ایران پرسمان - روزنامه جوان / «چرا حوزه به قم آمد؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
روح حاکم بر پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت صدمین سالروز تأسیس حوزه علمیه قم در دو بعد برجستهتر است. اول اینکه حوزه فقط محل تحصیل و تدریس نیست و مسئول گرهگشایی از مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی جامعه است و دوم اینکه حوزه باید در حکمرانی نقش بیبدیلی ایفا کند تا تمدنسازی دچار التقاط و سکون نگردد. آنچه در این یادداشت مدنظر است علت دقیق انتقال حوزه علمیه از سلطانآباد (اراک/عراق عجم) به قم است.
البته قم از سال 23 هجری که به دست مسلمانان افتاد مرکز علم بوده است و در قرن سوم و چهارم و حضور نماینده ائمه، قم برجستهتر شد و در دوران صفویه حوزه آن نه به اندازه قزوین و اصفهان، اما فعال بود. اما نقطه عطف در اولویت بودن قم به انقلاب مشروطه برمیگردد. انقلاب مشروطه و سردرگمی علما در مواجهه با این پدیده و سرنوشت غمبار علمای تراز اول بعد از آن، باعث شد که علمای وقت به فکر نزدیکی به پایتخت یا بزرگترین شهر شیعی جهان یعنی تهران بیفتند (تهران هنوز بزرگترین شهر تشیع در جهان است)؛ بنابراین بعد از مشروطه ایده نزدیکی به پایتخت و تأثیر بر تحولات آن برجسته شد و با حضور پهلوی اول در قدرت تصمیم انتقال نهایی شد. قبل از شیخ حائری، دیگران نیز به این فکر افتاده بودند، اما کار آنان کامل نشد. 9 سال بعد از مشروطه مرحوم محمد فیض قمی در سال 1333 هجری به این فکر افتاد، هشت سال قبل از حائری، اسدالله مامقانی در این زمینه گام برداشت و محمدتقی بافقی در سال 1337 هجری (1297 شمسی) به این مهم همت گمارد، اما شیخ عبدالکریم حائری این مسیر را تیزبینانه و دوراندیشانه به تکامل رساند.
سردرگمی علما در انقلاب مشروطه به دو دلیل بود. اول دوری علمای تراز اول از پایتخت (حضور در نجف) و دوم تعطیلی بعد سیاسی اندیشه تشیع از پایان صفویه (1135 هجری) تا 1324 هجری است. به همین دلیل یکی از علما (آخوند خراسانی) بلافاصله مشروطه را تأیید کرد، دیگری (میرزای نائینی) درصدد پیدا کردن مبنای شرعی برای آن بود و فرد دیگر (شیخ فضلالله نوری) جلوی آن ایستاد. بدون تردید اگر سیاست در 200 سال فاصله صفوی تا انقلاب مشروطه با اندیشه شیعه عجین مانده بود، آمادگی برای مواجهه با مطالبات غربگرایان در انقلاب مشروطه هوشمندانهتر بود و وحدت علما همچون سدی در مقابل تئوریپردازیهای انگلیس رخنمایی میکرد؛ بنابراین دلیل اصلی انتقال حوزه از اراک به قم را باید نزدیکی به پایتخت دانست که بعد از مشروطه به شدت دستخوش تحولات فرهنگی شد و با پهلوی اول کاملاً رنگ دینستیزی به خود گرفت و البته حکومت هم متوجه تهدید خود از جانب حوزه شده بود.
اینکه مقام معظم رهبری مینویسند طلاب روزها به بیرون قم میرفتند و شبها برای درس برمیگشتند، دقیقاً در تاریخ معاصر ما ضبط و ثبت است. چرا چنین بود؟ چون حکومت نیز فهمیده بود حوزه به سرنوشت سیاسی ایران حساس شده است و بدون تسویه حساب با آن نمیشود نهادهای مدرن و رفتارهایی همچون کشف حجاب را به انجام رساند؛ بنابراین انتقال حوزه به قم دقیقاً در راستای تأثیرگذاری بر حکمرانی در پایتخت و بزرگترین شهر تشیع بود که قبل از امام نیز توسط شهید مدرس و آیتالله کاشانی تداوم یافت. البته دوراندیشی اولیه آیتالله حائری، وی را از برخورد مستقیم با پهلوی اول بر حذر داشت تا بتواند
بازار
![]()
پنجاه و اندی سال بعد با همین حوزه نزدیک پایتخت، دودمان پهلوی را بر باد دهد. اما با طلوع امام و انقلاب اسلامی، حوزه از اپوزیسیون حکومت به همراه آن مبدل شد و قم نیز به یکی از کلانشهرهای ایران با صدها مدرسه و مؤسسه مطالعاتی و علمی - حوزوی تبدیل شد. آنچه رهبری میخواهند تولید نرمافزار حکمرانی توسط این حوزه است. روزآمد شدن در عین غربی نشدن معادلهای است که برای تمدنسازی متوجه حوزه است. البته در حوزه هستند نحلههایی که روزآمدی را سازگاری با غرب و در قطب دیگر دین را جدا از سیاست میدانند که امام نیز از آنها آزرده بود. اما آنچه مهم است به میدان آوردن دین در عرصه اجتماعی است به صورتی که هم از اصول تخطی نشود، هم نسخه بومی آن مؤید جامعیت اسلام و حل مسائل آن در همه ابعاد باشد. جامعیت از خصایص اسلام است که کلید باورپذیری برای حل مسائل است.