يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۴۰۴
اقتصاد روز

گذر پوست «پیتر ثابتی» به دباغ‌خانه افتاد

گذر پوست «پیتر ثابتی» به دباغ‌خانه افتاد
ایران پرسمان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست زینب رجایی| «پرویز ثابتی» شاید نامی نسبتا آشنا برای نسل‌های حوالی سال‌های ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زینب رجایی| «پرویز ثابتی» شاید نامی نسبتا آشنا برای نسل‌های حوالی سال‌های انقلاب اسلامی باشد. او نه یک مقام عادی امنیتی، بلکه از اصلی‌ترین مهره‌های ساواک، دستگاه مخوف اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی بود؛ سازمانی که در حافظه جمعی ملت ایران با شکنجه، زندان و سرکوب گره خورده است.
او 44 سال با هویت جعلی زندگی کرده و چهره تاریک خود را از محافل و رسانه‌ها دور نگه داشته بود؛ حتی کسی از زنده بودنش خبری نداشت. تا اینکه سال 1401 دختر پرویز ثابتی، تصویری از پدرش منتشر کرد که او را در تجمع اپوزیسیون خارج‌نشین در لس‌آنجلس آمریکا که در حمایت از «زن، زندگی، آزادی» برگزار شده بود نشان می‌داد. «پردیس» دختر ثابتی که در روزهای بحبوحه اعتراضات گمان می‌کرد همه‌ چیز به نفع دشمنان جمهوری اسلامی تمام خواهد شد، نام پدرش را بار دیگر بر زبان‌ها انداخت و پرونده نیمه تمامش را روی میزها گذاشت. اکنون بار دیگر به دلیل آنچه روزنامه انگلیسی «گاردین» فاش کرده نام ثابتی بر زبان‌ها افتاده است؛ اما نه فقط به‌خاطر سابقه سیاه امنیتی، بلکه به دلیل کلاهبرداری مالی و فرار او با میلیون‌ها دلار دارایی ملت ایران!
بازار
فرار لاکچری مرد شکنجه‌گر
پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از چهره‌های سرشناس ساواک یا به محاکمه سپرده شدند یا به خارج گریختند. ساواک، مخفف مخوف «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» بود که سال 1335 با همکاری موساد و سیا تأسیس شد؛ سازمانی که نقش اساسی در تثبیت رژیم پهلوی داشت و هرچند در شعار و بیان به دنبال «مقابله با کمونیسم و افراط‌گرایی» بود، اما در عمل و واقعیت دستگاهی برای سرکوب‌ مخالفان سیاسی، دانشجویان، روزنامه‌نگاران و نویسندگان شده بود.
ثابتی نیز یکی از فراریان ساواک بود که بعد از سال 57 در آمریکا ساکن شد. او که از سال 1337 به استخدام این سازمان درآمده بود، از اواخر دهه 40 توانست مدیر اداره سوم ساواک باشد. ساواک شامل 10 اداره کل بود که اداره سوم معروف به «امنیت داخلی»، مهم‌ترین و معروف‌ترین و البته مرموزترین بخش این سازمان به‌شمار می‌رفت؛ اداره‌ای که آوازه رعب، وحشت و شکنجه‌های آن نه‌تنها در میان مردم ایران، بلکه در سراسر دنیا شناخته شده بود.
اما از سال 1349 به بعد، اداره سوم تحت نظارت ثابتی، خشونت و رفتارهای ضدانسانی غیرقابل‌باوری را به خود دید. این چهره تاریک، به‌عنوان مسئول مستقیم دستگیری، بازجویی و شکنجه‌ مخالفان سیاسی، روند اغلب اعتراف‌گیری‌های اجباری، پرونده‌سازی‌های ساختگی و کنترل گسترده فضای دانشگاهی و مذهبی را تحت نظر داشت. شدت خشونت در ساواک در سال‌های خونین حضور ثابتی به حدی بود که رئیس سازمان عفو بین‌الملل سال 1354 گفت: «از جمله سیاه‌ترین کارنامه حقوق بشری جهان متعلق به رژیم پهلوی است.» حتی «حسین فردوست» که ارتباط نزدیکی با ثابتی داشت و در همان سال‌ها قائم‌مقام ساواک بود، او را فردی جاه‌طلب و متظاهر می‌دانست و معتقد بود که ساواک در دوران مدیریت ثابتی بر اداره کل سوم به نهایت بدنامی خود رسید.
با سقوط رژیم پهلوی، ثابتی هم پا به فرار گذاشت، اما امروز بعد از 47 سال در گزارشی افشاگرانه که روزنامه انگلیسی گاردین منتشر کرده مشخص شده که او تنها چند هفته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیش از 20 میلیون دلار را به آمریکا انتقال داده است؛ مبلغی که ارزش آن با محاسبه تورم، حدودا 85 میلیون دلار یا 85 هزار میلیارد تومان امروز است. 
ثابتی با 20 میلیون دلاری که سال 57 از ایران با خود برد، زندگی مرفهی در لس‌آنجلس برای خودش فراهم کرد. او و خانواده‌اش در عمارتی 3.6 میلیون دلاری کنار دریاچه‌ای در فلوریدا ساکن شدند و نام مستعار «پیتر» و «نانسی» را برای خود انتخاب کردند. ثابتی کوشید چهره‌ای تازه برای خود دست و پا کند تا با این هویت جعلی، گذشته شوم خود را پنهان سازد. بر اساس گزارش‌ها، او در منطقه ویندرمیر، یکی از گران‌ترین محله‌های فلوریدا، خانه‌ای چند میلیون دلاری خریداری کرد؛ درست روزهایی که بسیاری از مردم ایران درگیر مشکلات شدید معیشتی بودند.
محاکمه از رگ گردن به ثابتی نزدیک‌تر است
ایام برای ثابتی به کام بود تا اینکه بهمن‌ماه سال گذشته خبر رسید شکایت 225 میلیون دلاری علیه او در دادگاه ناحیه‌ای فلوریدا مطرح شده است، سه شاکی این پرونده که نام‌هایشان به دلیل حفظ امنیت پس از طرح شکایت محفوظ مانده، تأکید دارند در دهه‌های 1340 و 1350 توسط ساواک در تهران ربوده شده و مورد ضرب و جرح قرار گرفته‌اند. روزنامه گاردین نیز در گزارشی که منتشر کرده، اسناد وزارت خارجه آمریکا را فاش کرده که در آن‌ها به روشنی از انتقال سرمایه‌های هنگفت توسط خانواده ثابتی سخن به میان آمده است. به نوشته این روزنامه، وی در تمام این سال‌ها توانسته با استفاده از نام مستعار، در آمریکا آزادانه زندگی کند بی‌آنکه دادگاهی او را به‌خاطر جنایات و اموال غارت‌شده پاسخگو سازد.
شاکی‌ها اعلام کرده‌اند که با شکنجه‌هایی چون تجاوز، شوک الکتریکی، غرق مصنوعی و کشیدن ناخن‌ها وادار به اعترافات دروغین شده و سال‌ها در زندان‌های رژیم پهلوی محبوس بوده‌اند. آنها ثابتی را مسئول این جنایات می‌دانند، چراکه او به‌عنوان رئیس اداره سوم ساواک، یا دستور مستقیم این شکنجه‌ها را صادر کرده یا شخصا در این شکنجه‌ها حضور داشته است.
بر اساس گزارش گاردین، وکلای ثابتی تلاش زیادی کردند موکل خود را با استدلال «مرور زمان» نجات دهند، اما مردادماه در دادگاه ناحیه‌ای فلوریدا درخواست آنها از سوی قاضی رد شد؛ چراکه قاضی معتقد بود «مستندات کافی» برای پیشبرد پرونده به سمت محاکمه وجود دارد. گاردین از نتیجه این دادگاه با عنوان «نتیجه‌ مثبت برای بازماندگان شکنجه» یاد می‌کند و تخمین می‌زند با توجه به این رأی، محاکمه‌ ثابتی اوایل سال 2026 آغاز خواهد شد.
از پله‌های عمارت تا پله‌های دادگاه
ثابتی اکنون متهم به صدور دستور برای شکنجه، بازجویی‌های خشن و سرکوب بی‌رحمانه مخالفان سیاسی است و اسناد و شهادت‌های متعدد زندانیان پیش از انقلاب و مبارزان علیه رژیم پهلوی، نام او را در کنار بازجویانی ثبت کرده‌اند که روش‌های غیرانسانی و بی‌رحمانه داشته‌اند. این ماجرا اکنون به پرونده‌ای سنگین در دادگاه فدرال فلوریدا تبدیل شده است.
«سارا کلون» وکیل شاکیان این پرونده به گاردین گفته است: «این شکایت نه‌تنها درباره پایان دادن به مصونیت، بلکه درباره تأیید حق بازماندگان برای پیگیری عدالت و بازپس‌گیری کرامت‌شان بدون ترس است.» او با جدیت در روند قضایی و رسانه‌ای، دریافت غرامت مالی و اجرای عدالت به نفع موکلان خود را پیگیری می‌کند. گفت شده خواسته شاکیان دریافت 225 میلیون دلار غرامت از ثابتی و خانواده‌اش است؛ مبلغی که اگرچه نمی‌تواند درد و رنج قربانیان را جبران کند، اما می‌تواند اولین گام برای اجرای عدالت باشد.
گاردین همچنین فاش کرده است که پرونده شکایت علیه ثابتی اکنون به مرحله‌ای رسیده که او باید رسما در دادگاه حاضر شود. این نقطه عطفی در روند پیگیری حقوقی اوست؛ زیرا برای نخستین‌بار بعد از چهار دهه، احتمال دارد وی در برابر دستگاه قضایی قرار گیرد.
می‌توان گفت آنچه مسیر زندگی ثابتی را از پله‌های عمارتش در فلوریدا به پله‌های دادگاه ناحیه‌ای تغییر داد، نتیجه مستقیم افشاگری هویت او توسط دخترش در سال 1401 بود؛ زمانی که شاید تمام خانواده خیال می‌کردند اپوزیسیون چهل‌تکه جمهوری اسلامی پیروز خواهد شد و آنها نیز به‌عنوان تکه‌ای از جورِ ناجور بار دیگر برای چپاول به ایران بازخواهند گشت، اما پرویز ثابتی با حضور در تجمع اپوزیسیون در لس‌آنجلس و پردیس ثابتی با انتشار عکس پدرش سبب خیر شدند و خدمت بزرگی به عدالت و حقیقت کردند؛ درحالی‌که ممکن بود با هویت جعلی برگ‌های زیادی از جنایت‌های پهلوی در دفتر تاریخ نانوشته باقی بماند.
وقاحت به سبک سلطنت‌طلب‌ها
روشن است که پرونده ثابتی فراتر از یک محاکمه فردی است. این پرونده بازتابی از یک تاریخ تاریک و یادآور جنایت‌هایی است که ملت ایران در دوران پهلوی متحمل شده‌اند. زنده نگه داشتن این خاطره، نه برای انتقام، بلکه برای عبرت‌آموزی نسل‌های آینده ضرورت دارد. بنابراین طرح شکایت علیه ثابتی در آمریکا، برای جمهوری اسلامی نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. اثبات نقش مستقیم ثابتی در شکنجه‌ها و غارت اموال می‌تواند بخشی از حقیقت تاریخی را روشن کند و نسل جوان کشور را با واقعیت ساواک و رژیم پهلوی آشنا سازد؛ واقعیتی که برخی رسانه‌های معاند در طول چهار دهه و به‌ویژه در چند سال اخیر کوشیده‌اند آن را بزک و سفیدشویی کنند. همچنانکه وقتی ثابتی با سابقه سراسر ظلم و نفرت‌انگیز خود، 22 بهمن 1401 در تجمع براندازان آمریکانشین شرکت کرد و مدعی آزادی شد، سلطنت‌طلب‌ها نه‌تنها او را به‌عنوان چهره‌ای جنایتکار از خود فاصله ندادند، بلکه در فضای مجازی دست به تطهیر این شخصیت زدند. شکنجه‌گر بودن ثابتی نه‌تنها برای آنها اهمیتی نداشت، بلکه به آن افتخار و از اقدامات وی دفاع می‌کردند. برای آنها کافی بود شخصی سلطنت‌طلب باشد تا چشم روی تمامی جنایاتش ببندند، اما دادگاه آمریکا با همه حمایت‌های پنهان و آشکاری که از چهره‌های منتسب به دوران پهلوی دارد، نتوانسته از حجم جنایات فجیع او چشم‌پوشی کند و گام‌های مسیر محاکمه او به سرعت برداشته می‌شود.
البته این مسیر و مجازات ثابتی موانعی نیز دارد. نخستین مانع، گذر زمان است، چراکه بسیاری از شاهدان و قربانیانی که حضور آنها مسیر رسیدگی قضایی را تسهیل می‌کرد، سالخورده شده یا درگذشته‌اند. همچنین گفته می‌شود اثبات مستقیم دستورهای ثابتی در دادگاه آمریکا دشوار است، زیرا اسناد مکتوب اندکی در دسترس عموم قرار دارد. از سوی دیگر، ساختار حقوقی آمریکا نیز پیچیدگی‌های خود را دارد که ممکن است بعضا به نفع این شکنجه‌گر تمام شوند. همچنین حمایت‌های پنهان سیاسی از چهره‌های وابسته به رژیم شاه در گذشته، ممکن است همچنان مانع بزرگی بر سر راه اجرای کامل عدالت باشد.
گذر پوست ثابتی به دباغ‌خانه افتاده است
این پرونده همچنین بحث «عدالت انتقالی» را بار دیگر در میان نخبگان و افکار عمومی مطرح کرده است. عدالت انتقالی به معنای تلاش برای کشف حقیقت و مجازات عاملان جنایات گذشته است؛ حتی اگر سال‌ها از وقوع آن گذشته باشد.
این عبارت به مجموعه‌ای از سازوکارها، راهکارها و فرآیندهایی اشاره دارد که پس از عبور از یک دوره بحران سیاسی، جنگ داخلی یا نقض گسترده حقوق بشر، برای گذار به صلح پایدار و حاکمیت قانون به ‌کار گرفته می‌شود. در حقیقت هدف اصلی عدالت انتقالی این است که با گذشته‌ پر از خشونت و ظلم مواجه شود، حقوق قربانیان را به رسمیت بشناسد و ضمن بازسازی اعتماد اجتماعی، از تکرار خشونت‌ها در آینده جلوگیری کند. این مفهوم، شاید جلوه‌ای از ضرب‌المثل ما ایرانی‌ها باشد که می‌گوییم: «گذر پوست به دباغ‌خانه می‌افتد» و در مورد افرادی به کار می‎‌رود که در حق دیگران بدی می‌کنند و می‌روند و خیال می‌کنند دیگر با هم روبه‌رو نخواهند شد؛ اما در نهایت گذرشان به همان خانه‌ای می‌افتد که روزی به اهالی آن ستم کرده‌اند. حالا گذر پوست ثابتی هم به دباغ‌خانه افتاده است؛ او که روزگاری برای سرنوشت هزاران زندانی سیاسی تصمیم می‌گرفت، امروز در برابر وجدان عمومی و دستگاه قضایی بین‌المللی قرار گرفته است. پرسش اساسی این است که آیا عدالت در حق قربانیان و همچنین ملت ایران اجرا خواهد شد؟ آیا اموال غارت‌شده بازخواهد گشت؟ آیا این پرونده می‌تواند سرآغاز افشای جنایت‌های دیگری از مقامات ساواک باشد؟ گرچه پاسخ این پرسش‌ها هنوز روشن نیست و باید تا اواسط زمستان صبر کرد، اما یک نکته قطعی است؛ مردم خیانتکاران و جنایتکاران را فراموش نمی‌کنند، حتی اگر آن‌ها نام خود را عوض کنند و آن سوی دنیا پنهان شوند. این پرونده چنانچه به محاکمه‌ای قاطع و عادلانه منجر شود، مصداقی برای مفهوم «عدالت انتقالی» خواهد بود. این مصداق هرچند با تأخیر نزدیک به نیم قرن در تاریخ رقم می‌خورد، اما همین دیرکرد پیام مهمی دارد؛ جنایت و خیانت به ملت هیچ‌گاه کهنه، فراموش و بخشیده نمی‌شود.


نظرات شما