ایران پرسمان - شرق / «ضرورت گشایش در مذاکرات» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم کوروش احمدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دور چهارم مذاکرات که باید شنبه گذشته برگزار میشد و نشد، موجب غلیاناتی در ایران، آمریکا و منطقه شده است. اختلافهای داخلی در تیم ترامپ و مواضعی که در دور سوم به ایران اعلام شد، میتوانند دلایل اصلی تعویق باشند. منظور ترامپ از تکرار «ایران نباید بمب اتمی داشته باشد»، روشن نبود. برخی آن را به این معنا تفسیر میکردند که ایران میتواند یک «کشور در آستانه داشتن سلاح اتمی» باشد و امکانات ساخت بمب را داشته باشد، اما تصمیم برای ساخت آن را نگرفته باشد.
اما برخی دیگر موضع ترامپ را مترادف با توقف غنیسازی در ایران تفسیر میکردند و مدعی بودند که «ایران در آستانه» یا ادامه غنیسازی در ایران موجب تحریک دیگر کشورهای منطقه برای کسب موقعیتی مشابه میشود. در چنین بستری، سخنان وزیر خارجه ترامپ که بعد از مایک والتز با حفظ سمت، مشاور امنیت ملی ترامپ نیز شده است و در نهایت سخنان خود ترامپ در روز یکشنبه را شاید بتوان ختم اختلافها در داخل دولت او بهشمار آورد. ترامپ در سخنان جدیدش از «جمعکردن کامل برنامه هستهای ایران بهعنوان تنها راهحلی که خواهد پذیرفت»، گفت.
بازار
![]()
این سخنان و اعلام برخی تحریمهای جدید نفتی و پتروشیمی قبل از آن، شرایط جدیدی را ایجاد کرده است. سخن دیگر ترامپ مبنی بر اینکه «کشوری که با ایران تجارت کند نمیتواند با آمریکا تجارت کند»، که معلوم نیست یک اشتباه لفظی است یا سیاستی جدید، بر غلظت این مواضع افزود. این موضعگیریها همزمان با تماسهای رهبران جمهوریخواه و مسیحیان تبشیری و دیگر حامیان ترامپ با او و بحثهایی درمورد اینکه توافق جدید نباید شبیه برجام 94 باشد، مهم است. ترامپ همیشه بایدن و اوباما را متهم کرده که از طریق برجام و رفع تحریمها، به ایران امکان دادهاند تا پولدار شود و به «گروههای نیابتی» کمک کند. نگرانی ترامپ این است که به لحاظ سیاسی در برابر تشبیه یک توافق جدید احتمالی به برجام آسیبپذیر باشد.
در مقابل، هر راهحلی که هدفش اجتناب از چنین تشابهسازی باشد، با مواضع اولیه و اصولی ایران مثل ادامه غنیسازی و رفع تحریمها که دو پایه اصلی برجام 94 هستند، برخورد پیدا میکند و ممکن است برای ایران غیرقابل قبول باشد. ورود اروپا به این معادله در جهت اعمال فشار به ایران نیز مهم است. تهدید وزیر خارجه فرانسه به اعمال تحریمهای اروپا که با برجام لغو شدند، در این رابطه است. جو اخیر در سطح برخی رسانههای ایران و معدودی از مسئولان مبنی بر اینکه اروپا دیگر بیاهمیت است، هم نادرست است و هم زیانبار. اقتصاد کل اروپا بزرگتر از اقتصاد آمریکاست.
تمدن اروپایی و قدرت رسانه و مدنی اروپا همچنان یکی از عناصر قدرت است. دو کشور اروپایی، هم هستهای هستند و هم عضو دائم شورای امنیت. بهعلاوه، اروپا یکی از دو ستونی است که روسیه را در باتلاق اوکراین گیر انداخت و نشان داد که قدرت نظامی متعارف روسیه در حد یک قدرت متوسط منطقهای است. سالها در ایران برخی کوشیدند تا بر مبنای تصوری غلط، اروپا را در برابر آمریکا قرار دهند؛ اکنون همان برخی بر مبنای همان تصورات غلط، تلاش دارند آمریکا را در برابر اروپا علم کنند. با وجود لفاظیهای سادهلوحانه ترامپ، وابستگی اروپا و آمریکا به هم ریشهدار است. مکانیسم ماشه در دست اروپا نیز تنها به این درد میخورد که اهرم فشاری علیه ایران باشد. چه اینکه این ماشه در صورت عدم توافق ایران و آمریکا قطعا چکانده میشود؛ چراکه مهمتر از احیای قطعنامههای قبلی، برای نگهداشتن ایران در دستور کار شورای امنیت ضروری است و در صورت توافق قطعا چکانده نخواهد شد. در نهایت، با توجه به سابقه حمایت سیاسی اروپا از ایران (نه اقتصادی که نمیتوانست) در جریان خروج ترامپ از برجام و خنثیکردن تلاش او برای چکاندن مکانیسم ماشه در اکتبر 2020، منافع ایران ایجاب میکند رابطه با اروپا که به خاطر قضیه اوکراین شدیدا لطمه خورده است، بازسازی شود.
لذا عدم ملاقات با اروپا در شنبه گذشته اقدام اشتباهی بود. به هر حال، روشن است که نیل به حداقلی از توافق برای ایران مهم و ضروری است. اگر احتمال برخورد نظامی جدی نباشد که هست، حداقل ایران در شرایطی نیست که بتواند یک «فشار حداکثری» سه، چهارساله را تحمل کند. همین نوسانات در نرخ ارز و شاخصهای بورس در واکنش به خبرهای مذاکرات، گویاست. صرفنظر از اینکه مذاکره در عمل به چه صورت پیش خواهد رفت، ایران نباید با تمرکز بر روی برخی امور غیرمهم و شکلی مانند غیرمستقیمبودن مذاکرات به آمریکا امکان دهد که تقصیر را گردن ایران بیندازد.
اقداماتی مانند اعلام مستقیمبودن مذاکرات، ملاقات علنی با ویتکاف در صورت انجام دور بعدی مذاکرات، دادن نوعی پاسخ به دعوت ترامپ به دیدار با مقامات ارشد ایران و تزریق قدری محتوا به اعلام آمادگی برای پذیرش سرمایه آمریکایی در ایران که مستلزم حداقلی از نمایندگی دیپلماتیک مثلا در سطح دفتر حفاظت منافع آمریکا در ایران است، حداقل میتواند در چشم داخل و خارج مانع از مقصر جلوهکردن ایران در صورت شکست مذاکرات شود. تحت برخی شرایط، تجربه موافقت ایران با تعلیق غنیسازی در 1382 در توافق با سه کشور اروپایی با هدف اعتمادسازی و ضمن تأکید بر حق ایران برای غنیسازی نیز ممکن است قابل بررسی باشد.