ایران پرسمان - خراسان / «به نامِ ایران، به نامِ ایمان!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
ای ایران خواندن و تندیس شاهپور ساسانی را فرادید گذاشتن نه تنها از آن سوی بام افتادن نیست که وسطِ بام ایستادن و پرچم افراشتن است. پرچمِ جمهوری اسلامی ایران! ایستادن در برابر اسلام نیست که تبیینِ جغرافیایی اسلام است. اتفاقا کسانی به تراشیدن ایران و تضعیف اسلام می پردازند که میان «ایمان» و «ایران» فاصله می پندارند و دوگانه می سازند. مگر میانِ «جسم» و «جان» فاصله ای است که میان ایران و ایمان باشد.«واو» که میانه واقع می شود فقط عطف دهنده نیست. این همانی ساز باید خوانده شود. برای ما مسلمانان ایرانی، هر دو یکی است. این را پیشتر هم نوشتم و باز به تاکید است که قلم بر دفتر می برم تا بگویم که «اسلام حقیقی در جهان امروز هیچ جغرافیایی باورمندتر از ایران ندارد. ایران هم جز اسلام روح و پیشرانی نمی شناسد.» اشتباه می کنند کسانی که تیغ در میان می نهند تا اسلام و ایران را از هم جدا کنند. همه مدعیان دینداری، هرگز در غیرت ورزیدن بر اسلام به گرد پای حضرت روح ا... خمینی نمی رسند که غیرتش بر «خاکِ ایران» به جان بود. این را به یادگار از امیر دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران به یاد داشته باشیم که «غلامعلی رجائی» از او نقل می کند که؛«در یکی از دیدارهایم با امام که با چند نفر از فرماندهان عملیاتی ارتش در محضر امام بودیم و در اتاق ایشان کالک و نقشه عملیاتی را پهن کرده و برایشان وضعیت منطقه را توضیح میدادیم، پس از این که گزارش تمام شد، منتظر ماندم که اگر امام سوالی دارند، بفرمایند تا خدمتشان توضیح بیشتری بدهم. امام فرمودند آقای ظهیرنژاد حرفهایتان تمام شد؟ عرض کردم بله آقا. تا این را گفتم دیدم امام دستشان را دراز کردند و روی نقشه گذاشتند و خطاب به من و کسانی که در خدمتشان بودند، گفتند: ببینید، اگر دشمن بخواهد به اندازه این پنجه و کف دست من چند سانتی متر از خاک ایران را اشغال و از نقشه جدا کند من ترجیح میدهم این پنجه دست من قطع شود ولی این چند سانتی متر از خاک ایران جدا نشود» بله، مدعیان، به گرد پای خلفِ صالح روح ا...، حضرت آیت ا...خامنه ای نمی رسند در غیرت ورزیدن بر دین که غیرتش بر اعتبار ایران مثال زدنی است و این کلام:«یک نفر برای من نقل می کرد که رفته بودیم یونان. ما را به نقطه ای بردند که آن جا یک بیابان خالی{بود} گفتند این جا همان جایی است که سپاهیان ایرانی آمدند این جا و ازما شکست خوردند. یک مدعای تاریخی را با یک فضای خالی اثبات می کنند. خب این جا نزدیک کازرون مجسمه والیرین هست. امپراتور روم که زانو زده در مقابل پادشاهان ایران. خیلی خوب این جا را بروید نشان دهید. این به اون در!» به باور من، خمینی ملی گراترین بود و خامنه ای ملی گراترین است در باور به جغرافیایی که دفترِ تحریر اسلام است. نه آن «ملی گرایی» تهی از جانمایه ایمان که در دفاع از ایران مردود می شود. باری، ایران یعنی اسلام و اسلام یعنی ایران. این را هم پیشتر نوشتم وقتی«کارنشناسی»در تلویزیون به «ای ایران» تعریض داشت که «در جبهه زیارت عاشورا می خواندند شب عملیات نه ای ایران»، نوشتم که «زیارت عاشورا خواندن در شب عملیات هم برای دفاع از ایران بود. برای دفاع از خاکِ به خون شکوفا شده این مرز پرگهر». برای میهنی که عدلِ جغرافیایی اسلام است. برای اسلامی که چون جغرافیایی خوانده شود همه ، ایران را در ذهن تصور خواهند کرد. خوب است به یاد آوریم که در دفاع مقدس، در سال آخر، با کمبودهای متعدد دچار بودیم که مهم ترین شان نیروی رزمنده بود. اما وقتی دوباره دشمن پا به خاک ما گذاشت و دگر باره «ای ایران» آواز شد، ورق چنان برگشت که از بس نیرو آمد، امکان به کارگیری شان نبود. یادم هست در لشکر ویژه شهدا، با کمبود ملزومات برای رزمنده ها دچار شدیم. این هم قدرتِ غیرت ملی بود. امروز هم باید بدانیم که ماندگاری و سرفرازی ایران، رهین روح دینی است و شکوفایی اسلام ناب محمدی در جغرافیای ایران میسر است. آنان که به نام ملیت، اسلام را تضعیف می کنند مهم ترین توان ملی را می فرسایند و آنان که به نام اسلام، می خواهند ایران را تضعیف کنند، ریشه اسلام را از خاک در می آورند. فقط با یگانگی ایران و ایمان است که هر دو می ماند.