ایران پرسمان
پورمحمدی: نتیجه نهایی مذاکرات مشخص نیست اما امید داریم که به توافقی مطلوب منجر شود
سه شنبه 23 ارديبهشت 1404 - 14:58:48
ایران پرسمان - ایرنا / رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، با بیان اینکه امروز در جامعه با نوعی گسیختگی روانی و ذهنی در بخش ها و ابعاد مختلف مواجه هستیم،گفت: این موضوع منشاء بسیاری از آسیب های اجتماعی بوده و مانع پیشرفت مطلوب است، باید پیش از هر اقدام دیگری، این شکاف ها ترمیم شوند.
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی روز سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه 1404 از خبرگزاری جمهوری اسلامی بازدید کرد. مصاحبه خبرنگار سیاسی ایرنا را با این روحانی سیاستمدار و مدیر اجرایی با سابقه کشور که تجربه مسئولیت دو وزارت خانه کشور و دادگستری در دولت های نهم و یازدهم و همچنین ریاست سازمان بازرسی کل کشور در مجموعه قوه قضائیه را در کارنامه مدیریتی خود دارد، در اینجا می‌خوانید.
ایرنا: از حضور شما در ایرنا بسیار سپاسگزاریم و خوشحالیم که در خدمت شما هستیم. اگر اجازه بفرمایید، مایلیم درخصوص مسائل روز کشور و موضوعات مختلف جامعه سوالاتی را مطرح کنیم. اگر صحبت مقدماتی دارید در خدمت شما هستیم و در ادامه به طرح سوالات می پردازیم.
بازار


پورمحمدی: باعرض سلام و ارادت خدمت شما و همکارانتان. فرارسیدن دهه کرامت را تبریک عرض می‌کنیم؛ ایامی که با میلاد فرخنده حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌ علیها آغاز شده است. ولادت با سعادت حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) و این مناسبت فرخنده را به ملت عزیزمان که افتخار همجواری با این دو سرچشمه نور، کرامت و عنایت الهی را دارند، صمیمانه تبریک می‌گوییم. از حضور در جمع شما و در خبرگزاری جمهوری اسلامی بسیار خوشحالم و امیدوارم گفت‌وگویی پربار و مفید داشته باشیم.
ایرنا: با نزدیک شدن به سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، فرصتی مناسب فراهم شده تا نگاهی دوباره به دیدگاه‌های شما که به عنوان پدیده مناظره‌های انتخاباتی شناخته شدید، داشته باشیم. سخنان شما توانست تأثیر قابل توجهی بر افکار عمومی بگذارد و بسیاری از مردم با دیدگاه‌های شما احساس همدلی کردند. نیازهای اصلی امروز ایران از نظر شما کدام است و چه راهکارهایی را برای پیشبرد کشور در شرایط کنونی پیشنهاد می‌دهید؟
پورمحمدی: پیش از هر چیز، جامعه باید هویت جمعی خود را حفظ کند. هر یک از ما به‌عنوان فرد، شرایط و ویژگی‌های خاص خود را داریم، اما هنگامی که وارد جامعه می‌شویم، به یک مجموعه بزرگتر تعلق پیدا می‌کنیم. کارکردها، خاستگاه‌ها، آرمان‌ها و الزامات حرکت جمعی متفاوت از فردیت ما هستند از این رو، ضروری است که به‌عنوان یک جامعه، به هویت جمعی خود اهمیت بدهیم و سازوکارهای مناسب برای یک زندگی مطلوب و هماهنگ جمعی فراهم کنیم.
با نوعی گسیختگی روانی و ذهنی در جامعه مواجه هستیم / شکاف ها باید ترمیم شود
در حال حاضر، جامعه با نوعی گسیختگی روانی و ذهنی میان بخش‌ها و ابعاد مختلف خود مواجه است که منشأ بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و مانع پیشرفت مطلوب است. پیش از هر اقدام دیگری، باید این شکاف‌ها ترمیم شوند تا بتوانیم مسیر توسعه و انسجام اجتماعی را هموار کنیم. البته، من بر این باورم که در سال گذشته، برغم آسیب‌های کلانی که در داخل کشور —پس از شهادت آیت الله رئیسی— و در منطقه، به‌واسطه حوادث ناگوار، رخ داد، مشکلات اقتصادی که تشدید شد و تهدیدها، درگیری‌ها و کشمکش‌های دلهره‌آور و نگران‌کننده‌ای که بر ما عارض گشت، شرایط دشواری را پشت سر گذاشتیم. شخصیت های ارزشمند و گرانقدری را از دست دادیم و روان جامعه ما تحت تأثیر این فقدان‌ها و آسیب‌هایی که به ملت‌های مظلوم منطقه، از جمله فلسطین، لبنان، سوریه و یمن وارد شده، آزرده شده است. بدون شک، این رویدادها تأثیرات عمیقی بر افکار عمومی و احساسات مردم گذاشته است. با وجود تمام چالش‌ها و حوادث سال گذشته، سرمایه اجتماعی ما ارتقا یافته و رشد قابل توجهی داشته است که این امر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. جامعه امروز ما در مقایسه با سال قبل، سطح بالاتری از امیدواری، خوشبینی و احساس رضایت در زیست جمعی را تجربه می‌کند. میزان اعتماد متقابل و خوشبینی میان مردم افزایش یافته و این تغییرات مثبت می‌تواند زمینه‌ساز تحولات مهمی در مسیر توسعه اجتماعی و همدلی عمومی باشد.
روند کاهش سرمایه های اجتماعی متوقف شده است
من نمی‌خواهم رویاپردازی کنم و آمارهای بی‌پشتوانه یا توهمی ارائه دهم. به درصدهای کوچک نیز اعتقاد دارم و برای آن‌ها ارزش قائلم؛ چرا که در مسائل اجتماعی، حتی تغییرات جزئی مانند دو، سه یا پنج درصد می‌توانند تأثیرات قابل توجهی داشته باشند. این‌طور نیست که بگوییم پنج درصد کم‌اهمیت است؛ بلکه در واقع، همین تغییرات کوچک می‌توانند مسیر تحولات بزرگ را هموار کنند. خوشبختانه، از سال گذشته تاکنون توانسته‌ایم روند کاهش سرمایه اجتماعی را متوقف کنیم، که این دستاوردی بسیار ارزشمند برای کشور محسوب می‌شود. اکنون می‌توانیم ادعا کنیم که در این مسیر، درصدی به ارتقای سرمایه اجتماعی افزوده‌ایم و ملت گام‌های مثبتی برداشته است. من نیز به‌عنوان عضوی از این جامعه و کنشگر اجتماعی و سیاسی، در این روند سهیم بوده‌ام و برای تحقق این پیشرفت تلاش کرده‌ام.
باید بر تقویت همبستگی و انسجام اجتماعی تمرکز کنیم
این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است و باید همچنان بر آن تأکید داشته باشیم. امروز، پرسش اصلی این است که چه باید کرد؟ به باور من، باید بر تقویت همبستگی و انسجام اجتماعی تمرکز کنیم، سرمایه اجتماعی را ارتقا دهیم و حس اعتماد عمومی و خوشبینی ملی را افزایش دهیم. این عوامل نقش تعیین‌کننده‌ای در موفقیت حرکت‌های اجتماعی و پیشبرد اهداف جمعی دارند. نباید اجازه دهیم این روند دچار آسیب یا خدشه شود؛ بلکه همه ما باید با حساسیت، وسواس و دقت، آن را کنترل و نظارت کنیم تا نه‌تنها از آسیب دیدن و تضعیف آن جلوگیری کنیم، بلکه با سرعت و شتاب بیشتری ادامه یابد و به دستاوردهای بزرگتری منجر شود.
ایرنا: شما در صحبت‌های خود به افزایش سرمایه اجتماعی اشاره کردید. لطفاً به‌طور مشخص، برخی از عوامل مؤثر بر این روند را بیان کنید و توضیح دهید که چه عواملی موجب تقویت این سرمایه اجتماعی شده‌اند؟
پورمحمدی: می‌توان چند عامل را در ارزیابی عملکرد دولت مورد توجه قرار داد. به نظر من، شورای نگهبان در انتخابات اخیر با سعه‌صدر نسبی عمل کرد؛ البته اگر این میزان بیشتر بود، قطعاً تأثیر مثبت بیشتری بر سرمایه اجتماعی می‌گذاشت. با این حال، همین اندازه نیز قابل تقدیر است و باید از آن قدردانی کنیم، زیرا این اقدام گام اول در مسیر تقویت سرمایه اجتماعی محسوب می‌شود. رسانه‌ها و دست‌اندرکاران انتخاباتی نیز نقش بسیار مهمی ایفا کردند. آن‌ها شرایط را برای گفت‌وگوهای جدی، سریع و مباحثات سازنده میان مردم فراهم ساختند که این خود زمینه‌ساز ارتقای آگاهی عمومی و مشارکت فعال‌تر در مسائل کلان کشور بود. برگزاری مناظره ها و جلسات مختلف با نامزدهای انتخابات از سوی رسانه ملی، پیامدهای اجتماعی مثبت و قابل توجهی داشت. تبادل اطلاعات، ارائه تحلیل‌های دقیق به مردم و نقدهای مطرح‌شده، همگی به تقویت فضای اعتماد و خوشبینی عمومی کمک کردند.
پزشکیان با صداقت وارد صحنه شده است
در نهایت، هرچند میزان مشارکت به سطح مطلوب و مورد انتظار نرسید، اما مشارکت مثبت مردم محقق شد. همین مشارکت، خود به‌عنوان گامی استوار در جهت افزایش خوش‌بینی جامعه عمل کرد و به نماد امیدواری بیشتر تبدیل شد. این روند بستری مناسب برای ارتقای سرمایه اجتماعی و تقویت انسجام عمومی فراهم ساخت. دولت آقای دکتر پزشکیان با رویکردی صادقانه وارد عرصه شد و این حضور، سرمایه‌ای ارزشمند برای کشور محسوب می‌شود. به اعتقاد من، جناب آقای دکتر پزشکیان با ارائه هویتی صادق، صمیمی و دلبسته به مردم، زمینه‌ را برای پیشرفت کشور و حل مشکلات فراهم کرد. اتکا به ظرفیت‌های مردمی، نخبگان، فرهیختگان و صاحب‌نظران، نقشی مؤثر در تقویت موج خوشبینی اجتماعی ایفا کرد. علاوه بر این، همکاری میان دستگاه‌ها و قوا نیز عاملی تأثیرگذار در این روند بود و در شکل‌گیری فضایی امیدبخش و هم‌افزا نقش مهمی داشت.
در یکسال گذشته، سطح همکاری میان قوا بهبود یافته و به سطح قابل قبولی رسیده است همچنین، برخی نیروهای خارج از ساختار قوا، از جمله نیروهای مسلح، نهادها و رسانه‌ها، سطح همکاری خود را افزایش داده‌اند که این امر تأثیر مثبتی بر روند امور داشته است. با این حال، همچنان برخی دولتمردان و گروه‌های سیاسی نسبت به تنازعات و کشمکش‌های رسانه‌ای گله‌مند هستند و دیدگاه‌های انتقادی دارند و در این زمینه اظهارنظر و نقد می‌کنند. انتقادات و گلایه‌هایی در این حوزه مطرح شده که برخی از آن‌ها قابل تأمل هستند. من نیز با بخشی از این نقدها موافقم و برخی موارد را نمی‌پسندم، اما در نهایت روند کلی را مثبت ارزیابی می‌کنم. همین نگاه امیدوارانه، قابل توجه و ارزشمند است.
مذاکره با آمریکا حس مثبتی در جامعه ایجاد کرده است
تحولات اخیر، به‌ویژه در یکی دو ماه گذشته، تحت تأثیر تغییرات فضای بین‌المللی و منطقه‌ای شکل گرفته است. رفت‌وآمدهای دیپلماتیک با کشورهای منطقه و فراتر از آن، و آغاز مذاکرات با آمریکا، حس مثبتی را در جامعه ایجاد کرده است. این تحولات نشان می‌دهد که کلیت نظام، دولت، نهادها، قوا و سطح حاکمیت با جدیت در تلاش هستند تا رفاه، امنیت و حل مشکلات جامعه را در اولویت قرار دهند. این رویکرد، علاوه بر ایجاد امید در میان مردم، می‌تواند مسیر بهبود شرایط را هموار سازد.
در گذشته نیز چنین روندهایی وجود داشته، اما همواره با تردیدها، ابهامات، پرسش‌ها و موانعی همراه بوده است. اکنون، بحمدالله، در این مقطع، امکان تحرک بیشتر فراهم شده و نظام نیز از این فرصت بهره برده است و تلاش کرده تا تحولات جاری را در جهت تأمین منافع ملی مدیریت کند. کشور درگیر این روند شده و مسیر پیشرفت را با جدیت دنبال می‌کند. ما آثار این تحولات را در حوزه اقتصاد مشاهده می‌کنیم. همچنین، در مناسبات بین‌المللی و منطقه‌ای نیز تأثیرات مثبتی به‌جا گذاشته است. از نظر سرمایه اجتماعی، این روند موجب افزایش حس خوشبینی عمومی شده است این‌ها تنها چند مورد برجسته بودند که به آن‌ها اشاره کردم. این عوامل، در کنار سایر مؤلفه‌ها، به تقویت فضای مثبت در جامعه کمک کرده و امید را در میان مردم تقویت کرده است.
مذاکره باید در راستای منافع ملی و به سود ملت باشد
ایرنا: با توجه به اینکه شما تجربه حضور در مذاکرات سخت و پیچیده را دارید و در مذاکرات مهمی ایفای نقش کرده اید، یکی از مباحث مهمی که در جریان مناظره‌های انتخاباتی مطرح کردید، لزوم انجام مذاکرات—از جمله مذاکره با آمریکا—برای حل مشکلات کشور بود. اکنون که این مذاکرات در حال انجام است، لطفاً ارزیابی خود را از روند فعلی ارائه دهید. همچنین، پیش‌بینی شما از نتیجه این مذاکرات چیست و چه تأثیری بر مسائل کلان کشور خواهد داشت؟
پورمحمدی: همانطور که پیش‌تر نیز اشاره کردم، نظام ما هرگز با اصل مذاکره مخالفت نکرده است؛ بلکه تأکید دارد که مذاکره باید در راستای منافع ملی و به سود ملت باشد و دستاوردی ملموس به همراه داشته باشد. البته هیچ مذاکره‌ای به‌طور قطعی قابل تضمین نیست. نه می‌توان گفت که هر مذاکره‌ای الزاماً موفق خواهد بود، و نه اینکه هیچ مذاکره‌ای فاقد ارزش است. گاهی پیش‌داوری‌هایی وجود دارد؛ برخی تصور می‌کنند که ورود به مذاکرات قطعاً منجر به دستاورد خواهد شد یا اینکه صرفاً برای ایجاد امید در جامعه باید این مسیر را طی کرد. اما چنین نگرشی اشتباه است، چرا که هیچ مذاکره‌ای ذاتاً تضمین‌شده نیست که حتما دستاورد مثبت داشته باشد و نمی‌توان از قبل پیش‌بینی کرد که این مذاکره کاملاً بی‌ثمر خواهد بود و هیچ دستاوردی نخواهد داشت.
در مقابل، برخی افراد بدون بررسی دقیق، مذاکره را کاملاً بی‌ثمر می‌دانند و معتقدند که صرف وقت برای آن بی‌فایده است. این دیدگاه نیز نمی‌تواند یک راهبرد درست باشد، زیرا مذاکره ابزاری برای تعامل و مدیریت اختلافات است و می‌تواند نتایج مؤثری به همراه داشته باشد. از سوی دیگر، نباید انتظار داشت که با آغاز مذاکرات، تحولات فوق‌العاده‌ای به‌سرعت رخ دهد. واقع‌بینی حکم می‌کند، و مقام معظم رهبری نیز اشاره کرده‌اند که نه خوشبینی افراطی درست است و نه بدبینی مفرط. هیچ‌یک از این رویکردها نمی‌تواند مبنای صحیحی برای ارزیابی مذاکرات باشد.
با این حال، مذاکره یک روش اساسی برای حل بسیاری از مسائل است؛ از روابط خانوادگی گرفته تا مناسبات محلی، شهری، اجتماعی، ملی، منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای و بین‌المللی. مذاکره اصولی، راهکاری برای بیان دیدگاه‌ها، طرح مباحث، ایجاد تعامل، حتی چالش و کشمکش، و نهایتاً دستیابی به نقاط توافق است. البته در برخی موارد ممکن است توافق حاصل نشود، اما آنچه مسلم است اینکه مذاکره در روابط انسانی یک اصل است و فراتر از یک روش ساده به شمار می‌آید؛ بلکه یک ابزار بنیادین برای مدیریت اختلافات، دستیابی به تفاهم و پیشبرد اهداف مشترک محسوب می‌شود.
گفت و گو اساس رفتار انسانی و شاکله زندگی اجتماعی است
مذاکره صرفاً یکی از روش‌های حل مسائل نیست، بلکه گفت‌وگو اساس رفتار انسانی و شاکله زندگی اجتماعی است. زندگی انسان بدون تعامل و گفت‌وگو معنا ندارد؛ چه در خانواده، چه در جامعه، و چه در فضای عمومی. گفت‌وگو نه‌تنها در روابط دوستانه و اجتماعی ضروری است، بلکه حتی در مواجهه با دشمن نیز اهمیت دارد. در جبهه دشمن همه یکدست نیستند و گاهی اوقات، صحبت با دشمن می‌تواند جبهه مقابل را متزلزل کند، افراد را از یکدیگر جدا سازد، یا حتی امکان یارگیری فراهم آورد. در برخی موارد، گفت‌وگو می‌تواند باعث تضعیف پشت جبهه مخالف شود. بنابراین، مذاکره صرفاً به این معنا نیست که در یک نشست رسمی با طرف مقابل به نتیجه‌ای برسیم یا نرسیم؛ بلکه در بطن روابط انسانی، ابزاری کلیدی برای مدیریت اختلافات، پیشبرد اهداف و ایجاد تفاهم است.
همین گفت‌وگوهای جاری میان ایران و آمریکا تأثیرات مثبتی در سطح منطقه و فضای بین‌المللی داشته است. این مذاکرات نشان داده که ایران اهل تعامل و گفت‌وگو است، منطقی روشن دارد، استدلال‌های درست و قوی ارائه می‌دهد و در راستای منافع ملی، منطقه‌ای و جهانی حرکت می‌کند. ما اکنون از این جهت در فضای منطقه‌ای و بین‌المللی چند رتبه ارتقا پیدا کرده‌ایم و این دستاوردی است که در همین چند دور کوتاه مذاکره به‌دست آمده است.
ما توانسته‌ایم جوسازی‌هایی که به‌ویژه صهیونیست‌ها و جریان‌های جنگ‌طلب به آن دامن می‌زنند و تلاش دارند تصویری نادرست از ایران ارائه دهند، بشکنیم. تصویری که ایرانی‌ها را صرفاً جنگ‌طلب، خواهان برهم‌زدن ثبات منطقه و به دنبال ایجاد تنش و خرابکاری معرفی می‌کند. ما مسیر جدیدی را آغاز کرده‌ایم. حال، فارغ از اینکه این مذاکرات به نتیجه برسد یا نرسد، همین روند خود یک دستاورد قابل توجه و ملموس به شمار می‌آید. این مذاکرات تأثیرات مهمی در فضای داخلی کشور داشته است. در حالی که برخی جریان‌ها تلاش می‌کردند این تصور را پمپاژ کنند که ما اهل تعامل و گفت‌وگو نیستیم و تنها به قدرت‌نمایی و رویارویی متکی هستیم، اکنون این تصویر تغییر کرده است. واقعیت این است که شهادت و جهاد همگی بر پایه عقلانیت استوار هستند. ملت، کشور و نظام ما عقلانی عمل می‌کنند و اسلام نیز دینی مبتنی بر منطق و خرد است.
ما در جای خود، اگر لازم باشد، برای دفاع از حقوق، منافع و سرزمینمان با دشمن می‌جنگیم و از آرمان‌هایمان با قدرت حمایت می‌کنیم. اما در جایی دیگر، تفاهم، صلح و مذاکره نیز بخشی از همین مسیر است. هر رویکردی باید در جایگاه مناسب خود به کار گرفته شود، زیرا منطق واقعی همین است. بخش بزرگی از فضاسازی‌هایی که علیه نظام، مسئولان و سیاستمداران در داخل کشور ایجاد شده بود، با همین چند دور مذاکره کوتاه تا حد زیادی از بین رفته است. این تغییر، خود یک دستاورد مثبت و قابل توجه محسوب می‌شود. البته، نتیجه نهایی این مذاکرات هنوز مشخص نیست، اما امید داریم که به توافقی مطلوب و به نفع ملت ایران منجر شود. با این حال، صرف‌نظر از نتیجه، نفس این روند و تأثیرات مثبت آن حائز اهمیت است و نشان‌دهنده ظرفیت دیپلماسی برای بهبود شرایط داخلی و بین‌المللی است.
صهیونیست ها و جنگ طلبان نمی خواهند ایران در آرامش باشد
در حال حاضر، برخی کشورهای منطقه تلاش می‌کنند که مذاکرات به نتیجه مطلوب برسد و عوامل مخرب را مهار کنند. در مقابل، بدون تردید، صهیونیست‌ها و نتانیاهو و جریان‌های وابسته به صهیونیست‌ها تمایلی ندارند که این روند به نتیجه برسد. همچنین، گروه‌های جنگ‌طلب در آمریکا، دست‌اندرکاران سیاسی و تاثیرگذار در دولت‌های مختلف این کشور، با حمایت صهیونیست‌ها، نمی‌خواهند که ایران در آرامش باشد و بتواند با تکیه بر پایگاه استقلالی خود، مسیر رشد و تعالی را طی کند. آن‌ها به هیچ‌گونه هماوردی نیاز ندارند. جهان غرب همواره به دنبال حفظ سلطه خود در عرصه‌های مختلف از جمله علم، فرهنگ، تمدن، اقتصاد، سیاست و فناوری بوده است و تلاش کرده تا در این حوزه‌ها پیشتاز باشد و دیگران را در موقعیتی قرار دهد که مجبور به تبعیت از این روند باشند. غرب انتظار دارد که سایر کشورها صرفاً پذیرنده باشند و دست نیاز به سوی آن‌ها دراز کنند.
هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانیم روابط منطقی با آمریکا، اروپا و دیگر کشورها داشته باشیم
در مقابل، اینکه یک کشور بخواهد مستقل بایستد، برای خود حرف داشته باشد، مسیر توسعه‌اش را به‌طور مستقل مدیریت کند و روابط منطقی و متوازن با دیگران برقرار کند، امری بدیهی و مهم است. ما نیز برای بسیاری از مواضع خود دلایل روشن داریم و هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانیم روابط منطقی با آمریکا، اروپا و سایر کشورهای جهان داشته باشیم. ما خواهان یک زندگی انسانی، پویا و مستقل هستیم؛ زندگی‌ای که در آن مردم بتوانند در آرامش و رفاه زندگی کنند، تعامل سازنده با دنیا داشته باشند، دادوستد کنند، گفت‌وگوهای مؤثر انجام دهند و با آزادی و احترام متقابل در جهان حرکت کنند. هیچ تضادی با این اصل وجود ندارد و همه ملت‌ها، فارغ از موقعیتشان، خواهان چنین شرایطی هستند.
با این حال، گروه‌هایی با خوی زیاده‌خواهی، استکباری و سلطه‌طلب در جهان وجود دارند که این وضعیت را نمی‌پسندند و تلاش می‌کنند مانع تحقق چنین نوع زندگی در برخی مناطق شوند. منطقه ما که از نظر منابع، ثروت، نفت‌خیز بودن و موقعیت راهبردی اهمیت زیادی دارد، همواره با چنین تهدیداتی مواجه بوده است و آن‌ها اجازه نمی‌دهند که این منطقه روی آرامش به خود ببیند. ساکنان و شهروندان این منطقه در طول دهه‌های گذشته زندگی خوبی داشته‌اند، اما برخی از این جریان‌ها، از جمله رژیم صهیونیستی، نقشی آشکار در برهم زدن ثبات منطقه ایفا کرده‌اند و نزدیک به 80 سال است که با دخالت‌ها و اقدامات خود، آشوب و بحران‌های مستمر را در این منطقه ایجاد کرده‌اند.
نباید اجازه دهیم بهانه ای برای تقویت مواضع سنگ اندازان در راه مذاکره ایجاد شود
همواره گروه‌هایی وجود دارند که مانع تحقق تفاهم در مذاکرات، چه در گذشته و چه در آینده، می‌شوند. از این رو، ما باید هوشیارانه عمل کنیم و شرایط را به‌گونه‌ای مدیریت نماییم که بهانه‌ای برای تقویت مواضع سنگ‌اندازان ایجاد نشود. لازم است با دقت و تدبیر، مسیر حرکت خود را تنظیم کنیم، فضاهای جانبی را سامان دهیم و مذاکرات را به‌گونه‌ای هدایت کنیم که اهداف اصلی ما آسیب نبیند. نباید اجازه داد کسانی که تمایلی به شکل‌گیری یک فضای جهانی سالم، انسانی و مرفه برای تمامی ساکنان جهان ندارند، دست بالا را پیدا کنند. این روند نیازمند هوشمندی و مدیریت هوشمندانه در تمامی ابعاد است.
ما نه‌تنها رسالتی در قبال خود و ملت‌مان داریم، بلکه وظیفه‌ای جهانی نیز بر دوش ماست. برخی گروه‌ها تمایلی به ایجاد صلح و تفاهم ندارند؛ این عده خوی حیوانی دارند و به دنبال راه‌اندازی جنگ، سرکوب، کشتار، خشونت، سلطه‌گری و تضییع حقوق دیگران هستند. ما با این نگاه مخالفیم. هدف ما دفاع از حقوق خودمان است و اگر توانایی و قدرت لازم را داشته باشیم، از حقوق دیگران نیز حمایت خواهیم کرد. اما نخستین و اصلی‌ترین مسئولیت ما، پاسداری از حقوق ملت و کشورمان است. این اصل بنیادین، مبنای حرکت ما در مسیر استقلال، عدالت و ثبات خواهد بود.
نباید تحت تاثیر فضا سازی ها قرار بگیریم، باید هوشمندانه عمل کنیم
به اعتقاد من، روند مذاکرات تاکنون مثبت بوده و ارزیابی آن امیدوارکننده است. خوشبختانه دیپلمات‌های ما کاملاً مسلط به موضوع هستند و اجازه نداده‌اند مسائل جانبی، حاشیه‌ای یا موضوعاتی که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش آن‌ها نیست، وارد دستور گفت‌وگوها شود. در مقابل، طرف مقابل نیز به‌طور مداوم جنگ روانی به راه می‌اندازد تا بتواند امتیازات بیشتری کسب کند. ملت باید آگاه باشند که این فضاسازی‌ها بخشی از همان جنگ روانی است. یک روز تهدید می‌کنند که ما را می‌زنند، روز دیگر از مذاکره سخن می‌گویند، یک روز مذاکره را مثبت ارزیابی می‌کنند و روز دیگر می‌گویند که همه چیز باید یکجا جمع شود. این فراز و نشیب‌ها، بخشی از بازی با افکار عمومی است ما نباید تحت تأثیر این فضاسازی‌ها قرار بگیریم، بلکه باید با هوشمندی و تحلیل دقیق، مسیر درست را پیش ببریم.
امروز وجهه آمریکا به شدت آسیب دیده است
آمریکا در عرصه جهانی با چالش‌های جدی مواجه است و وجهه آن به‌شدت آسیب دیده است. نقش صهیونیست‌ها و نتانیاهو در این وضعیت قابل توجه بوده و به شکل قابل ملاحظه‌ای بر تصویر آمریکا تأثیر گذاشته است. واشنگتن اکنون در تلاش است تا از دام پیچیده‌ای که صهیونیست‌ها برای آن ایجاد کرده‌اند، خارج شود؛ چالشی که بیش از یک بحران دیپلماتیک، یک بحران اجتماعی و ذهنیتی به شمار می‌آید. با این حال، یک جریان قدرتمند در ساختار حاکمیتی آمریکا وجود دارد که همچنان همسو با سلطه‌طلبی صهیونیستی عمل می‌کند و اجازه نمی‌دهد که وجهه آمریکا بهبود پیدا کند و از تله صهیونیست‌ها رهایی یابد.
واقعیت این است حرکتی که ما در پیش گرفته‌ایم، نه‌تنها به نفع ملت ایران، بلکه به سود ملت آمریکا نیز هست. ما در تلاشیم تا بخشی از جامعه آمریکا را از دام و نفوذ صهیونیست‌ها نجات دهیم. با این حال، این جریان‌ها به‌سادگی عقب‌نشینی نخواهند کرد و برای جلوگیری از این روند، به هر ابزاری متوسل خواهند شد. آنها ممکن است به ماجراجویی، تنش‌آفرینی، درگیری نظامی، ترور و خرابکاری دست بزنند تا مانع تحقق این تغییر شوند. ما باید آگاه باشیم و ملت نیز باید درک درستی از شرایط داشته باشد.
به مسئولان کشور اعتماد کنیم
نخست، لازم است پشت‌صحنه تحولات را به‌خوبی بشناسیم و جنگ‌های روانی را تشخیص دهیم. همچنین، باید به مسئولان خود اعتماد کنیم و با نگاه مثبت و امیدوارانه به اتفاقات اخیر، مسیر پیشرفت را دنبال کنیم تا انشاالله مذاکرات به نتیجه مطلوب برسد. اگر مذاکرات به نتیجه مطلوب برسد، مسلماً دستاوردی مهم خواهد بود. اما حتی در صورت عدم دستیابی به توافق، نباید از مسیر تلاش‌های خود منحرف شویم. ما پیش‌تر نیز اقدامات خود را انجام داده‌ایم و اکنون نیز با جدیت ادامه می‌دهیم. در آینده، باید با قدرت و شدت بیشتری به جبران ضعف‌ها و خلأهای موجود در سایر عرصه‌های داخلی بپردازیم تا بتوانیم کشور را در مسیر رشد و تعالی حفظ کنیم. این راهی است که باید با هوشمندی و عزم راسخ دنبال شود.
ایرنا: شما به افزایش امید در جامعه و تقویت سرمایه اجتماعی اشاره کردید یکی از انتقادهای مطرح‌شده از سوی مردم، ناکارآمدی برخی بخش‌های نظام است که به‌طور مستقیم بر سطح امید و اعتماد عمومی تأثیر می‌گذارد. این مسئله باعث انتقال ناامیدی به جامعه شده است، چه راهکاری برای این موضوع پیشنهاد می‌کنید.
پورمحمدی: واقعیت این است که انتقادات، اعتراضات و توقعات مردم درباره کارآمدی نظام، بحق و قابل‌درک است. با این حال، این به معنای ناکارآمدی کلی نظام نیست؛ نباید تصور کنیم که ملت، مسئولین و دستگاه‌های اجرایی کشور به‌طور کلی ناکارآمد هستند. ما باید با دیدگاهی نسبی به مسائل نگاه کنیم و عملکردها را براساس ارزیابی منطقی و واقع‌بینانه بسنجیم. خوشبختانه، در طول سال‌های گذشته، اقدامات بزرگی انجام شده و دستاوردهای مهمی حاصل گردیده است.
کارآمدی نظام در حوزه امنیتی و نظامی قابل انکار نیست
در حوزه امنیتی و نظامی، کارآمدی نظام کاملاً مشهود است و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را انکار کند. همانطور که اهل منطق می‌گویند، «موجبه کلیه نقیض سالبه کلیه است»، یعنی اگر چند نمونه مشخص از کارآمدی نظام قابل‌نمایش باشد، پس قضاوت کلی درباره ناکارآمدی آن از نظر منطقی نادرست و باطل خواهد بود. با این حال، در برخی بخش‌ها ضعف‌هایی وجود دارد، اما این به معنای آن نیست که هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
من به یک موضوع کاملاً زنده و به‌روز اشاره می‌کنم. ما اکنون در حوزه برق، سوخت، انرژی، گاز و آب با مشکل «ناترازی» مواجه هستیم. البته، به نظر من این تعبیر چندان دقیق نیست، زیرا پیش از آنکه از ناترازی صحبت کنیم، باید ابتدا تعریفی مشخص از «تراز» ارائه دهیم. برای مثال، فرض کنید شما نیاز به روشن‌کردن پنج چراغ دارید؛ شما می‌توانید 20 چراغ روشن کنید، اما اگر فقط برق برای پنج چراغ تأمین شود، آن را «تراز» می‌نامیم. در مقابل، اگر برق برای 20 چراغ تأمین نشود، با «ناترازی» مواجه خواهیم بود. در این زمینه، ضروری است که مبنای قضاوت درباره تراز و ناترازی به‌طور دقیق مشخص شود. متأسفانه، هنوز در کشور ما تعریف روشنی از این معیارها ارائه نشده که یکی از نقاط ضعف مسئولین ما محسوب می‌شود.
برای حل مشکل ناترازی ابتدا باید تعریف درستی از تراز ارائه دهیم
برای رسیدن به یک ارزیابی درست، باید ابتدا مشخص کنیم که میزان مصرف واقعی برق برای هر خانوار و هر شهروند چقدر است. اگر این مقدار تأمین شود، می‌توان گفت که تراز برقرار شده است. همچنین، باید تعیین کنیم که صنایع کشور چه میزان برق نیاز دارند. اگر این مقدار تأمین گردد، تراز محسوب می‌شود. اما اگر در صنایع از فناوری‌های قدیمی و پرمصرف استفاده کنیم که هم برق زیادی مصرف می‌کند و هم انرژی را هدر می‌دهد، طبیعتاً نمی‌توان انتظار تراز داشت؛ در واقع، مشکل در خود صنعت است، نه صرفاً در میزان تأمین برق. اگر ماشین‌های ما سوخت بیشتری نسبت به استاندارد مصرف کنند، مشکل به موتور و کارایی آن‌ها برمی‌گردد. کشور تلاش زیادی برای تأمین بنزین و گازوئیل کرده است، اما اگر مصرف در سطح خانوارها بهینه نباشد و بیش از اندازه مصرف شود، باز هم با مشکل مواجه خواهیم شد. بنابراین، مسئله تنها تأمین انرژی نیست، بلکه نحوه مدیریت مصرف نیز اهمیت دارد. اگر در خانه‌ها از وسایل پرمصرف و غیر بهینه استفاده شود، یا میزان استفاده از منابع بیش از نیاز باشد، در واقع با یک عدم توازن در الگوی مصرف روبه‌رو هستیم. برای ایجاد تراز واقعی، باید هم در تأمین منابع و هم در اصلاح الگوی مصرف، اقدامات جدی انجام شود.
در مسئله ناترازی، نخستین گام این است که مفهوم «تراز» را مشخص کنیم. اکنون، یک ابهام اجتماعی وجود دارد همه از ناترازی صحبت می‌کنند، اما پیش از آن باید تعریف روشنی از تراز ارائه شود. از دولت نیز باید خواسته شود که پیش از به‌کاربردن واژه ناترازی، ابتدا معیارهای دقیق تراز را مشخص کند. برای مثال، اگر سطح تراز ما 70 هزار مگاوات برق باشد و امروز 60 هزار مگاوات برق تولید کنیم، کسری 10 هزار مگاواتی داریم که در چارچوب همان تراز تعریف می‌شود. اما اگر میزان مصرف واقعی ما 90 هزار مگاوات باشد و تولید همچنان 60 هزار مگاوات باشد، با کمبود 30 تا 40 هزار مگاواتی مواجه خواهیم بود که تفاوت قابل‌توجهی دارد. این اعداد بسیار مهم هستند و باید به‌طور دقیق روشن شوند، زیرا نخستین گام برای مدیریت بحران انرژی، شناخت صحیح میزان نیاز و توان تأمین است.
در شرایط فعلی، کشور ما با تحریم‌ها، جنگ، مشکلات اقتصادی و چالش‌های ناشی از مصرف بالای انرژی مواجه است. میزان تولید برق در برخی روزها از ترکیه بیشتر است، هرچند بهره‌وری ما در مقایسه با آن کشور پایین‌تر است. ترکیه هیچ محدودیتی در سرمایه‌گذاری ندارد و از لحاظ فناوری نیز با مانعی روبرو نیست. شرکت‌های بزرگ جهانی آزادانه در این کشور سرمایه‌گذاری می‌کنند و برق تولید شده را به نرخ تمام‌شده می‌فروشند. در واقع، برق در آنجا به‌عنوان یک سرمایه اقتصادی واقعی محسوب می‌شود. اما در کشور ما، قیمت برق به‌مراتب پایین‌تر است و عمدتاً از طریق یارانه‌های دولتی تأمین می‌شود. این شرایط موجب شده که سرمایه‌گذاری در حوزه برق و انرژی چندان مقرون‌به‌صرفه نباشد.
ایران جزو 15 کشور برتر تولید کننده برق است، از این دستاورد بزرگ غافل نشویم
با این حال، تمام ظرفیت نصب‌شده برق در ایران حدود 90 هزار مگاوات است، در حالی‌که ترکیه دارای ظرفیتی در حدود 110 تا 115 هزار مگاوات است. این نشان می‌دهد که ظرفیت نصب‌شده ما به ترکیه نزدیک است، کشوری که از مزایای اقتصادی، سرمایه‌گذاری آزاد و فناوری‌های پیشرفته بهره می‌برد. در برخی روزها، میزان تولید و مصرف برق در ایران از ترکیه فراتر رفته است. به‌طوری‌که گاهی تولید برق کشور به بیش از 80 هزار مگاوات رسیده است، در حالی‌که در بررسی که من انجام دادم، میزان تولید برق در ترکیه در برخی مواقع، دو تا سه هزار مگاوات کمتر از ایران بوده است. با وجود تحریم‌های شدید، محدودیت‌های اقتصادی، موانع توسعه صنعتی و دسترسی محدود به فناوری‌های پیشرفته و تجهیزات مدرن، ایران توانسته است به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان برق در جهان تبدیل شود. این موفقیت نتیجه تلاش‌های گسترده در حوزه زیرساخت‌های انرژی، بهره‌گیری از منابع داخلی و توسعه فناوری‌های بومی است. امروز، ایران در میان 14 تا 15 کشور برتر تولیدکننده برق دنیا قرار دارد، دستاوردی ارزشمند که نباید از آن غافل شد.
این موفقیت حاصل تلاش و توانمندی فرزندان این سرزمین است؛ مهندسان، استادان دانشگاه، کارگزاران، بنگاه‌ها و تولیدکنندگان ما. آن‌ها با دانش، پشتکار و ابتکار توانسته‌اند این سرمایه عظیم ملی را شکل دهند. این دستاورد، چیزی فراتر از یک عدد و رتبه در جهان است و نشان‌دهنده ظرفیت‌های بالای کشور و ارزش واقعی تلاش‌های داخلی است. امروز، وقتی صحبت از ناکارآمدی یا کارآمدی به میان می‌آید، باید به‌طور دقیق مشخص کنیم که معیار ارزیابی‌مان چیست. همان‌طور که در بحث تراز و ناترازی مطرح شد، این دو مفهوم باید در کنار هم بررسی شوند. برای مثال، ممکن است کسی بگوید که امروز برق قطع شد، ما در مسیر اداره بودیم و دو ساعت برق نداشتیم. طبیعی است که این مسئله باعث نارضایتی شود، اما در ارزیابی جامع باید عوامل مؤثر را نیز در نظر گرفت.
اروپایی ها هم به اندازه ما دستگاه های پرمصرف گرمایشی و سرمایشی ندارند
شما می‌دانید که ظرف سه سال گذشته چه تعداد کولر گازی در ایران نصب شده است. من این موضوع را از متخصصین برق جویا شدم و آن‌ها تأکید کردند که تعداد کولرهای گازی نصب‌شده در ایران طی چند سال اخیر به حدی زیاد بوده که اگر چنین رشدی در یک کشور بزرگ اروپایی رخ دهد، قطعاً با مشکل ناترازی برق مواجه خواهند شد. کشورهای اروپایی به‌اندازه ما دستگاه‌های پرمصرف سرمایشی و گرمایشی ندارند، در حالی‌که در ایران بسیاری از سیستم‌های قدیمی همچنان در حال کار هستند. در بسیاری از منازل، کولرهای آبی و کولرهای گازی قدیمی پرمصرف همچنان فعال هستند، در حالی‌که کولرهای جدید دو تکه نیز به‌طور هم‌زمان مورد استفاده قرار می‌گیرند. این مسئله باعث افزایش قابل‌توجه مصرف برق شده است.
این وضعیت در حوزه سوخت نیز مشاهده می‌شود. ما هنوز خودروهای پرمصرف و کم‌بازده را کنار نگذاشته‌ایم، در حالی‌که تعداد خودروهای جدید هر سال افزایش می‌یابد. آمار نشان می‌دهد که سالانه بین یک میلیون و 100 هزار تا یک میلیون و 800 هزار خودرو به ناوگان حمل‌ونقل کشور اضافه می‌شود، در حالی‌که بسیاری از آن‌ها از نظر کیفیت موتور و مصرف سوخت استاندارد مطلوبی ندارند. این‌ها واقعیت‌های کشور ما هستند. ممکن است برخی بپرسند چرا خیابان‌ها شلوغ است، چرا مصرف انرژی بالا است، یا چرا وضعیت بنزین چنین است. این‌ها نقاط ضعف و چالش‌هایی هستند که باید پذیرفته شوند و برای اصلاح آن‌ها اقدام کرد. اما در کنار این انتقادات، باید به عوامل زمینه‌ای نیز توجه کرد. هر سال نزدیک به یک میلیون خودرو به ناوگان کشور اضافه می‌شود و در بسیاری از خانه‌ها، یک، دو یا حتی سه خودرو مستقر هستند.
برخی از ساختارهای مدیریتی کشور عقب مانده هستند و توان پاسخگویی ندارند
اما فراتر از همه این صحبت‌ها، باید بپذیریم که کشور ما هم نقاط قوت قابل‌توجهی دارد و هم با ضعف‌هایی مواجه است. مهم این است که مدیریت بتواند نقاط قوت را تقویت کرده و ارتقا دهد، در عین حال، ضعف‌ها را شناسایی و جبران کند. یکی از چالش‌های اصلی، ساختارهای مدیریتی کشور است که کمی عقب‌مانده‌اند. برخی از این ساختارها تا یک مقطع زمانی کارآمد بوده‌اند و توان پاسخگویی به نیازها را داشته‌اند، اما با گذر زمان، تحولات جدید و مطالبات گسترده‌تر، دیگر به‌طور کامل پاسخگو نیستند. بنابراین، لازم است که ساختارها بازنگری شوند و اصلاحات لازم صورت گیرد.
برخی ساختارهای ناکارآمد در تمامی سطوح کشور قابل‌مشاهده است، از سطح حاکمیتی و فرادولتی گرفته تا قوای مختلف و نهادهای اجرایی دولت. در گذشته، برخی از این ساختارها و روش‌ها ممکن است کارآمد بوده و نتایج مطلوبی به همراه داشته‌اند، اما اکنون دیگر این سازوکارها قادر به پاسخگویی به شرایط جدید نیستند. ما نمی‌توانیم با همان ساختارها، ابزارها و رویکردهای گذشته، انتظار خروجی مطلوب امروز را داشته باشیم. اگر به همان شیوه‌های قبلی ادامه دهیم، تنها فشار مضاعفی بر پرسنل، دستگاه‌های اجرایی، وزارتخانه‌ها، نهادها، مؤسسات، بنگاه‌ها، شوراها و مجامع وارد خواهیم کرد، در حالی‌که این ساختارها دیگر توان پاسخگویی ندارند.
برخی از دستگاه های اداری و وزارت خانه‌ها می‌توانند حذف شوند
لزومی ندارد برای اثبات ناکارآمدی برخی دستگاه‌ها، مثال‌های مشخصی بیاوریم؛ زیرا این مسئله در بسیاری از حوزه‌ها مشهود است. واقعیت این است که برخی ساختارها دیگر کارایی لازم را ندارند، اما همچنان بر ادامه همان شیوه‌های پیشین اصرار داریم. چرا باید همان افراد، همان ساختارها، همان شاکله‌ها، همان دستورالعمل‌ها و آیین‌نامه‌های قدیمی را حفظ کنیم؟ شاید برخی وزارتخانه‌ها دیگر ضرورتی نداشته باشند و بتوان آن‌ها را ادغام یا کوچک‌تر کرد. همچنین، بسیاری از دستگاه‌های اجرایی که کارایی خود را از دست داده‌اند، می‌توانند حذف شوند، چرا که فعالیت‌های موازی و هزینه‌های غیرضروری زیادی دارند. برخی شوراها نیز دیگر نقش مؤثری ایفا نمی‌کنند و امکان ادغام یا کوچک‌سازی آن‌ها وجود دارد. حتی شرح وظایف، دستور جلسات و مأموریت‌های برخی نهادها می‌تواند اصلاح و محدود شود تا کارآمدتر عمل کنند.
دنیا با سرعت در حال تحول است و در این میان، سیستم بروکراسی آمریکا، حداقل از نظر ساختاری، از بسیاری از کشورهای مشابه ما جلوتر است. این کشور، به‌جای اتکا به روش‌های سنتی، از ابزارهای نوین، فناوری‌های پیشرفته و دانش مدیریتی کارآمد بهره می‌برد. بااین‌حال، حتی در همین سیستم، برخی چهره‌های برجسته مانند ایلان ماسک معتقدند که بخش‌هایی از نظام اداری نیازمند تغییرات اساسی است و بحث‌هایی پیرامون اصلاح ساختار اداری مطرح شده است؛ از جمله کاهش نیروهای دولتی، تعطیلی برخی ادارات و حذف خدماتی که دیگر از نظر هزینه‌فایده توجیه اقتصادی ندارند.
احیای کارخانه زیان‌ده، هنر نیست
مجموعه ای که نیرو و انرژی دارد اما خروجی مطلوبی ارائه نمی‌دهد، باید تعطیل شود. ما همواره از تعطیل کردن بخش‌های ناکارآمد واهمه داریم. برای مثال، در برخی مقاطع، تصور کرده‌ایم که فعال‌سازی تمام کارخانه‌های ازکارافتاده یک دستاورد محسوب می‌شود. اما آیا واقعاً چنین است؟ یک کارخانه زیان‌ده که از فناوری عقب‌مانده بهره می‌برد، کارگران آن تخصص لازم برای تولید باکیفیت را ندارند، سرمایه در گردش بالایی نیاز دارد، انرژی زیادی مصرف می‌کند و قدرت رقابت با سایر تولیدکنندگان را ندارد، نباید صرفاً برای احیا دوباره حفظ شود. در بسیاری از موارد، تعطیلی آن منطقی‌تر است.
همیشه احیا کردن یک واحد تولیدی، هنر محسوب نمی‌شود. بسیاری از کارخانه‌ها باید تعطیل شوند، زیرا بازدهی لازم و قدرت رقابت ندارند و صرفاً با یارانه‌های دولتی ادامه فعالیت می‌دهند، در حالی‌که در سطح جهانی، ساختارهای اقتصادی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که اگر یک واحد تولیدی در رقابت موفق نباشد، به‌طور طبیعی کنار می‌رود.
نمونه مشابهی را در بازارهای جهانی می‌توان مشاهده کرد. به‌تازگی، چندین شرکت پیام‌رسان بزرگ در آمریکا اعلام کردند که به دلیل عدم بازدهی اقتصادی، تعطیل می‌شوند. این تصمیم نشان می‌دهد که در هر نظام اقتصادی پویا، کارآمدی و رقابت‌پذیری تعیین‌کننده ادامه فعالیت یا توقف آن است. این مسئله بخشی از منطق رشد اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی است. ما نباید در ساختارها، دستورالعمل‌ها و روش‌های گذشته متوقف شویم و به آن‌ها وابسته بمانیم. همچنین، نباید در انتخاب افراد صرفاً براساس سابقه گذشته محدود شویم. برای مثال، ممکن است فردی در دوره‌ای وزیر موفقی بوده باشد، اما معنایش آن نیست که امروز نیز در هر جایگاهی کارآمد خواهد بود، زیرا ممکن است دانش، توان و فهم مسائل اجتماعی امروز را نداشته باشد. موفقیت در گذشته تضمینی برای عملکرد مطلوب در شرایط کنونی نیست. برای کارآمدسازی کشور و نظام، نیازمند تحول و تغییر اساسی در ساختارها، رویه‌ها و رویکردها هستیم. جالب است که مقام معظم رهبری اواخر سال 1400 و اوایل 1401 در نشستی با شورای عالی انقلاب فرهنگی تأکید کردند که کشور به یک حرکت انقلابی برای بازسازی فرهنگی نیاز دارد.
برای اصلاح ساختارهای نظام نیازمند حرکت انقلابی هستیم
من از همین تعبیر «حرکت انقلابی» الهام گرفته‌ام و بارها مطرح کرده‌ام که امروز نیز به چنین رویکردی برای اصلاح اداری، بروکراسی و ساختارهای نظام نیاز داریم. اکنون نیز معتقدم که برخی از ساختارهای موجود ناکارآمد شده‌اند و دیگر پاسخگوی شرایط کنونی نیستند. زمان از آن‌ها گذشته، کارایی‌شان کاهش یافته و توان پاسخگویی به نیازهای جامعه را از دست داده‌اند. طبیعت انسان ذاتاً به‌سوی پیشرفت و تحول حرکت می‌کند. بنابراین، به‌عنوان یک جامعه زنده و پویا، باید به بازسازی و اصلاح ساختارها بپردازیم. نشاط اجتماعی، حیات سیاسی و کارآمدی مدیریتی، همگی نیازمند تغییرات بنیادی هستند.
نمی‌توانم دیدگاه‌های خود را تحمیل یا القا کنم
ایرنا: آیا تاکنون این دیدگاه‌های کاربردی خود را با دولت آقای پزشکیان در میان گذاشته‌اید؟
پورمحمدی: من نمی‌توانم این دیدگاه‌ها را القا یا تحمیل کنم؛ ابتدا باید احساس نیاز به چنین تغییراتی در میان تصمیم‌گیران شکل بگیرد. اما هرجا که ما را دعوت کرده‌اند و نظر خواسته‌اند، نظرات و ایده‌های خود را چه در فضای عمومی و چه در رویدادهایی مانند انتخابات و مناظرات بیان کرده‌ام. اگر مسئولان و دست‌اندرکاران به این نظرات به‌عنوان دیدگاه‌های جدی، سازنده و پشتوانه‌دار توجه کنند و در آن‌ها مطالعه و راهکار ببینند، طبیعتاً از آن استقبال خواهند کرد. با این حال، با وجود اینکه اکنون حدود یک سال از انتخابات و هفت یا هشت ماه از زمان تشکیل دولت گذشته، تعاملات و رفت‌وآمدهای جدی در این زمینه کمتر مشاهده شده است. البته، نه توقعی دارم و نه انتقادی می‌کنم؛ چراکه می‌دانم مدیرانی که وارد ساختارهای اجرایی می‌شوند، گرفتار کارهای روزمره، فشارهای مداوم، هیجانات سیاسی و حوادث پی‌درپی هستند و این شرایط باعث می‌شود که فرصت کافی برای اقدامات تحول‌آفرین و پروژه‌های زیربنایی تعیین‌کننده نداشته باشند.
این نوع اصلاحات، نیازمند جایگاه و زمان خاصی است. دولت باید با مطالعه دقیق و دستورالعمل‌های پیشینی، تیمی آماده و باتجربه وارد میدان شود. مدیری که قصد دارد تحولات اساسی ایجاد کند، باید پیش از ورود به کار، برنامه خود را تدوین کرده و مطالعات لازم را انجام داده باشد، افراد مورد نیاز را شناسایی و ارزیابی کرده باشد و توانایی‌های آن‌ها را بررسی کرده باشد. زیرا وقتی وارد چرخه اجرایی می‌شود، دیگر فرصتی برای چنین برنامه‌ریزی‌هایی نخواهد داشت و درگیر مسائل جاری و روزمره خواهد شد. برای تصمیم‌گیری مؤثر، ما نیاز به نهادهای تصمیم‌ساز اجتماعی داریم، زیرا زمانی که وارد فرآیند تصمیم‌گیری می‌شویم، زمان به سرعت از دست می‌رود و فرصت و فراغت لازم برای بررسی‌های عمیق وجود ندارد.
نهادهای تصمیم ساز کشور متناسب با نیاز جامعه شکل نگرفته اند
متأسفانه، در کشور ما نهادهای تصمیم‌ساز متناسب با نیازهای واقعی جامعه شکل نگرفته‌اند. یکی از مهم‌ترین این نهادها در عرصه مدنی، احزاب سیاسی هستند. بسیاری از مباحث و ایده‌ها باید در چارچوب احزاب مطرح شوند، زیرا نمی‌توان صرفاً منتظر ماند تا یک تیم اجرایی روی کار بیاید، رئیس‌جمهور انتخاب شود و وزرا منصوب شوند، سپس تازه به‌دنبال ایده‌پردازی باشیم.
وقتی از یک تیم اجرایی جدید پرسیده می‌شود که برنامه‌اش چیست، معمولاً کلیاتی ارائه می‌شود، اما این کلیات نمی‌توانند راه‌حل‌های عملی باشند. به‌عنوان مثال، فردی ممکن است وارد مجلس شود و بگوید که ذهنیتش با برنامه‌های قبلی مجلس متفاوت است و قصد دارد برنامه‌های مصوب مجلس را تغییر دهد. اگر نظام تصمیم‌گیری به‌گونه‌ای باشد که این تغییرات در اختیار او نباشد، مسیر مجلس، دولت و سایر نهادها از یکدیگر جدا خواهد شد و هماهنگی لازم میان آن‌ها شکل نخواهد گرفت.
برای حل مشکلات و چالش ها به اندازه ای که باید اقدام نکرده ایم
این‌ها از جمله مشکلاتی هستند که کشور در زیرساخت‌های تصمیم‌سازی با آن‌ها مواجه است و در این زمینه کمبودهایی وجود دارد. ممکن است برخی انتقاد کنند و بپرسند که با وجود این‌همه سال کار و تجربه، چرا هنوز این چالش‌ها مطرح می‌شوند و چه کسی باید پاسخگو باشد؟ شاید بتوان گفت که ما به‌اندازه‌ای که باید، اقدام نکرده‌ایم، اما چند نکته مهم را نباید از نظر دور داشت.
کشورهای پیشرفته امروز، حاصل 300، 400 یا حتی 500 سال کار مدیریتی پیوسته و فرآیندهای اصلاحی هستند. این دستاوردها یک‌شبه به دست نیامده‌اند؛ بلکه طی سالیان طولانی، تجربیات انباشته شده، آزمون و خطا انجام شده و نقاط ضعف و قوت شناسایی شده‌اند. سپس، با تکیه بر این روند تکاملی، مسیر رشد و توسعه ادامه پیدا کرده است. نکته دوم این است که کشور ما از ابتدا با موانع بزرگی روبرو بوده است، موانعی که واقعاً ویرانگر بوده‌اند. به‌عنوان نمونه، نمی‌توان تأثیرات جنگ را ساده گرفت. کسانی که جنگ را از نزدیک ندیده‌اند، ممکن است به‌راحتی درباره آن صحبت کنند و بگویند که می‌ایستیم و می‌جنگیم، اما تجربه واقعی جنگ چیزی فراتر از یک بحث نظری است.
هیچ انسان عاقلی از جنگ استقبال نمی کند
بدون شک، اگر دشمن حمله کند، باید تا آخرین لحظه ایستادگی کرد و حتی یک قدم عقب‌نشینی نباید صورت گیرد. ما که این مسیر را طی کرده‌ایم، اگر بگوییم ما مرد جنگ هستیم، گزاف نگفته‌ایم؛ چرا که آن را از نزدیک تجربه کرده‌ایم. اما باید اذعان کرد که جنگ بسیار خسارت‌بار و وحشتناک است. هیچ انسان عاقلی از وقوع جنگ استقبال نمی‌کند و نباید هم استقبال کند. اگر کسی چنین کند، باید در درک او تردید کرد. پس اگر جنگی بر ما تحمیل شد، باید با قدرت بایستیم و اجازه ندهیم که دشمن به حقوق، ناموس، امنیت و منافع ملت و کشور تجاوز کند؛ در این زمینه نباید هیچ‌گونه تردیدی داشته باشیم.
اما نباید کاری انجام دهیم که منجر به آغاز جنگ شود. باید از گفتار یا اقداماتی که بی‌ربط و تحریک‌آمیز هستند پرهیز کنیم و از اتخاذ تصمیمات ناپخته و احساسی که ممکن است طرف مقابل را تحریک کند، خودداری نماییم. باید با عقلانیت و تدبیر عمل کنیم. جنگی که بر ما تحمیل شد و ما از نزدیک آن را تجربه کردیم، مشکلات، عوارض و پیامدهای آن را به وضوح دیدیم. بحران‌هایی که جنگ در زندگی اجتماعی ایجاد می‌کند، حتی تا چندین دهه بعد ادامه دارد و به‌راحتی قابل‌پذیرش یا ساده‌انگاری نیست. این مسئله یکی از موانع بزرگ ما بوده است.
در کنار جنگ، با تهدیدات دیگری نیز روبرو شدیم. تجزیه‌طلبان، تروریست‌ها و مخالفان که به شدیدترین شکل ممکن اقدام کردند. کدام کشور را می‌توان مثال زد که در یک سال، بخش بزرگی از مقامات عالی‌رتبه‌اش ترور شده باشند؟ در سال 1360، بسیاری از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی در میانه جنگ ترور شدند؛ اتفاقی بسیار عجیب که عمق بحران آن دوران را نشان می‌دهد. باید به جوانان امروز یادآوری کرد که این ترورها نه قبل از جنگ و نه بعد از آن، بلکه دقیقاً در حین جنگ رخ داد.
علاوه بر این، از نخستین روزها با مسئله تحریم مواجه بوده ایم؛ تحریم‌هایی که از ابتدا آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. شاید برخی بگویند که تحریم‌ها نتیجه‌ اقدامات خودمان بوده، اما واقعیت این است که تمام این محدودیت‌ها ناشی از تصمیمات داخلی نیست. درست است که برخی سیاست‌ها در تشدید تحریم‌ها نقش داشته‌اند و در مواردی نیز با اقدامات متقابل روبرو بوده‌ایم، اما بخش عمده‌ این تحریم‌ها از سوی دشمنان اعمال شده است.
شاه هم بدنبال توسعه هسته ای ایران بود اما مانع تراشی و مخالفت کردند
برخی تصور می‌کنند که این مسئله صرفاً به شعارهای انقلابی مربوط است، اما واقعیت تاریخی نشان می‌دهد که حتی در دوران شاه نیز چنین محدودیت‌هایی وجود داشته است. او قصد داشت برنامه انرژی هسته‌ای را توسعه دهد، اما با مخالفت‌های جدی مواجه شد. اگر خاطرات اکبر اعتماد، بنیانگذار نخستین مرکز انرژی هسته‌ای ایران را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که شاه نیز در تلاش بود تا سلاح‌های پیشرفته را وارد کند، اما با مانع‌تراشی روبرو شد. حتی در سطح بسته‌بندی و مونتاژ تجهیزات نظامی، محدودیت‌هایی اعمال می‌شد. به‌عنوان مثال، اگر تکنسین‌ها یا همافران ایرانی می‌خواستند قطعه‌ای از هواپیما، کشتی یا تانک را جابجا کنند، اجازه نداشتند و اصرار بر این بود که کارشناسان خارجی خودشان این کار را انجام دهند.
حتی برای تعمیر برخی تجهیزات، امکان باز کردن دستگاه در داخل کشور وجود نداشت و باید به آمریکا ارسال می‌شد تا در آنجا بازبینی و اصلاح شود، یا تکنسین‌های خارجی مستقیماً در ایران این کار را انجام می‌دادند. این رویکردها نشان می‌دهد که از گذشته تاکنون، سیاست‌های محدودکننده علیه ایران وجود داشته است و برخی قدرت‌های جهانی اساساً با یک ایران توانمند و مستقل کنار نمی‌آیند؛ ایران قدرتمند برای آن‌ها قابل‌تحمل نیست.
جمهوری اسلامی نماد یک کشور مقتدر، مستقل و با هویت دینی است
موضوع صرفاً به «ایران انقلابی» یا «ایران اسلامی» محدود نمی‌شود. البته فشارها علیه ایران اسلامی بسیار بیشتر است، چرا که جمهوری اسلامی نماد یک کشور مقتدر، مستقل و با هویت دینی است. اما حتی اگر حکومتی غیر دینی، لیبرال، سوسیالیستی یا ناسیونالیستی نیز بر سر کار باشد، باز هم ایران قدرتمند برای برخی بازیگران جهانی تهدید تلقی می‌شود. دلیلش آن است که ایران در منطقه‌ای حساس قرار دارد؛ هرگونه اقتدار و استقلال در این منطقه، توازن قدرت را تغییر می‌دهد و منافع برخی کشورها را به خطر می‌اندازد.
بنابراین، ما همواره با این موانع مواجه بوده‌ایم. اگر در برخی حوزه‌ها با مشکل کارآمدی روبرو شده‌ایم و نتوانسته‌ایم تحولات بزرگی را رقم بزنیم، این به معنای غفلت یا ناآگاهی مدیران نیست، بلکه بخشی از آن به محدودیت‌های خارجی و شرایط دشوار تحمیلی بازمی‌گردد. با این‌حال، بسیاری از چالش‌ها به تصمیمات، تدابیر، رفتارها و ساختارهای داخلی ما مربوط است—و این‌ها دقیقاً همان بخش‌هایی هستند که باید اصلاح و بهینه‌سازی شوند تا مسیر توسعه کشور هموارتر و موفق‌تر طی شود.
ایرنا: اجازه بدید کمی هم به موضوعات اجتماعی و فرهنگی بپردازیم. امروز در جامعه با مسئله‌ای به نام حجاب روبرو هستیم که تبدیل به یک چالش شده و نظرات مختلفی در مورد آن وجود دارد. نظر شما به عنوان یک روحانی و فردی با سابقه در مدیریت وزارت کشور در این خصوص چست؟ برخی معتقدند که باید برخورد قاطعانه‌ای صورت بگیرد، درحالی که گروهی دیگر بر این باورند که باید با این موضوع کنار بیاییم. نظر شما چیست؟
پورمحمدی: ابتدا باید یک اصل بنیادین را بپذیریم: هویت ایرانی با اخلاق، روابط سالم اجتماعی، حفظ بنیان خانواده، و دیانت و باورهای عمیق دینی درهم‌تنیده است. این پیوند ریشه‌دار، فارغ از تفاوت دیدگاه‌ها، نیازمند احترام و توجه همه افراد جامعه است. اگر این اصل پذیرفته شود، طبیعتاً در جامعه با رفتارها و واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو خواهیم بود برخی موافق، برخی مخالف، برخی آن را نمی‌پذیرند و برخی نیز در برابر آن مقاومت می‌کنند. در نتیجه، رویکرد ما به حل مسائل نیز بسته به این تفاوت‌ها متنوع خواهد بود.
باید به این پرسش پاسخ داده شود که مرزهای آزادی کجاست و معیارهای آن چیست
عده‌ای می‌گویند که حجاب برای چیست؟ ما می‌خواهیم آزاد باشیم. ما می‌گوییم، به ما بگویید این آزادی تا کجا مجاز است؟ آیا رفتاری که شئون و حرمت، حیا و عفاف که شاکله انسانی را شکل می‌دهد را نادیده بگیرد، از این آزادی‌ها مستثنی است؟ آیا رعایت عفت و حرمت انسانی فقط به روسری و روابط اجتماعی و نظام خانواده محدود می‌شود؟ این مرزها تا کجا ادامه دارند؟
بنابراین، برای ساختن یک جامعه اخلاقی و مستحکم، نیازمند یک پایه و اساس محکم هستیم. ما ادعا می‌کنیم که جامعه‌ای اخلاقی هستیم؛ جامعه‌ای که به حیا، عفاف، اصالت خانواده و روابط سالم خانوادگی احترام می‌گذارد. جامعه‌ای که به رعایت شئون انسانی، حفظ حرمت افراد و برقراری روابط سالم میان شهروندان، جوانان، دختران و پسران باور دارد. این ارزش‌ها بخش جدایی‌ناپذیر از ساختار فرهنگی جامعه ما هستند و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.
با این حال، ممکن است برخی افراد دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشند و تمایلی به پایبندی به این اصول نداشته باشند. در این صورت، چگونه باید با این افراد برخورد کنیم؟ آیا باید فقط با فشار، تحمیل یا برخوردهای سختگیرانه واکنش نشان دهیم؟ یا اینکه بهتر است از شیوه‌هایی چون گفت‌وگو، تذکر و ارشاد استفاده کنیم که مؤثرتر و سازنده‌تر خواهند بود؟ اینجاست که بحث اصلی شروع می‌شود. ما می‌توانیم نظرات خود را بیان کنیم، اما آیا به درستی با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنیم؟ ممکن است برخی این مسائل را نپسندند، اما باید به یاد داشته باشیم که جامعه ما یک جامعه اسلامی، اخلاق‌مدار و خانواده‌محور است. ما ایرانی‌ها سنت‌هایی داریم که به آن‌ها احترام می‌گذاریم و همواره به اهمیت خانواده و دین در زندگی‌مان اعتقاد داریم.
درمورد حجاب باید گفت‌وگوی منطقی و اصولی را در اولویت قرار دهیم
این به معنای یک بحران اجتماعی است و ما نباید اجازه بدهیم این موضوع به جنگ اجتماعی، تنش و کشمکش تبدیل شود. اگر قرار باشد هرکس با هر نوع پوشش و منش وارد جامعه شود، بدون درنظرگرفتن اصول و ارزش‌های حاکم، بی‌تردید منجر به کشمکش اجتماعی خواهد شد. ما می‌گوییم باید یکدیگر را تحمل کنیم، در حالی که این موضوع با برخی اصول و سازوکارهای ذهنی ما تفاوت‌های زیادی دارد و به‌راحتی قابل تحمل نیست. در واقع، چنین رویکردی ممکن است به اختلافات و چالش‌هایی دامن بزند. امروز دو دیدگاه در جامعه وجود دارد: برخی معتقدند باید آزادی مطلق در این زمینه وجود داشته باشد، درحالی‌که گروهی دیگر آن را سَمِ مهلک می‌دانند و حاضر به پذیرش آن نیستند. بنابراین، باید گفت‌وگوی منطقی و اصولی را در اولویت قرار دهیم تا زمینه‌ای برای درک متقابل فراهم شود.
بخش بزرگی از تلاش‌های هنجارساز، تلاش‌های تربیتی است که به آموزش نیاز دارد و با تحمیل حل نمی‌شود به عبارت دیگر، نمی‌توانیم این مسائل را با فشار و قاعده‌سازی خشک و بسته اجتماعی حل کنیم. به عنوان مثال رانندگی مسئله‌ای است که رعایت اصول آن نه‌تنها ضروری، بلکه حیاتی است. بی‌انضباطی در رانندگی چه پیامدهایی دارد؟ تلفات جانی، مصدومیت‌ها، آسیب‌های جسمی و معلولیت‌ها، خسارت‌های مالی و همچنین فشارهای روانی و اجتماعی بر افراد وارد می‌کند. این موارد اهمیت آموزش صحیح رانندگی را از پایه، یعنی از مدرسه، کودکستان و خانواده نشان می‌دهد. با این حال، در بسیاری از موارد، ما این آموزش‌های بنیادی را ارائه نمی‌دهیم و در عوض، انتظار داریم که با اعمال قوانین راهنمایی و رانندگی، جریمه‌های سنگین و نظارت پلیس، مشکلات حل شوند.
امروز ایران از نظر نسبی یکی از بالاترین آمارهای تصادفات، تلفات جاده‌ای و خسارت‌های ناشی از رانندگی را دارد. حالا اگر بحث حجاب را کنار بگذاریم، جان انسان‌ها که اهمیت زیادی دارد. رانندگی، مسأله‌ای فکری، ذهنی یا فرهنگی نیست؛ بلکه یک مقوله اجتماعی ساده است که همه افراد در آن می‌خواهند عملکرد خوبی داشته باشند: اینکه به‌موقع به مقصد برسند، با آرامش رانندگی کنند، خودروی‌شان آسیب نبیند و خودشان دچار مصدومیت یا معلولیت نشوند. پس چرا رعایت نمی‌کنیم؟ چرا نمی‌توانیم رعایت کنیم؟
مشکلات اجتماعی باید با آموزش- آگاهی و تغییر نگرش حل شود
پاسخ کاملا روشن است چون این مشکل تنها با حضور پلیس، قوانین و جریمه‌ها حل نمی‌شود وقتی می‌گویم مسائل خیابانی صرفاً با پلیس و جریمه قابل حل نیستند، منظورم این نیست که با نقش پلیس مخالفم یا آن را قبول ندارم؛ نباید در این زمینه دچار سوء‌برداشت شد. در گذشته برخی به من می‌گفتند: «آقای پورمحمدی چرا چنین حرف‌هایی می‌زند؟» اما واقعیت این است که من کاملاً به کارکرد پلیس در جایگاه درست و مناسب خودش اعتقاد دارم.
پلیس، مانند چاقوی جراحی، باید در زمان مناسب و در جای درست مورد استفاده قرار گیرد. اگر چاقوی جراحی کمی زودتر یا دیرتر، یا در محل نادرست استفاده شود، ممکن است نه‌تنها مفید نباشد، بلکه نتیجه‌ معکوس داشته باشد و حتی منجر به مرگ شود. ما باید از همان دوران کودکی، در کودکستان، مهد کودک، دبستان و خانواده، اصول رانندگی را به فرزندانمان بیاموزیم. به آن‌ها یاد بدهیم که کمربند ایمنی ببندند، سر چراغ قرمز توقف کنند و تا چراغ سبز نشده حرکت نکنند و هنگام موتورسواری یا دوچرخه‌سواری، کلاه ایمنی بر سر بگذارند. چرا در خیابان نسبت به مسأله بی‌حجابی سخت‌گیری می‌کنیم، اما به کلاه ایمنی موتورسواران توجهی نداریم؟ این‌ها همه مشکلات فرهنگی هستند که باید با آموزش، آگاهی و تغییر نگرش اجتماعی حل شوند، نه صرفاً با برخوردهای پلیسی. نباید از خود بپرسیم چرا پلیس جلوی این افراد را نمی‌گیرد؛ پلیس چقدر می‌تواند جلوی افرادی که کلاه ایمنی ندارند را بگیرد؟
امروز در تهران میلیون‌ها موتورسیکلت و چند میلیون راکب، چه در جلو و چه در عقب موتورسیکلت، در سطح شهر بدون کلاه ایمنی حرکت می‌کنند. اما آیا پلیس به‌تنهایی قادر است این مشکل را کنترل کند؟ اگر حادثه‌ای رخ دهد و کودکی زمین بخورد و دچار معلولیت شود، آن‌وقت همه پلیس را مورد انتقاد قرار می‌دهند که چرا نظارت نمی‌کند؟ هزاران بار به ما گفته‌اند که باید نکات ایمنی را رعایت کنیم، اما صرفاً گفتن این موضوع مشکل را حل نمی‌کند. این مسئله نیازمند تربیت و فرهنگ‌سازی عمیق است.
این مسئله تنها به رانندگی و ایمنی جاده‌ای محدود نمی‌شود؛ بلکه در بسیاری از رفتارهای اجتماعی نیز مشاهده می‌شود. در ماشین، وقتی پلیس حضور دارد، کمربند ایمنی می‌بندیم؛ اما زمانی که پلیس نیست، آن را باز می‌کنیم. در جاده، وقتی دوربین‌های کنترل سرعت فعال‌اند، آهسته حرکت می‌کنیم و وقتی از محدوده دوربین خارج می‌شویم، دوباره پایمان را روی گاز می‌گذاریم. پلیس در گوشه‌ای مستقر شده و با دوربین از متخلفان عکس می‌گیرد. زمانی که از دور او را می‌بینیم، از تخلفات خودداری می‌کنیم اما آیا این روش، راه‌حل نهایی و پایدار است؟
مشکلات فرهنگی باید از مسیر درست و با ابزارهای مناسب اصلاح شود
واقعیت این است که کنترل پلیس و قوانین به‌تنهایی کافی نیست. این موضوع نه پیچیده است و نه نیاز به بحث‌های تند دارد؛ بلکه کاملاً منطقی است که فرهنگ، اخلاق و رسوم باید از مسیر درست خود و با ابزارهای مناسب اصلاح شوند. تا زمانی که این اصلاحات رخ ندهد، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. بخشی از رفتارهای اجتماعی در جامعه، ریشه در احساسات دارد. به‌عنوان مثال، در رانندگی، بسیاری از افراد با وجود داشتن دانش و مهارت کافی، تحت تأثیر شرایط روانی و هیجانی، تصمیمات نادرست می‌گیرند. گاهی فرد عصبانی است، استرس دارد یا تحت فشار روانی قرار دارد؛ در نتیجه، بی‌احتیاط رانندگی می‌کند، ویراژ می‌دهد، ترمزهای ناگهانی و نامناسب می‌زند یا وارد مسیرهای ممنوعه می‌شود. این نوع رفتارها صرفاً به مهارت رانندگی مربوط نیست، بلکه به وضعیت روحی و روانی فرد در آن لحظه بستگی دارد.
حجاب نماد تمدن اسلامی است / برخوردهای هیجانی و تند کمکی به حل چالش نمی کند
از سوی دیگر، مشکلات اقتصادی نیز می‌توانند تأثیر مستقیمی بر رفتارهای اجتماعی بگذارند. فردی که تحت فشار مالی است، ممکن است با کوچک‌ترین ناملایمات، واکنشی تند و پرخاشگرانه نشان دهد، رفتارهای غیرمنطقی از خود بروز دهد، رانندگی پرخطر داشته باشد یا حتی در مکان‌های نامناسب پارک کند و ویراژ برود. برای بهبود وضعیت اجتماعی، لازم است به ابعاد روانی، فرهنگی و اقتصادی جامعه به‌صورت جدی توجه شود. بسیاری از رفتارهایی که امروز در سطح جامعه مشاهده می‌کنیم، صرفاً واکنش‌های لحظه‌ای نیستند، بلکه حاصل زمینه‌های عمیق اجتماعی، روانی و اقتصادی‌اند که افراد را به سمت رفتارهای عصبی، پرخاشگرانه و بعضاً ناهنجار سوق می‌دهند. بنابراین، تا زمانی که این مسائل بنیادی حل نشوند، چنین مشکلاتی همچنان در قالب‌های گوناگون تکرار خواهند شد ممکن است فردی در یک موقعیت خاص رفتار نادرستی از خود نشان دهد و حتی در آن لحظه کنترل شود، اما در موقعیتی مشابه یا تحت فشار دوباره همان واکنش را تکرار خواهد کرد راه‌حل واقعی، اصلاح ریشه‌ای و عمیق این معضلات است، نه صرفاً برخوردهای مقطعی و سطحی.
از سوی دیگر، موضوع حجاب یکی از مسائل مهم اجتماعی است من به‌شدت معتقدم که حجاب یک اصل فاخر انسانی، مدنی و اخلاقی است که به تکامل شخصیت فرد کمک می‌کند جامعه‌ای متکامل جامعه‌ای است که در آن شخصیت انسان حفظ می‌شود، روابط سالم برقرار است و ناهنجاری‌های اجتماعی کاهش می‌یابد؛ و چه بهتر که این ناهنجاری‌ها از بین بروند و حداقل در ظاهر جامعه قابل مشاهده نباشند. اگر بتوانیم این اصول را تقویت کنیم، حتی اگر برخی افراد بخواهند رفتارهای خلاف عرف انجام دهند، این رفتارها در سطح اجتماعی پنهان خواهد ماند و آسیب‌های روانی عمومی ایجاد نخواهد کرد. بنابراین، حجاب نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در حفظ سلامت اجتماعی دارد و نمی‌توان تأثیر آن را نادیده گرفت. حجاب نماد تمدن انسانی است و جایگاهی والا در فرهنگ و اخلاق دارد اما مانند همه اصول دیگر، باید از مسیر درست و منطقی به آن دست یافت. نمی‌توان از بیراهه‌ها، مسیرهای ناهموار یا اقدامات نسنجیده به نتیجه مطلوب رسید. بلکه باید از جاده اصلی حرکت کرد و با تدبیر، مسیر صحیح را طی نمود.
از این جهت، معتقدم که نباید در این مسئله، یا سایر مسائل اجتماعی، عجله کرد. امروز جامعه با یک آسیب روانی و احساسی در حوزه‌ فرهنگ مواجه شده است برخوردهای هیجانی و واکنش‌های تند و غیرمحاسبه‌شده، نه‌تنها کمکی به حل این چالش نمی‌کند، بلکه آن را تشدید خواهد کرد البته، این به معنای بی‌تفاوتی یا تسلیم شدن نیست. من هرگز به تسلیم یا انفعال اجتماعی اعتقاد ندارم و بر این باورم که نباید از یافتن راهکارهای عملی غفلت کرد. شاید در گذشته در برخی اقدامات تعلل کرده‌ایم و زمان را از دست داده باشیم، اما اکنون که با این چالش مواجه شده‌ایم، باید ریشه‌های آن را بررسی کنیم، زمینه‌ها را بشناسیم و تا حد ممکن، تعامل سازنده‌ای را شکل دهیم.
سخت‌گیری‌هایی که برخی تصور می‌کنند باید دقیقاً مطابق قالب‌های مشخص اجرا شوند، خود نیاز به بحث و بررسی دارند. یعنی این‌طور نیست که هر چارچوبی که بعداً ترسیم می‌کنیم، الزاماً باید بدون تغییر و بازنگری اجرا شود. بنابراین، هم باید در مورد خود این قالب‌ها، اندازه‌ها و چارچوب‌ها صحبت کرد و هم درباره بسترهای اجرایی آن‌ها، بااین‌حال، نباید این مسئله را ساده انگاشت یا در برابر آن کوتاه آمد و تسلیم شد برخی اصول و ارزش‌ها جایگاهی ثابت و غیرقابل چشم‌پوشی دارند که نمی‌توان به راحتی از آنها گذشت.
مجلس چاقوی جراحی خود را در زمان و مسیر درست به کار گیرد
ایرنا: شما در دو مقطع به عنوان وزیر از مجلس رأی اعتماد گرفتید، این روزها شاهد استیضاح‌های زودهنگام درمورد وزیران دولت چهاردهم هستیم و وزیری بعد از تنها 6 ماه استیضاح و برکنار می‌شود، نظر شما چیست؟ اکنون که وزیر دوم نیز در چنین وضعیتی قرار گرفته، دیدگاه شما درباره این روند چیست؟
پورمحمدی: البته استیضاح حق مجلس است، اما باید در زمان و شرایط مناسب از آن استفاده شود. آنچه اخیراً رخ داد، چندان به‌جا نبود. بسیاری تصور کردند که با رفتن وزیر، نرخ دلار کاهش خواهد یافت، اما اگر چنین اتفاقی افتاد، دلایل دیگری نیز در آن دخیل بوده‌اند که باید مورد بررسی قرار گیرند. اگر انتقادی نسبت به عملکرد یک وزیر وجود دارد، می‌توان او را در کمیسیون‌های تخصصی به‌طور جدی مورد پرسش قرار داد، بند به بند و بخش به بخش درباره عملکردش بحث کرد، پاسخ‌های او را شنید و در صورت لزوم، با ارائه دلایل منطقی او را قانع کرد و اگر قانع نشد تصمیمات اصلاحی را به او تحمیل کرد و چنانچه وزیر استدلال محکمی ارائه دهد، می‌توان در برخی موارد از تصمیم اولیه صرف‌نظر کرد.
اما با استیضاح وزیر، یک وزارتخانه چند ماه بدون وزیر و بی‌سرپرست می‌ماند و اینکه وزیر جدیدی که قرار است بیاید، آیا توانایی لازم را دارد یا نه، مشخص نیست. آینده‌اش چه خواهد شد؟ یعنی دوباره یک تجربه را از نو تکرار می‌کنیم، با کلی تغییرات، آن هم در وزارتخانه‌ای مثل وزارت اقتصاد، وزارت راه و شهرسازی یا وزارتخانه‌های دیگری که حوزه‌های وسیع و گسترده‌ای زیر نظر آنها است با دستی که به رأس این وزارتخانه می‌زنیم، هزاران پست در معرض جابجایی و در حال تزلزل قرار می‌گیرد، سیاست‌های زیربنایی کشور متزلزل می‌شود و برنامه‌های زیرساختی از ریل خود خارج و متوقف می‌گردد. این‌ها تدابیری هستند که همانند چاقوی جراحی باید در جای خود به‌کار گرفته شوند البته همه جراح هستند و مجوز جراحی را هم دریافت کرده‌اند، چاقوی آنها نیز تیز است و ما به همه آنها احترام می‌گذاریم. اما از جراح‌مان می‌خواهیم که حواسش را جمع کند و این چاقوی جراحی را در مسیر درست و به جا به کار گیرد.
ایرنا: شما سابقه وزارت کشور را در دولت نهم دارید. آقای پزشکیان موضوعی را تحت عنوان افزایش اختیارات استانداران مطرح کرده و معتقد است که با این کار می‌تواند رقابت برای توسعه و پیشرفت را در استان‌ها ایجاد کرده و در نهایت موجب توسعه همه جانبه در مناطق مختلف کشور شود. نظرتان در این رابطه چیست؟
پورمحمدی: من شخصاً نظر مثبتی نسبت به این اقدام دارم. خوشبختانه، در حال حاضر در استان‌های ما ظرفیت‌های مدیریتی بسیار خوبی شکل گرفته است و مدیران مجرب، افراد توانمند، خوشفکر و متخصص در حوزه‌های مختلف در استان‌ها حضور دارند. این تصور که تمام تصمیمات، ایده‌ها، عقل‌ها و برنامه‌های راهبردی فقط در تهران شکل می‌گیرند، اشتباه است. اکنون نه تنها در استان‌ها، بلکه شهرها، روستاها جوانان خوشفکر، مبتکر و ایده‌پرداز در سراسر کشور وجود دارند. دیدن چنین جوان‌هایی و درک اینکه این همه استعداد و نیروی مدیریتی داریم، بسیار لذت‌بخش و مشعوف‌کننده است من به نیروی مدیریتی اشاره می‌کنم که واقعاً ظرفیت بزرگی است بحث‌های علمی و تخصصی بنگاه‌ها و دانش‌بنیان‌ها جای خود را دارند. ما همان قفل ساختاری را ایجاد کرده‌ایم که تمرکز تصمیم‌گیری‌ها عملاً بسیاری از نیروهایمان را از کارایی می‌اندازد این مسائل نیاز به پشتیبانی دارند تا بتوانند به درستی عمل کنند.
اگر به یک نیرو در استان اختیارات بدهیم، بودجه‌اش باید همسو با آن اختیارات باشد و همراهی لازم را داشته باشد. باید اختیارات جذب بودجه و تولید منابع نیز به او داده شود. اما در حال حاضر، اجازه نمی‌دهیم کسی وارد فرآیند جذب و تولید منابع شود حتی دستگاه‌های اداری ما - که خود من پنج سال رئیس سازمان بازرسی، بزرگترین دستگاه نظارتی کشور بودم - اجازه چنین کاری را ندارند به آن‌ها می‌گوییم این کار انحراف از مأموریت شما است می‌پرسیم این بودجه از کجا آمده، با چه مجوزی پول درآورده‌ای و چرا اینجا خرج کرده‌ای؟
این‌ها همان ساختارهایی هستند که باید اصلاح شوند. بله، اگر واقعاً قصد داریم اختیارات بدهیم، باید هم‌زمان این موانع را هم برطرف کنیم نمی‌شود دیوان محاسبات، سازمان بازرسی، بازرسی داخلی وزارتخانه، حراست، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را کنار هم قرار دهیم و انتظار داشته باشیم کسی بتواند به‌راحتی کار کند در چنین شرایطی، اگر کسی واقعاً کاری انجام می‌دهد، باید به او گفت «بارک‌الله»، چون با وجود این همه مانع، حرکت‌کردن خودش هنر است.
نهادهای نظارتی امروز کارآمدی خود را از دست داده اند
البته این نهادهای نظارتی تعمداً مانع پیشرفت نیستند، بلکه در چارچوب وظایف و دستورالعمل‌هایی که برایشان تعریف شده، عمل می‌کنند. اما ماجرا شبیه همان داستان معروف است که کسی در خیابان چاله‌ای ایجاد می‌کند تا لوله‌ای در آن قرار دهد و قرار است دو روز بعد آن را پر کند؛ در این میان، فرد دیگری در غیاب لوله گذار، بدون هماهنگی، چاله خالی را پر می‌کند و می‌گوید " alt="ایران پرسمان" width="100%" />

یک زمانی، دیوان محاسبات، سازمان بازرسی، سپاه، وزارت اطلاعات، حراست، کمیسیون اصل 90 و نظارت مجلس همگی کارآمد بودند و به بهبود فرآیندهای اجرایی کمک می‌کردند. اما امروز بنده خیلی صریح و با بیان روشن عرض می‌کنم که این نهادها کارآمدی خود را از دست داده‌اند و بیش از آنکه وظیفه نظارتی و هموارسازی فعالیت‌های کشور را تسهیل کنند، بیشتر موجب تشدید مشکلات شده‌اند. موانع قانونی برجسته شده و سخت‌گیری‌های بی‌مورد، فرآیندهای اجرایی را با پیچیدگی‌های اضافی روبرو کرده‌اند در حال حاضر، درگیر ضوابط، آیین‌نامه‌ها، بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌های مختلف شده‌ایم که روند کار را دشوارتر کرده است.
البته، این نهادها براساس منطق صحیحی شکل گرفته‌اند و ضوابط آن‌ها قابل دفاع هستند؛ اما مربوط به شرایط گذشته‌اند و امروزه کارایی لازم را از دست داده‌اند به همین دلیل، ضروری است که این ساختارها براساس کارایی مطلوب امروز مورد بازنگری و بازسازی قرار گیرند. در نهایت، باز هم به ضرورت تحول اساسی بازمی‌گردیم ما اکنون نیازمند جدی این تحول هستیم تا زمانی که این تحول انجام نشود، مشکلات اساسی کشور همچنان پابرجا خواهند ماند همان‌طور که مقام معظم رهبری تأکید کرده‌اند، بسیاری از مسائل باید از درون حل شوند برخی تصور می کنند اقتصاد مقاومتی، صرفاً به معنای افزایش تولید و کار بیشتر است در حالی که موضوع تنها مربوط به فعالیت کارخانه‌ها و گسترش کسب‌وکارها نیست؛ بلکه باید نگاه، رویکرد، ساختارها و سازوکارهای اقتصادی به‌صورت اساسی تغییر کنند بدون اصلاح زیرساخت‌ها، تحقق اهداف اقتصادی مقاومتی دشوار خواهد بود.
ایرنا: هفته گذشته در شهر قم در سخنانی فرمودید که اگر در مورد کرسنت صحبت کنید، برخی افراد عصبانی و ناراحت می‌شوند. آیا دوست دارید در این‌باره صحبت کنید؟
پورمحمدی: نگرانی من درخصوص پرونده کرسنت صرفاً به عصبانیت افراد مربوط نمی‌شود؛ بلکه اگر وظیفه‌ای بر عهده داشته باشم، در هر شرایطی آن را بیان خواهم کرد. این پرونده یک موضوع زنده و جاری است که بررسی و تحلیل آن نیازمند دقت و ملاحظات حقوقی و سیاسی است. هر کسی که می‌تواند اقدامی انجام دهد، باید تلاش کند تا این پرونده به نتیجه‌ای به نفع ملت ایران برسد. اکنون زمان عقده‌گشایی نیست؛ بحث درباره عملکرد گذشته افراد و اینکه چه کسی بد عمل کرده یا اشتباه کرده، مربوط به پرونده‌های مختومه است. اما این پرونده هنوز جاری است، بنابراین باید منتظر نتیجه نهایی باشیم. هر سخنی که کمکی به حل این پرونده نکند، صرفاً یک بی‌تدبیری در مسیر رسیدگی به موضوع خواهد بود.
درمورد کرسنت اولویت اصلی حل مشکل و بستن پرونده است
با توجه به اطلاعاتی که از روند کارها در زمینه پرونده کرسنت دارم، برخی اظهارات ممکن است باعث اخلال در روند رسیدگی به پرونده شده و در نهایت به ضرر منافع ملی تمام شود. اصل پرونده یک تخلف بوده که قوه قضائیه عمدتاً با آن برخورد کرده و آن را مورد رسیدگی قرار داده است، اما بحث اصلی، حل مشکل است. ما همواره تأکید می‌کنیم که اگر کسی سوءاستفاده کرده، باید با او برخورد شود و مجازات گردد. اما در حالی که یک پرونده جدی در جریان است و منافع کشور در خطر قرار دارد، آیا نباید اولویت را بر حل مسئله اصلی قرار دهیم؟ وقت‌مان را باید صرف حل موضوعات اساسی کنیم. این دقیقاً مانند این است که کسی پای فرزندمان را شکسته، اما به جای آنکه فوراً او را به بیمارستان ببریم و درمان کنیم، وقت‌مان را صرف درگیری با راننده کنیم.
این یک سوال بسیار ساده و روشن است، اما نمی‌دانم چرا برخی در این کشور نمی‌خواهند آن را درک کنند. حرفی که من می‌زنم، هیچ پیچیدگی ندارد: در حال حاضر، اولویت باید درمان و حل مشکل باشد اکنون زمان آن است که به درمان «کودک آسیب‌دیده» بپردازیم، نه اینکه صرفاً تمام وقت خود را صرف مجازات فرد خاطی کنیم. بله، مجرم باید مجازات شود؛ حتی اگر لازم است، مجازات شدید شود و به زندان برود اما اگر کودک درمان نشود، ممکن است به مشکلات جبران‌ناپذیری دچار شود؛ از جمله قطع عضو یا حتی از دست رفتن جانش. این یک اصل منطقی، عقلایی و انسانی است. چرا نمی‌خواهیم آن را بپذیریم؟
متأسفانه برخی با استناد به اطلاعات ناقص، تحلیل‌های نادرست یا حتی ادعاهای غیرواقعی مانند اینکه «پرونده را بایگانی کرده‌اند» سعی می‌کنند مسیر بحث را منحرف کنند این کار نه‌تنها کمکی به حل مسئله نمی‌کند، بلکه منافع ملی را هم به خطر می‌اندازد اما از آنجایی که من نگران پیامدهای این موضوع هستم، می‌گویم مهم نیست که برخی ممکن است حرف‌های خلاف واقع بیان کنند در حال حاضر، زمان پاسخ دادن به این مسائل نیست من نگران تحلیل‌های نادرست در این زمینه نیستم، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که منافع ملی حفظ شود و به خطر نیفتد. حل مسئله نباید به تعویق بیفتد فرصت برای بررسی تخلفات و رسیدگی به مجرمان همیشه وجود دارد، اما ابتدا باید مشکل اصلی را حل کنیم.

http://www.PorsemanNews.ir/Fa/News/1251007/پورمحمدی--نتیجه-نهایی-مذاکرات-مشخص-نیست-اما-امید-داریم-که-به-توافقی-مطلوب-منجر-شود
بستن   چاپ