شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴
جهان ما

ادعای نشنال اینترست: ایران از بازگشت احتمالی آمریکا به پایگاه هوایی بگرام در افغانستان نگران است

ادعای نشنال اینترست: ایران از بازگشت احتمالی آمریکا به پایگاه هوایی بگرام در افغانستان نگران است
ایران پرسمان - ایرنا / امروز، حضور دوباره آمریکا در بگرام در فضایی کاملا متفاوت از نظر ژئوپلیتیکی رخ خواهد داد، جایی که تنش‌های آمریکا و ایران افزایش یافته و همکاری آمریکا و ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - ایرنا / امروز، حضور دوباره آمریکا در بگرام در فضایی کاملا متفاوت از نظر ژئوپلیتیکی رخ خواهد داد، جایی که تنش‌های آمریکا و ایران افزایش یافته و همکاری آمریکا و اسرائیل بسیار نزدیک‌تر شده است. با فعال شدن بگرام، پهپادها و هواپیماهای نظارتی آمریکا می‌توانند به راحتی تحرکات نظامی ایران در نزدیک مرز افغانستان را رصد کنند.
«بازگشت محدود آمریکا به افغانستان مزایای عظیمی برای واشنگتن به همراه خواهد داشت، اما در عین حال پیامدهای ژئوپلیتیکی گسترده‌ای برای رقبای این کشور ایجاد خواهد کرد.» 
اعلام دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، مبنی بر قصد بازگرداندن پایگاه هوایی بگرام تحت کنترل ایالات متحده، بحث‌های تازه‌ای درباره نقش آمریکا در جنوب و مرکز آسیا به راه انداخته است. این پایگاه هوایی به نمادی از جنگ 20 ساله آمریکا در افغانستان تبدیل شده است.
تحلیلی نشنال اینترست با این مقدمه نوشت: ارتش آمریکا در ژوئیه 2021، طی یک خروج پر سر و صدا، این پایگاه را ترک کرد و طالبان یک ماه بعد بار دیگر قدرت را در این کشور به دست گرفت. اگر طالبان این پایگاه را به آمریکا بازگرداند، ارتش ایالات متحده وارد کشوری خواهد شد که از زمان خروجش تغییرات زیادی را تجربه کرده است. آیا این بازگشت نشان‌دهنده تمایل آمریکا به بازگشت به گذشته است یا نشانه‌ای از پذیرش نقشی جدید در منطقه؟
بازار
اهمیت استراتژیک بگرام
موقعیت جغرافیایی بگرام به تنهایی اهمیت آن را نشان می‌دهد. این پایگاه در فاصله حدود 1600 کیلومتری تهران، تنها 643 کیلومتری استان ناآرام سین‌کیانگ چین و کمتر از 1287 کیلومتری بندر گوادر پاکستان که گره‌ای حیاتی در ابتکار کمربند و جاده چین است، قرار دارد. از این نقطه، واشنگتن می‌تواند پایگاه بی‌نظیری در قلب آسیا داشته باشد تا هم بر جاه‌طلبی‌های نظامی ایران نظارت کند و هم گسترش نفوذ اقتصادی و امنیتی چین را زیر نظر داشته باشد. تصمیم ترامپ برای بازگشت به بگرام نشان می‌دهد که افغانستان دیگر صرفا بخشی از استراتژی ضدتروریسم آمریکا نیست، بلکه به صحنه اصلی رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است.
تاریخچه بگرام نیز ارزش استراتژیک آن را برجسته می‌کند. این پایگاه در دهه 1950 ساخته شد و در طول جنگ شوروی در افغانستان در دهه 1980، به عنوان مرکز اصلی شوروی عمل کرد. پس از مداخله آمریکا در سال 2001، بگرام گسترش چشمگیری یافت. با دو باند بلند، آشیانه‌های مستحکم، مراکز لجستیکی گسترده و سیستم‌های نظارتی پیشرفته، این پایگاه به یکی از توانمندترین پایگاه‌های هوایی خارج از خاک آمریکا تبدیل شد.
برخلاف پایگاه‌های نظامی آمریکا در خلیج فارس که در تیررس موشک‌های ایران قرار دارند و به سیاست‌های کشورهای میزبان وابسته‌اند، بگرام می‌تواند امنیت و استقلال بیشتری ارائه دهد. موقعیت آن در قلب آسیا به واشنگتن امکان نظارت مستقیم بر سه حوزه حیاتی را می‌دهد: شرق ایران، غرب چین و حوزه نفوذ روسیه در آسیای مرکزی.
چرا ایران نگران است
برای ایران، چشم‌انداز بازگشت نیروهای آمریکایی به بگرام عمیقا نگران‌کننده است. تهران همواره تمرکز دفاعی خود را بر مرزهای غربی‌اش، در برابر خلیج فارس، اسرائیل و کشورهای عربی رقیب قرار داده و مرز شرقی‌اش نسبتا آسیب‌پذیر باقی مانده است. مناطقی مانند سیستان و بلوچستان همواره ناآرام بوده و میزبان گروه‌های شبه‌نظامی مانند جیش‌العدل هستند که نیروهای ایرانی را هدف قرار می‌دهند. پیش از سال 2021، تهران ماموریت آمریکا در بگرام را عمدتا متمرکز بر مبارزه با تروریسم و ملت‌سازی در افغانستان می‌دید، نه بستری برای رویارویی مستقیم با ایران.
اما امروز، حضور دوباره آمریکا در بگرام در فضایی کاملا متفاوت از نظر ژئوپلیتیکی رخ خواهد داد، جایی که تنش‌های آمریکا و ایران افزایش یافته و همکاری آمریکا و اسرائیل بسیار نزدیک‌تر شده است. با فعال شدن بگرام، پهپادها و هواپیماهای نظارتی آمریکا می‌توانند به راحتی تحرکات نظامی ایران در نزدیک مرز افغانستان را رصد کنند. حتی بدون حضور جنگنده‌ها، این پایگاه تهران را وادار می‌کند تا منابع نظامی خود را توزیع کند و استراتژی دفاعی‌اش را بازنگری کند.
بگرام همچنین پویایی هرگونه بحران هسته‌ای آینده را تغییر می‌دهد. در صورت تشدید تنش‌ها، این پایگاه به واشنگتن بستری امن برای جمع‌آوری اطلاعات، عملیات ویژه و واحدهای سایبری فراهم می‌کند که مستقل از پایگاه‌های خلیج فارس عمل می‌کنند، پایگاه‌هایی که ممکن است به دلیل محدودیت‌های سیاسی یا آسیب‌پذیری در برابر حملات موشکی ایران محدود شوند.
اگرچه بگرام لزوما نقطه اصلی برای حمله نخواهد بود، اما وجود آن به تنهایی برنامه‌ریزی‌های ایران را پیچیده می‌کند و یک مشکل دوجانبه ایجاد می‌کند: قدرت دریایی و هوایی آمریکا در غرب و تهدید زمینی در شرق.
این پایگاه همچنین روابط شکننده ایران با طالبان را تهدید می‌کند. از سال 2021، ایران روابطی عمل‌گرایانه با حاکمان افغانستان برقرار کرده است. حضور دوباره آمریکا در بگرام این توافق را تحت فشار قرار می‌دهد و طالبان را مجبور می‌کند تا میان تعامل با واشنگتن و تهران توازن برقرار کنند.
چین در تیررس آمریکا
در حالی که ایران یک نگرانی منطقه‌ای فوری برای آمریکا محسوب می‌شود، چین رقیبی بلندمدت و گسترده‌تر است. پکن، افغانستان و پاکستان را به عنوان بخش‌های کلیدی ابتکار کمربند و جاده، به‌ویژه از طریق کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) می‌بیند که سین‌کیانگ را به دریای عرب متصل می‌کند.
در اوت 2025، چین و طالبان مذاکراتی برای تعمیق همکاری در بخش معدن و پیوستن رسمی به ابتکار کمربند و جاده برگزار کردند. بندر گوادر، با فاصله کمتر از 1287 کیلومتر از بگرام، اهمیت استراتژیک ویژه‌ای دارد. این بندر برای چین دسترسی مستقیم به دریای عرب و مسیری را فراهم می‌کند که از نقاط حساس مانند تنگه مالاکا دور می‌ماند.
یک بگرام کاملا فعال، نظارت مستقیم آمریکا بر این برنامه‌ها را ممکن می‌سازد. از آنجا، نیروهای آمریکایی می‌توانند عملیات امنیتی چین در سین‌کیانگ، ساخت زیرساخت‌های جدید و بندر گوادر و شبکه‌های جاده‌ای و ریلی اطراف آن را رصد کنند.
این سطح از نظارت به واشنگتن نمای ارزشمندی درباره چگونگی ادغام پروژه‌های تجاری چین با اهداف نظامی و استراتژیک این کشور می‌دهد. حتی بدون رویارویی مستقیم، حضور نیروهای آمریکایی، چین را وادار می‌کند تا هزینه بیشتری برای تامین امنیت منافع خود صرف کند.
از همین نقطه، آمریکا همچنین می‌تواند همکاری رو به رشد تهران و پکن را زیر نظر بگیرد. توافق 25 ساله ایران و چین که در سال 2021 امضا شد، اغلب به عنوان طرحی برای همکاری گسترده اقتصادی و امنیتی توصیف می‌شود، اما بسیاری از جزئیات آن مبهم باقی مانده است. با وابستگی فزاینده ایران به چین تحت فشار تحریم‌ها، حضور بگرام به واشنگتن امکان می‌دهد این جریان‌ها را مشاهده کند و در صورت لزوم، پیش از تبدیل شدن به اتحادهای بلندمدت، آن‌ها را مختل کند.
روسیه ناخشنود از بازگشت آمریکا
یکی از تحولات چشمگیر در منطقه، به رسمیت شناختن رسمی دولت طالبان توسط روسیه در تابستان 2025 بود که این کشور را به اولین کشوری تبدیل کرد که چنین اقدامی انجام داد. پیش‌تر در آوریل، روسیه طالبان را از فهرست سازمان‌های تروریستی ممنوعه خود خارج کرد. این اقدامات به مسکو نفوذ عظیمی بر کابل می‌دهد.
به رسمیت شناختن، به طالبان مشروعیت دیپلماتیک و دسترسی به تجارت و معاملات توسعه‌ای می‌بخشد. همچنین به مسکو این امکان را می‌دهد که در صورت گرایش بیش از حد کابل به سمت واشنگتن، این به رسمیت شناختن را لغو کند.
نفوذ روسیه فراتر از دیپلماسی است. افغانستان به شدت به مسیرهای تجاری شمالی و تامین سوخت وابسته است که از طریق روسیه یا کشورهای متحد آن در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) می‌گذرد. مسکو می‌تواند با فشار اقتصادی این خطوط حیاتی را تحت فشار قرار دهد. همچنین خود را به عنوان ضامن امنیتی معرفی می‌کند. گروه داعش شاخه خراسان (ISKP) یکی از خطرناک‌ترین تهدیدات برای آسیای مرکزی و مناطق جنوبی روسیه محسوب می‌شود. این گروه حملات مرگباری انجام داده، از جمله علیه اتباع روس و چینی در داخل و خارج افغانستان.
با وجود تهدید داعش، مسکو می‌تواند از بی‌ثباتی این گروه ایجاد می‌کند بهره ببرد، به‌ویژه اگر ارتش آمریکا به بگرام بازگردد. اگر این گروه به کاروان‌ها یا اهداف نزدیک پایگاه حمله کند، روسیه از این حوادث به عنوان شواهدی استفاده خواهد کرد که بازگشت آمریکا خشونت را دامن می‌زند. این روایت به مسکو امکان می‌دهد خود را به عنوان نیرویی تثبیت‌کننده معرفی کند و مشروعیت آمریکا را تضعیف نماید، بدون اینکه به گروه‌های افراطی که از آن‌ها هراس دارد، کمکی کند.
اگر واشنگتن به بازسازی بگرام ادامه دهد، مسکو احتمالا به‌صورت مرحله‌ای واکنش نشان خواهد داد. در سطح دیپلماتیک، تلاش خواهد کرد چین و ایران را متحد کند و ممکن است از طریق پکن بر پاکستان تأثیر بگذارد، هرچند نمی‌تواند به‌طور کامل روی حمایت اسلام‌آباد حساب کند. روسیه به متحدان CSTO مانند تاجیکستان تکیه خواهد کرد و سعی می‌کند همسایگان غیرعضو مانند ازبکستان را تحت تاثیر قرار دهد تا دسترسی لجستیکی و پروازهای آمریکا را محدود کنند. اما تمرکز تاشکند بر ثبات و تجارت از طریق افغانستان، احتمال همراهی با مسکو را کاهش می‌دهد و زمینه‌ساز تنش می‌شود.
در صورت آغاز بازسازی پایگاه، روسیه ممکن است به‌طور غیرمستقیم از جناح‌های طالبان مخالف همکاری با آمریکا حمایت کند. این اقدام ممکن است با اولویت ازبکستان برای حفظ دولت منسجم طالبان در برابر داعش و حفاظت از پروژه‌های زیرساختی‌اش در تضاد باشد. در عین حال، مسکو با ارتقای پایگاه 201 خود در تاجیکستان و برگزاری رزمایش‌های بزرگ CSTO نزدیک مرز افغانستان، موضع نظامی خود را تقویت می‌کند.
واکنش محتاطانه هند
هند با احتیاط واکنش نشان خواهد داد. در حالی که هند از نفوذ پاکستان و چین نگران است، در عین حال با واشنگتن بر سر تعرفه‌های تجاری درگیر اختلاف است. به‌طور علنی، دهلی‌نو بعید است از اقدام آمریکا حمایت کند. اما به‌طور خصوصی، ممکن است اطلاعات را به اشتراک بگذارد و به‌طور غیرمستقیم از هر اقدامی که نفوذ پکن را محدود کند، استقبال کند. هند سعی خواهد کرد با حفظ کانال‌های ارتباطی با واشنگتن و پکن، موضعی میانه اتخاذ کند.
چالش‌های بازسازی و نگهداری بگرام
حتی با همکاری طالبان، بازگرداندن بگرام به حالت عملیاتی زمان‌بر خواهد بود. گام نخست، تامین امنیت منطقه و انجام بررسی‌های اولیه است که بسته به شرایط امنیتی و وضعیت پایگاه، بین دو تا شش هفته طول می‌کشد. تعمیر باندهای پرواز و بازسازی خدمات ضروری مانند برق و سوخت، دو تا سه ماه دیگر زمان می‌برد. برخی فعالیت‌های محدود پهپادی و نظارتی ممکن است زودتر آغاز شود، اما ایجاد یک حضور اطلاعاتی قابل اعتماد احتمالاً سه تا چهار ماه طول خواهد کشید.
ایجاد یک پایگاه کوچک و سبک می‌تواند حدود شش ماه زمان ببرد، اگر همه چیز به خوبی پیش برود. گسترش آن به یک مرکز کاملا عملیاتی با جنگنده‌ها، تأسیسات لجستیکی و انبارهای مهمات، احتمالا هشت تا 12 ماه یا بیشتر طول می‌کشد. در این مدت، روسیه، چین و ایران فرصت‌های متعددی برای مداخله، چه به‌صورت آشکار و چه پنهان، برای کند کردن یا پیچیده کردن این فرآیند خواهند داشت.
خطرات بالایی وجود دارد. جناح‌های طالبان ممکن است بر سر این تصمیم با یکدیگر درگیر شوند و به خرابکاری یا افشای اطلاعات منجر شود. برخی بازیگران منطقه‌ای ممکن است به‌طور پنهانی از تندروهای طالبان حمایت کنند و واشنگتن را به دلیل هرگونه بی‌ثباتی ناشی از حضور داعش مقصر بدانند. چین ممکن است با تقویت شراکت امنیتی خود با پاکستان یا اعمال فشار اقتصادی، واکنش نشان دهد. در داخل آمریکا نیز، پس از خروج دردناک سال 2021، مردم نسبت به بازگشت به افغانستان محتاط هستند.
ترامپ و مخاطره های پرده دوم بگرام
تصمیم ترامپ برای بازپس‌گیری بگرام یک قمار است. این اقدام نشان می‌دهد که ایالات متحده می‌خواهد در بازی اوراسیا باقی بماند، حتی در حالی که رقبا برای کنار زدن آن هماهنگ می‌شوند. برای ایران، این پایگاه یک جبهه شرقی جدید ایجاد می‌کند و تهران را وادار به بازنگری در استراتژی امنیتی خود می‌کند. برای چین، این پایگاه تهدیدی برای کریدورهای تجاری و پروژه‌های استراتژیک آن است. برای روسیه، این پایگاه یک جای پای ناخواسته آمریکا در منطقه‌ای است که مسکو آن را حیاط خلوت خود می‌داند و اکنون ادعا می‌کند از طریق به رسمیت شناختن طالبان آن را مدیریت می‌کند. هند با دقت نظاره‌گر خواهد بود و سعی می‌کند منافع خود را بدون بیگانه کردن هیچ یک از طرفین حفظ کند.
بگرام جدید صرفاً پایگاهی برای عملیات ضدتروریسم نخواهد بود؛ بلکه تعادل قدرت در سراسر اوراسیا را شکل خواهد داد. اینکه این پایگاه به دارایی ارزشمندی تبدیل شود یا به نقطه‌ای خطرناک، به این بستگی دارد که واشنگتن تا چه حد بتواند شبکه پیچیده رقابت‌های منطقه‌ای را با مهارت هدایت کند. در عصر رقابت چندقطبی، پرده دوم بگرام نه تنها قدرت نظامی آمریکا، بلکه دیپلماسی و اراده سیاسی آن را نیز محک خواهد زد.


نظرات شما