زندگی بزرگان/ لبخند رضایت در واپسین لحظهها
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - همشهری آنلاین / دکترغلامرضا جعفری فرزند زندهیاد علامه محمدتقی جعفری است که سالهاست در خارج از کشور اقامت و به طبابت اشتغال دارد. او در سفر استعلاجی استاد به خارج از کشور، همراه وی بود و از واپسین روزهای حیات آن متفکر والا، خاطراتی شنیدنی دارد. او در بخشی از خاطرات خویش، حالات پدر در آخرین روزهای حیات وی را، بهترتیب پی آمده روایت کرده است:
«هنگامی که وارد اتاق پدر شدم، دیدم ایشان قدرت تکلم ندارند و قسمت راست بدن ایشان نیز کارایی ندارد، اما با این همه به محض ورود بنده به اتاق ایشان، با لبخندی که حاکی از رضایت از وضعیتشان بود، از من استقبال کردند. ناگفته نماند ایشان در این حال، از عارضه سکته مغزی خود و نیز وضعیت جسمانیشان اطلاع کامل داشتند.
با توجه به رابطه عاطفی عمیقی که میان بنده و ایشان برقرار بود، بیش از این قدرت رؤیت و تحمل این وضعیت را نداشتم و بیاختیار یکباره روی زانوهای خود افتادم و سرم را بر تخت ایشان گذاشتم که به ناگاه متوجه شدم ایشان دست چپ خود را به آرامی بر سرم میکشند و قصد دلداریام را دارند، حال آنکه وظیفه من بود که به ایشان امید و روحیه بدهم، اما عکس این عمل اتفاق افتاد. پس از مدتی روی پاهای خویش ایستادم و دست ایشان را در دست گرفتم. این در حالی بود که از وضعیت پیشآمده برای ایشان، بغض گلویم را گرفته بود و قادر به سخن گفتن نبودم! از بیم آنکه با گریه خود موجب ناراحتی استاد شوم، به محض احساس ریزش اشکهایم، به بهانهای روی خود را به طرفی دیگر بازگرداندم.
پس از لحظهای ایشان شروع به فشاردادن دست بنده کردند و به محض برگرداندن روی خود، متوجه لبخند بسیار زیبایی در چهره ایشان شدم که در لحظات بعد نیز این تبسم چندین بار تکرار شد. رفتار استاد در این لحظات بهگونهای بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. طی 2روز بعد از وقوع این حادثه -که هنوز به حال اغما نرفته بودند- بارها شاهد بودم ایشان دست چپ خود را روی سینه خود میگذاشتند و چشمانشان را برای لحظاتی رو به آسمان میکردند. چون به این عادت ایشان از کودکی آشنا بودم، متوجه شدم ایشان مشغول شکرگزاری هستند و مطمئنا کلمه خدایا شکرت را ــ که تکیه کلام ایشان بود ــ در ذهن میآوردند....»
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/394914/