طلاهای شهیده هواپیمای اوکراینی نذر لبخند کودکان غزه و لبنان
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - همشهری /متن پیش رو در همشهری منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
گفتوگو با مادر شهیده زهرا حسنی که چند سرویس طلای او را در حمایت از حزب الله و غزه هدیه داد
لیلا شریف| در تمام این سالها که از حادثه هواپیمای اوکراینی و شهادت دخترش گذشته، حتی یک لحظه هم نتوانسته با یادگاریهای زهرا، تنها دخترش چشم در چشم شود، اما غم مردم لبنان و غزه این شجاعت را به او داد تا 3سرویس طلا و سکههایی که از مراسم عقد و عروسی شهیدان زهرا حسنی و محمد صالحه به جای مانده بود را با دستان خودش برای کمک به جبهه مقاومت اهدا کند. در میان این طلاها یک یادگاری قرار دارد که حتی صحبت کردن از آن هم آتش به جان مجیده ملایی، مادر شهیده زهرا حسنی و مدیر مدرسه بشری قم میاندازد؛ این النگو یادگاری است که تا آخرین لحظه روی مچ دست زهرا جاخوش کرده بود و آن را پس از شهادت از پیکرش جدا کردند و به مادر وی تحویل دادند، اما این مادر از این یادگاری هم گذشت تا در راه حمایت از مظلوم قدمی برداشته باشد.
تقدیم هدیه عروسی برای کمک به مردم غزه
در ظاهر شاید کاری آسان باشد که یک مادر شهید، 3سرویس طلای دخترش را برای کمک به مردم لبنان و غزه تقدیم کند، اما این تصمیم برای مادری که دلش را با یادگاریهای به جای مانده از تنها دخترش گره زده است، روایت خاص خود را دارد. مجیده ملایی که این روزها مدیر مدرسه بشری قم است، در گفتوگو با همشهری از دلیل این تصمیم گفت: «با توجه به دستور رهبر انقلاب در مورد کمک به مردم لبنان و غزه، من هم بر خودم واجب دانستم که در این مسیر قدم بردارم و برای این مردم کاری انجام دهم؛ به همین دلیل طلاهایی را که از دخترم، شهیده زهرا حسنی و همسرشان شهید محمد صالحه به جای مانده بود، هدیه دادم. دخترم سال97 ازدواج کرد و یک سال پس از ازدواجشان به شهادت رسید. این 3سرویس طلا و سکهها هدیه مراسمهای عقد و عروسی این دو شهید بود که نزدیک به یکمیلیاردو400میلیون تومان قیمت دارد. این طلاها را از طرف 2شهیدمان هدیه کردیم.»
شهدا این بخشش را به دلم انداختهاند
در تمام این سالها حتی یکبار هم نتوانسته نگاهی به این یادگاریها بیندازد و با اطمینان میگوید که فرزند و داماد شهیدش این تصمیم را به دل او انداختهاند: «من یقین دارم که خود شهدا به دلم انداختهاند تا این طلاها را برای مردم مظلوم غزه و لبنان هزینه کنم. این امانتها از سال98 و بعد از شهادت بچهها در دست من بود و این روزها به ذهنم رسید که با هدیه کردن، این طلاها را در مسیر دفاع از مظلوم خرج کنم.» او افزود: «من تا همان روزی که قرار شد طلاها را اهدا کنم، جرأت نکردم حتی یکبار بسته آن را باز و نگاه کنم، اما وقتی بحث کمک به غزه شد، با خودم گفتم که اینجا دیگر باید کاری انجام بدهم و به این مردمی که تحت ستم و ظلم هستند، کمکی برسانم. من هنوز شهادت بچهها را باور نکردهام، اما با خودم گفتم که باید این کار را انجام دهم. این طلاهای دخترم مانند خود دخترم عاقبت به خیر شدند.»
دلم میخواست با النگو درددل کنم
در این لحظات بغض راه گلویش را میبندد و با مکثی طولانی یک خاطره تلخ را مرور میکند: «آن روزی که زهرا راهی سفر شد، یک النگو در دستش بود، قبل سفر میخواست این النگو را از دستش دربیاورد، اما خب فرصت نشد و درنهایت با همان النگو سوار هواپیما ی اوکراینی شد. وقتی هواپیما سقوط کرد، این النگو را از پیکر دخترم جدا کردند و به من تحویل دادند.»
بارها با خود این تصویر را مرور میکرد که صندوقچه طلاها را باز میکند، النگو را کف دستش قرار میدهد و تمام دلتنگیهایش را به این یادگار دخترش میگوید، اما این خواسته هیچوقت از تصور فراتر نرفت: «من خیلی دوست داشتم با این النگو درددل کنم، دلتنگیهایم را بهش بگویم، چون این آخرین وسیلهای بود که از جسم بیجان دخترم جدا شد، اما تمام این سالها شجاعت این کار را پیدا نکردم. هر بار که سمت جعبه النگو رفتم تا آن را در دست بگیرم و حرف بزنم، چنان غمی، قلبم را فشرد که نتوانستم. شجاعت این کار را نداشتم. این النگو برای من با تمام یادگاریهای دخترم فرق داشت، اما با خودم گفتم از این هم باید بگذری.»
راهپیمایی روز قدس در کانادا
حمایت این دو شهید از مردم غزه تنها مربوط به اهدای یادگاریهایشان نیست. اینطور که ملایی تعریف میکند، زهرا و همسرش در زمان
زنده بودن هم پای ثابت حمایت از مردم غزه بودند: «این دو شهید ما زمانی که زنده بودند، برای حمایت از مردم غزه بسیار فعالیت میکردند. یادم هست که دخترم همیشه صحبت معروف شهید طهرانیمقدم را کنار کتابهایش مینوشت که این موشکها باید اسرائیل را نابود کند.»
او افزود: «وقتی که این دو شهید در کانادا بودند، راهپیمایی روز قدس یادشان نمیرفت و در این راهپیمایی شرکت میکردند تا نشان دهند هرجای دنیا هستند، باز هم مظلومیت مردم فلسطین را فریاد میزنند. این دو عزیز واقعا مانند شهدا زندگی کردند و در نهایت به شهادت رسیدند. شهیده زهرا با همسرش در کانادا هم هیئت میگرفتند. این دو جوان شهادت را خیلی دوست داشتند و به آرزویشان رسیدند.»
دختر مدافع حرمی که طلاهایش را بخشید
او در تمام گفتوگو تکرار میکند که یادگاریهای دخترم عاقبت به خیر شدند: «از این به بعد این یادگاریها را پیش بچههای لبنان و غزه میبینم، من مطمئنم که خدا بهترین یادگاری را به من میدهد، قلبم آرام است و الان خیلی خوشحالم که این طلاها چنین سرنوشتی پیدا کردهاند. من الان شرمنده بچههای غزه هستم و این کارهای ما قدم خیلی کوچکی برای ایستادگی در برابر ظلم است.» بچههای مدرسه بشری هم از مدیرشان الگو گرفتهاند. ملایی از فرزند شهید مدافع حرمی میگوید که طلاهایش را اهدا کرد: «امروز من میبینم که بچههای مدرسهمان با سن کم، کارهای خاصی برای کمک به مردم لبنان و غزه میکنند؛ مثلا دختری که پدرش از شهدای مدافع حرم بود و مادرش هم فوت کرده است، النگویش را برای کمک به جبهه مقاومت اهدا کرد. من در برابر این بچهها حرفی برای گفتن ندارم.»
تقدیم 2شمش طلا به جبهه مقاومت
در خیابان مارالان تبریز از هرکسی سراغ مرحوم «حاج حمید پیشنماز محدث» را بگیرید دستتان را میگیرند و صاف میبرند دم در مغازه بزازی او؛ مغازهای که حالا بعد از فوت پدر توسط 2پسرش اداره میشود. این خانواده همیشه در بحرانهای مختلف داخلی و حتی کشورهای همسایه، کمک زیادی به آسیبدیدگان کردهاند. حسین پیشنماز پسر حاج حمید میگوید: «پدرم در سال1397 به رحمت خدا رفت و ثلث مالش یکمیلیاردو200 میلیون تومان بود که با همفکری سایر اعضای خانواده 5قطعه شمش طلا به وزن حدود 600گرم خریداری شد. از آنجا که مقام معظم رهبری درباره جنگ در جبهه مقاومت حکم کردند، تصمیم گرفتیم 2 قطعه شمش طلای باقیمانده را به وزن 250گرم و به ارزش 11میلیارد ریال در این راه اهدا کنیم.»
کمک 55هزار دلاری خانواده اراکی
یک خانواده هیئتی در اراک با اقدام جالبی به استقبال طرح کمک به جبهه مقاومت رفته اند و همه پسانداز خود را برای برپایی یک موکب پذیرایی از زائران امامحسین(ع) در عراق تقدیم جبهه مقاومت کردهاند. این خانواده اراکی پسانداز خود را برای برپایی موکب که حاصل سنوات خدمت و پاداشها بوده، به همراه پول فروش ماشین و طلاها به اضافه یک وام برای کمک به جبهه مقاومت را بهصورت یکجا اهدا کردهاند. مجموع این پساندازهای مختلف که روی هم گذاشته شده، به مبلغ 55هزار دلار رسیده که مبلغ ریالی آن در شرایط فعلی حدود 5/3میلیارد تومان میشود.
تنها یادگاری شهید زن تقدیم به جبهه مقاومت
گوشوارههای «فاطمه دهقانی» که در سالروز شهادت سردار حاجقاسم سلیمانی در گلزار شهدای کرمان به شهادت رسید، از دیگر هدایای تقدیمشده به جبهه مقاومت بود. همسر این شهیده که 3فرزند (2دختر و یک پسر) دارد دراینباره میگوید: « بعد از دستور حضرتآقا درباره کمک به جبهه مقاومت، این دغدغه برای من بهوجود آمد که چطور کمک کنیم تا اینکه در فضای مجازی پویش اهدای طلا توسط زنان ایرانی را دیدم و با آن آشنا شدم. آنجا بود که یاد گوشواره همسرم افتادم که آخرین یادگاری بود که همراه پیکر بیجانش به ما تحویل دادند؛ گوشوارهای که هنوز خون همسر شهیدهام روی آن هست. تعداد زیادی گفتند که این گوشوارهها را برای فرزندانم به یادگار بگذارم اما از آنجا که روحیات همسرم، فاطمهخانم را میدانم ، مطمئن بودم که اگر خودش زنده بود این گوشوارهها را تقدیم جبهه مقاومت میکرد.»
پویش«دلبافتهها»
غیر از کمکهای نقدی و اهدای طلا توسط زنان کشورمان، گروههای دیگری از آنها هم به اشکال مختلف به یاری جبهه مقاومت شتافته و همدلی خود با مردم مسلمان لبنان را به نمایش گذاشتهاند؛ از راهاندازی پویش بافت در حمایت از جبهه مقاومت توسط زنان ارومیه گرفته تا پویش «دلبافتهها» در قزوین که زنان این شهر با بافت انواع بافتنیها و اهدای آنها به جبهه مقاومت، همدلی ملت مسلمان ایران با مردم مظلوم لبنان را به نمایش میگذارند.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1181261/