ایران پرسمان
شاعرانه/ چشم‌هایم، از صورتم فرار کرده‌اند
سه شنبه 8 آذر 1401 - 07:36:35
ایران پرسمان - خراسان / چشم‌هایم، از صورتم فرار کرده‌اند
حالا جایی به دریا می‌نگرند.
مانده‌ام بین چهاردیواری
اطرافیانم این‌طور می‌گویند.
سرم را به تخت آهنی کوبیده‌ام
دیوارهای سرد ریه‌هایم را از کار انداخته‌اند
برف نشسته روی موهایم
اطرافیانم این‌طور می‌گویند.
هنوز روز ملاقاتی من نرسیده
دردهای بزرگ تازه دارد شروع می‌شود
و من بیشتر صدمه می‌بینم
اطرافیانم این‌طور می‌گویند.
تو را دیگر نخواهم دید
خاطراتی که از تو در ذهنم داشتم ته کشیده
اطرافیانم این‌طور می‌گویند.
امیدوارم خوب به چشم‌هایم نگاه کنی
من بقیه حس‌ها را رها کرده‌ام
و روزی میلیون‌ها بار سراغ تو را می‌گیرند
اطرافیانم این‌طور می‌گویند.
یوسف هایال اوغلو

http://www.PorsemanNews.ir/Fa/News/394892/شاعرانه--چشم‌هایم،-از-صورتم-فرار-کرده‌اند
بستن   چاپ