يکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴
سیاست روز

استراتژی آمریکا در قبال سوریه پس از اسد

استراتژی آمریکا در قبال سوریه پس از اسد
ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست آرمین منتظری| بعد از اینکه حکومت بشار اسد در یک بازه ۱۴ روزه به سرعت دچار ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
آرمین منتظری| بعد از اینکه حکومت بشار اسد در یک بازه 14 روزه به سرعت دچار فروپاشی شد، استراتژی ایالات متحده در قبال سوریه نیز تغییر کرد. واشنگتن که تا پیش از سقوط بشار اسد، استراتژی منزوی کردن سوریه را در پیش گرفته بود، پس از اسد و روی کار آمدن دولت موقت هیئت‌تحریرالشام به رهبری احمد الشرع، استراتژی خود را به تعامل با سوریه تغییر داد.
ایالات متحده امیدوار بود با پیگیری این استراتژی بتواند وضعیت در سوریه را تثبیت کرده و روند عادی‌سازی روابط با این کشور را در پیش بگیرد. البته واشنگتن همچنان در قبال سوریه محتاط بود و تعاملات با سوریه احمد الشرع را خیلی با احتیاط شروع کرد. هنوز هم مشخص نیست که واشنگتن در قبال کمپین‌های نظامی اسرائیل و ترکیه در سوریه چه تصمیمی در نظر دارد. اسرائیل و ترکیه سعی دارند در جهت‌گیری استراتژیک سوریه تغییر ایجاد کنند و هنوز واشنگتن به این داینامیک واکنش واضحی نشان نداده است.
از یک سو واشنگتن تلاش می‌کند نشان دهد که سوریه برای پیوستن به روندهای عادی‌سازی سیاسی و اقتصادی آماده است اما از سوی دیگر تمایلی ندارد که در تحولات مربوط به سوریه بیش از حد مشخصی درگیر شود. این سیاست مبهم موجب شد که قدرت‌های منطقه‌ای و خود سوری‌ها بر سر آینده سوریه به رقابت با یکدیگر بپردازند و چنانچه این روند ادامه یابد، ممکن است سوریه بار دیگر به بهشت گروه‌های تندرو و کشوری بی‌ثبات و درگیر جنگ داخلی تبدیل شود.
ادامه این روند همچنین ممکن است بار دیگر گروه‌های تروریستی نظیر داعش و القاعده به واسطه فروپاشی یا بالکانیزه شدن دولت هیئت تحریرالشام سربلند کنند و آن وقت بار دیگر ممکن است واشنگتن مجبور شود پا در میدان سوریه بگذارد و یا به سمت اعمال مجدد استراتژی انزوای سوریه حرکت کند. 
ایالات متحده به‌عنوان یک بازیگر قدرت فرامنطقه‌ای در شامات منافع تاریخی دارد. منافع تاریخی آمریکا در سوریه ریشه در موقعیت جغرافیایی ویژه سوریه به عنوان کشوری که در مرکز شامات واقع شده، دارد. سوریه با اردن، عراق، ترکیه، اسرائیل و لبنان مرز مشترک دارد. البته سوریه همیشه بخش مهمی از استراتژی منطقه‌ای ایالات متحده بوده است نه محور اصلی آن. در طول سال‌هایی که جنگ سرد در جریان بود، آمریکا همه تلاش خود را به خرج داد تا در چارچوب رقابت بین بلوک شرق و بلوک غرب، قدرت‌های منطقه‌ای متحد اتحاد جماهیر شوروی، به‌خصوص مصر را، به دامن بلوک غرب سوق دهد. سوریه نیز در میان این کشمکش، میان بلوک غرب و شرق قرار داشت. 
پس از اینکه مصر با امضای توافق کمپ‌دیوید به صلح با اسرائیل رضایت داد، سیاست واشنگتن در قبال سوریه در میان‌مدت براساس ایجاد بالانس بین سوریه و اسرائیل به وسیله حمایت از اسرائیل و منزوی کردن سوریه از طریق اعمال تحریم‌های اقتصادی، تنظیم شد. حتی پس از اینکه جنگ سرد پایان یافت نیز ایالات متحده این سیاست را در قبال سوریه ادامه داد. در آن زمان سوریه آنقدر برای واشنگتن مهم نبود که بخواهد با توسل به جنگ در این کشور تغییر رژیم صورت دهد. حتی در دوران ریاست‌‌جمهوری جورج بوش پسر و زمانی که حملات یازده سپتامبر رخ داد و نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب در آمریکا در اوج قدرت بودند، باز هم واشنگتن به سمت جنگ با سوریه حرکت نکرد. 
وقتی بهار عربی آغاز شد و در ادامه در سوریه جنگ داخلی به وقوع پیوست، باز هم نگاه واشنگتن به سوریه این بود که این کشور یک قدرت کوچک منطقه‌ای است و بنابراین رویکرد ایالات متحده در قبال این کشور باید این باشد دخالت موثری نکند و در عوض به دیگر بازیگران منطقه‌ای نظیر ترکیه، اسرائیل و ایران و بازیگران فرامنطقه‌ای نظیر روسیه اجازه دهد برای تثبیت نفوذشان در سوریه با هم وارد رقابت شوند.
اما اتفاقی که رخ داد این بود که این جنگ داخلی طولانی‌مدت به نابودی بسیاری از زیرساخت‌های سوریه انجامید. دولت بشار اسد کنترلش را بر بسیاری از وسعت سرزمینی سوریه از دست داد. دولت سوریه پس از این جنگ عملاً به یک دولت ورشکسته تبدیل شد. در چنین شرایطی بود که سوریه به یک میدان نبرد ژئوپلیتیکی بین ترکیه، اسرائیل، روسیه و ایران تبدیل شد. روسیه در سوریه چند پایگاه نظامی دایر کرد و عملاً از این پایگاه‌ها به عنوان پایگاه‌های نظامی فرامرزی خود استفاده می‌کرد. 
اما استراتژی آمریکا در قبال سوریه از یک زمان به بعد تغییر کرد و آن زمان، وقتی بود که داعش در این کشور ظهور کرد و دامنه نفوذ و کنترلش را تا عراق گسترش داده و در عراق خلافت اسلامی تاسیس کرد. از اینجا به بعد واشنگتن سیاست مداخله مستقیم نظامی در سوریه را به اجرا گذاشت. استراتژی واشنگتن در قبال دولت بشار اسد در این زمان بسیار واضح بود؛ ایالات متحده همچنان معتقد بود که نباید در خصوص درگیری‌های داخلی سوریه موضعی اتخاذ کند و خودش را درگیر کند بلکه باید اجازه داد تا درگیری‌های منطقه‌ای توسط نیروها و بازیگران منطقه‌ای به سرانجام برسند. در نهایت دولت اسد سقوط کرد؛ آن‌هم نه لزوماً به دلیل دخالت مستقیم ایالات متحده بلکه به دلیل اقدام موثر و هماهنگ شورشیان مسلح تحریرالشام که از حمایت همه‌جانبه ترکیه برخوردار بودند. این شورشیان در خلأ قدرت ایجادشده در سوریه پس از تضعیف شدید حزب‌‌الله استفاده کردند و دمشق را در دست گرفتند. 
پس از سقوط اسد بود که واشنگتن دریافت دیگر نمی‌تواند سیاست دورماندن از تحولات داخلی سوریه را ادامه دهد. داینامیک‌ها در سوریه به شدت تغییر کرده بود. یک دولت طرفدار ایران و سوریه از میان رفته بود و حالا دولتی موقت و جدید در سوریه به قدرت رسیده بود که با ایران خصومت داشت و نسبت به روسیه بدبین بود. ظاهراً واشنگتن دریافت که اگر می‌خواهد رفتارهای سوریه جدید را در راستای حفظ منافع خود در شامات شکل دهد، باید تا حدودی با دولت جدید سوریه و احمدالشرع تعامل داشته باشد. 
ایالات متحده منافع گوناگونی در سوریه دارد. هرچند سوریه یک قدرت کوچک محسوب می‌شود و تا حد زیادی به یک سرزمین مورد مناقشه تبدیل شده است. منابع آمریکا در سوریه شامل مبارزه با تروریسم، حفاظت از متحدان منطقه‌ا‌ی‌اش نظیر اسرائیل، ممانعت از گسترش دوباره نفوذ ایران و تسهیل بازگشت پناهندگان سوری به کشورشان است. از همه اینها گذشته، دونالد ترامپ علاقه‌اش را به دسترسی به منابع انرژی سوریه ابراز کرده است.
باید گفت که در حال حاضر همه این اهداف تا حدود زیادی قابل تحقق هستند چراکه داعش به یک گروه تروریستی زیرزمینی تبدیل شده و ظاهراً شرکای منطقه‌ای آمریکا قادر به مدیریت بقایای این گروه هستند، ایران از سوریه به بیرون رانده شده، پناهندگان سوری ممکن است بتوانند به زودی به کشورشان برگردند و لغو تحریم‌های سوریه تا حدودی امکان احیای بخش انرژی این کشور را فراهم کرده است. در نتیجه، در حال حاضر آمریکا نیازی نمی‌بیند که به مداخله بیشتری در سوریه تن دهد. اما مشکل این است که در صورت‌یکه رقابت بین اسرائیل و ترکیه و سوری‌ها بیشتر شود، منافع آمریکا در سوریه ممکن است تهدید شود. 
اسرائیل و ترکیه قطعاً نظرات متفاوتی در مورد چگونگی شکل‌گیری توسعه در سوریه دارند. اسرائیل امیدوار است بتواند از طریق حملات هوایی و ایجاد منطقه حائل در جنوب، سوریه‌ای ضعیف و چند تکه ایجاد کند که نتواند هیچ تهدیدی برای اسرائیل ایجاد کند اما کمپین اسرائیل در سوریه باعث تشدید احساسات ضداسرائیلی در میان رهبران و شهروندان سوریه می‌شود. این امر دولت موقت احمدالشرع را در موقعیت سیاسی دشواری قرار می‌دهد، زیرا پاسخ به حملات اسرائیل، خطر منزوی شدن از سوی ایالات متحده را به همراه دارد و در مقابل ساکت ماندن در مقابل اقدامات اسرائیل نیز خطر بی‌ثباتی دولتش را به دنبال خواهد داشت. 
واقعیت این است که استراتژی اسرائیل در سوریه منافع ایالات متحده را تهدید می‌کند. حملات هوایی اسرائیل، حتی اگر محدود به جنوب سوریه باشد، موجب خواهد شد خطر یک جنگ‌ داخلی مجدد در سوریه بیشتر به چشم بیاید و در نتیجه ریسک اقدام به بازسازی و احیای بخش انرژی سوریه زیاد خواهد شد. این حملات مداوم همچنین بازگشت همه پناهندگان سوری را دشوار خواهد کرد. ثبات دولت سوریه نیز در معرض خطر قرار خواهد گرفت، زیرا دمشق با یک تصمیم دشوار مواجه خواهد شد و مجبور است بین نیاز به جلب رضایت ایالات متحده و در عین حال ارائه پاسخی به اقدامات اسرائیل دست به انتخاب بزند.
مماشات بیش از حد دولت احمدالشرع در قبال اسرائیل، رادیکال‌ها و تندروها در درون هیئت تحریرالشام را تقویت خواهد کرد و در مقابل، اقدام تهاجمی در قبال اسرائیل نیز می‌تواند باعث کناره‌گیری ایالات متحده شود و در این صورت، اسرائیل دست بازتری برای اقدام نظامی شدید علیه سوریه و خنثی‌ کردن همه تلاش‌ها برای بازسازی و توانبخشی بیشتر زیرساخت‌های سوریه خواهد داشت. اگر دولت احمد الشرع نتواند بین این دو نیاز توازنی ظریف برقرار کند، این امکان وجود دارد که یک دولت اسلام‌گرای رادیکال در سوریه قدرت را به دست بگیرد. این دقیقاً همان چیزی است که اسرائیل از آن بیم دارد. سناریوی دیگر، درگیری یک جنگ داخلی جدید و فروپاشی کامل نهاد دولت در سوریه است. 
استراتژی ترکیه در سوریه نیز برای ایالات متحده دشواری‌هایی ایجاد می‌کند. ترکیه به دنبال ایجاد یک دولت متحد تحت نفوذ خود در سوریه است. این امر مستلزم سرکوب حقوق سیاسی گروه‌های قومی و مذهبی، به‌ویژه گروه‌های بزرگ کُرد در سوریه است. علاوه بر این، ترکیه خواهان یک دولت اسلام‌گرا در سوریه است تا به این ترتیب بتواند شکاف‌های قومی بین اعراب و ترک‌های سوریه را پر کند و روابط سیاسی بین آنکارا و دمشق را تقویت کند. ترکیه همچنین سوریه‌ای را می‌خواهد که به اندازه کافی قوی و مستقل باشد تا از ظهور یک دولت کُردی در شرق و شمال شرق سوریه جلوگیری کرده و توانایی میزبانی بازگشت میلیون‌ها پناهنده را داشته باشد. در عین حال ترکیه هیچ علاقه‌ای ندارد که دولت جدید در سوریه آنقدر مستقل باشد که سیاست‌هایی را در پیش بگیرد که بار دیگر روابط دمشق و آنکارا را مشابه دوران اسد، متشنج کند. 
از نظر ایالات متحده، اهداف ترکیه در قبال کُردهای سوریه می‌تواند مسئله‌ساز باشد. نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها در حال حاضر مؤثرترین نیرو علیه داعش هستند. اگر به جای اینکه آنها در دولت موقت سوریه ادغام شوند، به دست دولت موقت سوریه سرکوب شوند، تمرکزشان از مبارزه با داعش منحرف خواهد شد و این امر می‌تواند گروه‌های شبه‌نظامی را بار دیگر در شمال شرقی سوریه فعال کند. علاوه بر این، استراتژی اسرائیل که هدفش تشکیل دولت‌های قومی کوچک در سوریه است نیز احتمال بروز این خطر را بیشتر می‌کند.
علاوه بر این، این امکان وجود دارد که کُردها با دیدن اقدامات اسرائیل در محافظت از دروزی‌های جنوب سوریه انگیزه پیدا کرده و طرح به دست گرفتن کنترل دمشق را در سر بپرورانند. در چنین شرایطی بازگشت میلیون‌ها پناهنده به سوریه ممکن است فرصت‌های بیشتری برای بازگشت افراط‌گرایی ایجاد کند. همچنین این احتمال وجود دارد که بازی ترکیه برای تبدیل سوریه به یک کشور وابسته به خود، احساسات ملی‌گرایانه در سوریه را تحریک کند. اگرچه دولت موقت سوریه و دولت ترکیه متحد یکدیگر هستند، اما پابرجایی این اتحاد هیچ تضمینی ندارد.
ممکن است این رابطه پایدار نماند و اختلافات عربی - ترکی ممکن است دوباره پدیدار شود. اگر فرض کنیم که سوریه در یک بازه زمانی در آینده مجبور خواهد شد جایگاه خودش را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای کوچک بازیابی کند و دیگر میدان نبرد همسایگانش نباشد و اگر براساس این فرض سیاست‌هایی را در پیش بگیرد، به‌طور حتم مجبور خواهد شد تا به میزانی از ترکیه فاصله بگیرد و این مسئله امروز به صورت ناگزیر باعث ایجاد اصطکاک بین ترکیه و سوریه جدید خواهد شد. این اصطکاک در ابتدا ممکن است در سطح افکار عمومی سوریه خودش را نشان بدهد. چنانچه این اصطکاک آغاز شود دولت سوریه بی‌ثبات شده و روند ثبات و بازسازی این کشور تضعیف خواهد شد. 
تنش‌های فزاینده بین اسرائیل و ترکیه نیز برای واشنگتن مشکل‌ساز خواهد شد. ترکیه عضو ناتو است و از دید ناتو، ترکیه برای تأمین امنیت دریای سیاه در برابر روسیه بسیار اهمیت دارد. در عین حال، اسرائیل شریک نظامی و سیاسی ایالات متحده است و این شراکت و نزدیکی به‌ویژه تا زمانی‌که ایران همچنان به بازیگری خود در منطقه ادامه می‌دهد، تقویت خواهد شد.
بنابراین ایالات متحده نمی‌تواند اجازه دهد دو متحد نزدیکش به گونه‌ای با هم درگیر شوند و یکدیگر را تضعیف کنند که خلأ قدرت در سوریه و شامات ایجاد شود و منافع آمریکا تهدید شود. مسلماً دستگاه دیپلماسی ایالات متحده برای جلوگیری از وقوع این تشدید تنش تلاش خواهد کرد اما در صورتی‌که آمریکا در این خصوص با قدرت بیشتر وارد نشود، ممکن است استراتژی‌های رقابتی ترکیه و اسرائیل به قیمت از دست رفتن ثبات سوریه و فروپاشی این کشور تمام شود. 
فارغ از اینکه ایالات متحده چگونه قصد دارد توازن میان شرکای خود را برقرار کند، روند توسعه سوریه در نهایت توسط سوری‌ها هدایت خواهد شد. در هر صورت سوریه همچنان کشور آنها است. مسیر فعلی که سوریه طی می‌کند نشان می‌دهد که دولت احمدالشرع قصد دارد به گونه‌ای رفتار کند که تهدیدی بزرگ برای منافع آمریکا به حساب نیاید. حتی ممکن است دولت سوریه واجد شرایط تعلیق طولانی‌مدت تحریم‌ها شود.
با این حال، اگر کمپین نظامی اسرائیل، عملیات نفوذ ترکیه در سوریه و یا رقابت اسرائیل و ترکیه، دولت موقت سوریه تضعیف کرده و موجب فروپاشی‌اش شود، و این دولت با یک رژیم تندرو و یا جناح‌های جدید از درون هیئت تحریرالشام،‌ جایگزین شود و جنگ داخلی در این کشور در بگیرد، آمریکا مجبور خواهد شد اولویت‌های خود را در قبال سوریه تغییر دهد.
چنین روندی ممکن است به تصمیم آمریکا برای مداخله نظامی دوباره در سوریه ختم شود. با این وجود، این احتمال که آمریکا همچنان در قبال سوریه سیاست صبر را در پیش بگیرد وجود دارد. واشنگتن اگر بخواهد حتی می‌تواند از فروپاشی احتمالی سوریه نیز چشم‌پوشی کند؛ خصوصاً اینکه در حال حاضر درگیر رقابت‌های ژئوپلیتیکی بزرگتری در آسیا و اروپا است. اگر آمریکا از ایجاد توازن در سوریه به طور کامل دست بکشد، فرصتی برای قدرت‌هایی نظیر ایران و روسیه ایجاد می‌شود تا سعی کنند نفوذ خود را در شامات بازسازی کنند.
بازار


نظرات شما