعی» و «به رسمیت شناخته شدن سیاسی» و «به حساب آمدن حقوقی» از سوی سیستم و جامعه اهمیت دارد، ضمن آنکه مطالبه معترضان در شعار جهانی «زن، زندگی، آزادی» وجهی ایرانی پیدا کرده. نعمتالله فاضلی نیز مطالبه حضور آزاد و فعال زنان در جامعه را برجسته میکند. دامنه این مطالبات از دید مهدی رفیعی بهابادی غیر از آزادیهای مختص زنان به آزادیهای سیاسی و فرهنگی نیز کشیده میشود، همچنان که محمدرضا اخضریان کاشانی اعتقاد دارد حجاب و گشت ارشاد، تنها بهانه و زمینهای است برای رهایی از سلطه پدرسالارانهای که از خانواده آغاز میشود. او معتقد است معترضان، حکمرانی جدیدی میطلبند و نه ضرورتاً حاکمانی جدید. در حالی که در نظر مجید بهستانی، معترضان به دنبال اعطای آزادیهای بیشتر به زنان در جامعه است و مهدی جمشیدی نیز تأکید دارد که معترضین به دنبال بسیج افراد پرشمارتری هستند تا حرکت اعتراضی خود را گسترده نشان دهند.
قاطبه معترضان در نظر عماد افروغ، جوان و نوجوان هستند؛ همانهایی که مهدی جمشیدی و محمد فاضلی برای توصیف آنان از تعبیر «دهه هشتادیها» استفاده میکنند و در توصیف مجید بهستانی و مهدی رفیعی بهابادی، افراد زیر 21 سال بویژه دختران میآید. محمدرضا اخضریان کاشانی، معترضان را «تین ایجر»هایی از همه طبقات اجتماعی و به تعبیر خاص خودش «نسل چهارمی» مینامد، البته مهدی جمشیدی تأکید دارد شانه به شانه دهه هشتادیها، مزدورهای اجیرشدهای حضور دارند تا اعتراض را به سمت و سوی تخریب و هنجارشکنی بکشانند. خشم در تبیین مهدی رفیعی بهابادی، دال مرکزی است و در نتیجه هر کس خشمگین محسوب میشود و حاضر است هزینه اعتراض را بپذیرد، به خیابان آمده و معترض است. به لحاظ طبقاتی ،نیز او این اعتراضها را فقط طبقه متوسط نمیداند. همانگونه که در آبان 98 هم طبقه پایین و متوسط همزمان حضور داشتند، در این اعتراضها هم همینگونه است، چون نه اعتراض آبان 98 فقط اقتصادی بود و نه اعتراض کنونی، فقط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است. همچون نعمتالله فاضلی که هر آنکس را که به شکلی ناراضی است، در اعتراض سهیم و حاضر میبیند. از ناراضیان فرهنگی مانند هنرمندان و ورزشکاران گرفته تا ناراضیان قومی و نسلی و جنسیتی بهطور اخص زنان. عباس عبدی معترضان را فراتر از دهه هشتادیها میخواند و نیروها و گروههای سیاسی را نیز در اعتراض جایابی میکند، اما حامد حاجیحیدری این نیروها و گروهها را تنها در میان انتلکتوئلها مییابد.
عماد افروغ تأکید دارد عدم واکنش بهموقع نظام و عدم عذرخواهی، نخستین دلیل تبدیل اعتراض به آشوب است؛ چیزی که به دلیل نبود رهبری و سازمان سیاسی در میان آشوبگران، به جنگ فرقهای کشیده شده است. او همچنین تأکید دارد اعتراض مدنی را در مدارس و دانشگاهها آموزش ندادهایم و در جهت اصلاح روشهای تنگنظرانه کوشش نکردهایم. این چشمانداز تاریک در نظر محمود نجاتی حسینی، سیاست خیابانی را روی صحنه میآورد و به رادیکالیسم (افراطیگری) و میلیتاریسم (نظامیگرایی) از سوی هر دو طرف منازعه منجر میشود. عباس عبدی نبود سازکار قانونی برای اعتراض مسالمتآمیز و فقدان رسانه آزاد و فضای باز سیاسی را برای طرح مطالبات جامعه پررنگ میکند؛ چیزی که در نظر مهدی رفیعی بهابادی چندان کارساز نیست.
محمدرضا اخضریان کاشانی در میانه دیدگاه عبدی و رفیعی بهابادی، هم نادیده گرفتن مطالبات دختران و زنان جامعه را در تبدیل اعتراضات به آشوب مؤثر میخواند و هم انسداد طرح مطالبات از مسیرهای قانونی را. از نظر او با یک جنبش روبهروییم که مابهازای بیرونی آن اعتراض خیابانی است. محمد فاضلی بیسامانی سیاسی در جامعه ایران را در تبدیل اعتراض به آشوب وزن میدهد. یکی از مشخصههای بیسامانی سیاسی، بیسازمانی است. در نگاه او، این جامعه سازماندهی درستی ندارد و برای مثال احزاب، اتحادیهها و سایر تشکلهای نمایندگیکننده گروههای اجتماعی در آن حضور پررنگی ندارند. چنین جامعهای برای بیان خواستههایش و ارائه مطالباتش ابزار مناسبی ندارد. خشونت، خروجی چنین وضعیتی به لحاظ ساختاری است. اما مهدی جمشیدی معتقد است تخریب، ساختارشکنی و هرجومرج از ابتدا در برنامهریزی معترضان بوده است و اساساً این پرسش وجهی ندارد.
عماد افروغ به صراحت تجدیدنظر در برخی روشها را پیشنهاد میدهد و بر حل عملی برخی مشکلات مانند بیکاری و اشتغال و شکاف طبقاتی بهعنوان یک پاسخ به مسأله کارآمدی تأکید میکند. مهدی جمشیدی اصلاح طرحهای اجتماعی به شکل تدریجی را در صورت عدم تعارض با شرع، ممکن میداند و روشنگری نهادهای مسئولی همچون نیروی انتظامی را در چنین رویدادهایی که با ثبات جامعه سر و کار دارد، خواستار میشود. در دیدگاه او، ما گرفتار «فقر روایت» هستیم و «زبان توضیح»مان دچار لکنت و اختصار است. از نیروی انتظامی انتظار میرفت و همچنان نیز میرود که هرچه بیشتر بگوید و توضیح بدهد و روشنگری کند و تصور نکند که کار میدانی، کافی است. علاوه بر این، او تصریح میکند برخی از «تخلف یک شخص» یا «سازکارهای اجرایی معیوب»، نتایج کلی و عام میگیرند و قانون یا طرح را نفی میکنند. این قبیل گفتهها، غیرمنطقی و ناشی از جوّزدگی است.
عباس عبدی ضمن تأکید بر به رسمیت شناختن دیگران، تجدیدنظر بر اساس اصول عقلانی و منطقی را پیشنهاد میدهد. از نظر او آزادی رسانهها بویژه صداوسیما، تغییر رویکردهای موجود در تطبیق قوانین با شرع و قانون اساسی، کنار گذاشتن سیاست رد صلاحیتها و باز کردن راه برای مشارکت عمومی از جمله همین تجدیدنظرها یا اصلاحات ضروری است. حامد حاجیحیدری حرکت چرخدندهها و پیستونهای حکمرانی به سوی آنچه سایبرفضا مینامدش، توصیه میکند و تصریح میکند از این قرار، مردمسالاری نیز باید دگرگون شود و اصولاً باید در آستانه شکلگیری نوعی «مردمسالاری دینی هرروزه سایبرفضایی» در کشور خود باشیم. با این حساب، نظام حکمرانی لازم نیست صبر کند و هر چهار سال یک بار رأی مردم را دریافت کند.
نعمتالله فاضلی جز خلق تصویری روشن از آینده راهکاری نمیشناسد. «تصویر آینده»، چشمانداز مردم و جامعه و نظام حکمرانی از فرایندها و روندها و تحولات جامعهشان است؛ چشماندازی که به افراد جامعه و نظام حکمرانی میگوید از کجا آمدهاند، چگونهاند و به کجا میروند. نعمتالله فاضلی معتقد است انقلاب اسلامی در ابتدای شکلگیریاش «تصویر آینده»ای را خلق کرد که از سویی بر ایده مهدویت استوار بود و از سوی دیگر با همه تعارضاتش با مدرنیته، پذیرای بسیاری از عناصر آن چون علم، فناوری، تفکیک قوا، حاکمیت قانون، ایجاد رفاه و توسعه نهادهای مدرن بود. تصویر آینده در دهههای گذشته شکل نگرفت و دائم از آیندهای که در 57 ترسیم شده بود، مصرف شد. این تصویر نتوانست همگام با تحولات و مقتضیات نسلهای جدید بهروز شود. نسلهای جوانتر از سنت، تاریخ و فرهنگ سیاسی رسمی گسیختهاند؛ نتوانسته و نخواهند توانست با میراث فرهنگی و سیاسی حکومت ارتباطی معنادار و سازنده برقرار کنند؛ زیرا تصویری از آینده ندارند. از نظر او، در تصویر آینده رسمی و حاکم بعد از انقلاب، انسان مطلوب، پذیرفته و برخوردار، انسان انقلابی، مؤمن و وفادار به ارزشهای انقلابی، سیاسی و دینی است و سایرین، جای شایسته و بایسته خود را نمییابند. در نتیجه انسانها گسیخته شده و در قطبهای متضاد و متعارض قرار گرفتهاند: مؤمن و غیرمؤمن، انقلابی و غیرانقلابی، موافقان و مخالفان، سنتی و مدرن و حزباللهی و غیرحزباللهی. در پایان، از نظر او، نظام حکمرانی میتواند تصویر آیندهای خلق کند که برطرف کردن گسیختگیها مسأله بنیادین آن باشد. تصویر آینده نو، اگر سازنده، عادلانه، انسانی، اخلاقی و مبتنی بر پذیرش و رسمیتبخشی به زمانها، مکانها، انسانها و فرهنگها باشد، فردای اعتراضات، فردای نو خواهد بود. در غیر این صورت، شعلههای خشم و اعتراض هم فروکش شود، رخداد دیگری در پی خواهد آمد و بار دیگر خیابانها شعلهور میشوند.
محمود نجاتی حسینی معتقد است باید سیاست گفتوگویی را به جای سیاست خیابانی ترسیم و ترویج کرد. بنای سیاست گفتوگویی لزوماً حضور در خیابان نیست، بلکه به ضرورت گفتوگوی میان مردمان با حکومت برای رفع منازعه و رسیدن به مصالحه و تفاهم و توافق تأکید دارد. در دیدگاه او، آنچه شایسته ایران اسلامی بهعنوان یک جامعه پویا و پایا است، سیاست و رویه «قانونی کردن فرهنگ اعتراضات مدنی مسالمتآمیز شهروندی وفق قانون اساسی» است؛ بنابراین چون این سیاست منطبق بر قانون اساسی است و این قانون میثاق بین مردم و حکومت است و یک قرارداد اجتماعی معتبر و موثق و لازمالاجرا از سوی طرفین یعنی مردم وحکومت؛ عمل به آن نه تنها هیچ خدشهای به سیستم و جامعه وارد نمیآورد بلکه به بازتولید پویایی ایران اسلامی نیز میانجامد.
از نظر مهدی رفیعی بهابادی، مسئولان باید اثربخشی قوانین قبلی وضع شده در مواردی مانند گشت ارشاد را بررسی کنند و تجدیدنظر در سیاستها را عقبنشینی ندانند. او معتقد است این کار میتواند به یافتن راهی برای تأثیرگذاری واقعی مردم بر رفتار حکومت و نه فقط نمایش از طریق رویههای مشروع یاری رساند. اما در نظر محمدرضا اخضریان کاشانی، مسئولان هنوز تصویر درستی از ناآرامیها ندارند و باید در فرایند حکمرانی، مطالبات را درست مورد شناسایی و تحلیل قرار دهند و گام نخست آن است که در جهت اصلاح فهم مسئولان از اینکه این اعتراضات یک شورش صرفاً تحریک شده توسط دشمنان خارجی نیست، کوشید. او معتقد است اگر در قالب جنبش با موضوع برخورد شود و نه شورش، آنگاه متوجه ضرورت اصلاح فرایند حکمرانی میشویم. موضوعی که در تبیین محمد فاضلی، بهعنوان دال مرکزی خودنمایی میکند. او تأکید میکند دو گام نخست این است که اولاً حکومت بحران را بپذیرد و ثانیاً جامعه به قواعد «تغییر قواعد» مجهز شود. این موضوع اتفاقاً در نظر مجید بهستانی نیز ضروری است. همچنان که او تصریح میکند شیوه اِعمال قدرت باید تغییر کند، چرا که یک سیستم عاقل در کنار تسلط روی اهداف ثانویه و تمرکز روی استراتژیها و تکنیکها و برنامهها باید به فکر همسانسازی و تطابق باشد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/394208/