ایران پرسمان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشر در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اکبر گنجی| نیویورک 8.5 میلیون نفر را در برگرفته و قدرتهای عظیمی دارد. اقتصادش جزو 10 کشور برتر جهان است. شهرداری نیویورک نظارت بر کارکنانی بالغ بر 325 هزار نفر، بودجهای بالغ بر 110 میلیارد دلار و تولید ناخالص داخلی 1.3 تریلیون دلار دارد. یک میلیون کودک در مدارس دولتی نیویورک مشغول تحصیل هستند و شهرداری 30 هزار پلیس در اختیار دارد.
اگرچه شهردار فوقالعاده قدرتمند است، اما در مورد افزایش یا کاهش مالیات باید تأیید سنای ایالتی، مجلس ایالتی و فرماندار را اخذ کند. ممدانی برای برنامههای سوسیالیستی نیازمند افزایش مالیات ثروتمندان است. مسدود کردن افزایش کرایه منازل راحتتر است، اما همین هم به قوانینی وابسته است که میتواند مانع از تحقق وعده ممدانی شود.
امکان تحقق وعده اتوبوسهای رایگان هم با توجه به موانع مختلف تقریباً بسیار کم است. در مورد وعده دیگر ممدانی- یعنی فروشگاههای مواد غذایی تحت مدیریت شهرداری - اگر او از حمایت شورای شهر برخوردار باشد، ممکن است این طرح به صورت محدود و آزمایشی در هر منطقه اجرا شود.
وعدههای ممدانی - ثابت نگه داشتن اجاره بها، اتوبوسهای رایگان و فروشگاههای مواد غذایی شهری - مستلزم همکاری با شورای شهر و فرماندار کتی هوچول خواهد بود. او نه تنها پادشاه نیست، بلکه باید مذاکرهکننده قویی باشد تا قادر به پیشبرد اهدافاش و یک مدیریت کارآمد شود. این مقدمه برای آن بود که نشان دهم ممدانی در تحقق وعدههای اقتصادیاش نیز با مشکلات بزرگی دست به گریبان است، چه رسد به تحقق تهمتهایی که به او زدهاند و میزنند مثل یهودستیزی، اسلامی کردن همه چیز و کمونیستی سازی.
بازار ![]()
در 5 مه 2016 صادق خان با کسب حدود 57 درصد آرا شهردار لندن شد. در همان زمان اسلام ستیزان غوغای بزرگی به راه انداختند که لندن به دست اسلام گرایان جهادی افتاد و آنها لندن را مانند شهرهای پاکستان به عقب باز خواهند گرداند. در ماه مه 2024 برای سومین دوره به عنوان شهردار انتخاب شد. و دیگر خبری از اتهامات اسلامگرایی و جهادی در میان نبود. اما صادق خان در سال 2018 در فهرست 100 فرد تأثیرگذار جهان در نشریه تایم قرار گرفت و در ژوئن سال 2025 به پاس خدمات سیاسی و عمومیاش به دریافت عنوان شوالیه از سوی پادشاه بریتانیا نائل شد. او اولین شهردار لندن بود که به چنین رتبهای رسید. اگر لندن و دیگر شهرهای بزرگ جهان غرب با گرایش به اسلام مواجه هستند، علل و دلایل بسیاری دارد که باید مستقلاً به آنها پرداخته شود و ربطی به صادقخان ندارد.
زهران ممدانی در سال 2014 از کالج بودوین در مین مدرک لیسانس در رشته مطالعات آفریقا دریافت کرد و سپس نماینده مجلس ایالتی شد. در 4 نوامبر 2025 با آرای بسیار زیاد شهردار نیویورک شد. ممدانی فرزند یک خانواده تحصیلکرده است. او یک مسلمان شیعه است. ممدانی یعنی از خاندان محمد. در گجرات هند، محمد را «مَهمَد» تلفظ میکنند. ممدانی در فرهنگ گجراتی قرون وسطایی «محمدی» نامیده میشد.
موجی که علیه ممدانی به راه افتاد بسیار بیش از موجی بود که علیه صادق خان به راه افتاد. این امر دلایل فراوانی دارد:
اول - تأکید فراوان ممدانی بر اینکه یک سوسیالیست است.
دوم - مخالفت صریح ممدانی با «نسل کشی اسرائیل در غزه».
سوم - تأکید بر اینکه اگر شهردار نیویورک شود و نتانیاهو به آن شهر بیاید، حکم بازداشت دیوان بینالمللی کیفری علیه نتانیاهو به اتهام «جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت» را اجرا خواهد کرد.
چهارم - آیا این واقعیت که «نیویورک مرکز تجارت جهانی، وال استریت، سرمایهداری و نئولیبرالیسم است» با اینکه «شهردار نیویورک یک سوسیالیست است» ناسازگار نیست؟
پنجم- آیا این واقعیت که «نیویورک مرکز یهودیان آمریکاست» یا این واقعیت که «ممدانی یک مسلمان منتقد اسرائیل و شهردار نیویورک است» ناسازگار نیست؟
ششم- دونالد ترامپ با تأکید مداوم بر سه نکته یک موج وسیع علیه ممدانی به راه انداخت. الف- ممدانی یک «کمونیست» است. ب- در صورت شهردار شدن ممدانی، بودجه فدرال نیویورک را قطع خواهد کرد یا بهشدت کاهش خواهد داد. پ- ممدانی یک «یهودستیز» است.
هفتم - موجی که ترامپیستهایی چون لورا لومر علیه ممدانی به راه انداختند که محورش اسلام گرایی، جهادی بودن او، اجباری کردن حجاب، اجباری کردن غذاهای حلال، نابودی مسیحیت و غرب توسط او بود. همفکران لورا لومر در این زمینه بسیار فعال بودند.
هشتم- حدود 30 نفر از بزرگترین میلیاردرهای نیویورک دهها میلیون دلار علیه ممدانی هزینه کردند.
نهم- در مرحله نامزدی تا پیروزی ممدانی، رهبران حزب دموکرات حاضر به حمایت از او نشدند و فقط افرادی چون سناتور برنی سندرز، سناتور الیزابت وارن و الکساندریا اوکازیو کورتز از او حمایت کردند. دهم- اعضای دولت ترامپ، چون استیو میلر و رسانههایی چون فاکس نیوز و نیویورکپست نیز بهشدت به ممدانی حمله کردند. حتی گفته میشد که ممکن است از آمریکا اخراجش کنند.
رقابت ممدانی برای شهرداری در چنین بافتار دشواری صورت گرفت. اما تغییراتی که از مدتها پیش در نسل جوان آمریکا ایجاد شده بود و نظرسنجیهای معتبر بخوبی آنها را منعکس میکرد نشان میداد که برای اولین بار در تاریخ آمریکا گرایش نسل جوان از اسرائیل به سمت فلسطین رفته است. این متغیر در پیروزی ممدانی نقش داشت. حتی اکثریت جوانان یهودی نیویورکی به ممدانی رأی دادند. بسیاری از رهبران یهودی نیز آنان را همراهی کردند.
تغییرات نسلی در حزب جمهوری خواه هم نمود دارد، اما در حزب دموکرات بدنه آنان را فرا گرفته و تغییر داده است و آنان را در انتخابات میان دورهای 4 نوامبر 2026 با مشکل روبهرو میسازد.
اگر به ناقدان اصلی اسرائیل در یکسال اخیر بنگرید، همه آنان محافظه کاران ضد جنگ هستند که در پیروزی ترامپ نیز نقش مهمی داشتند. افرادی چون تارکر کارلسون، مارجری گرین تیلور، نیک فوئنتس، استیو بنن، کندیس اونز، مگان کلی و آلکس جونز.
نقدهای رادیکال اینها و تأکیدشان بر نسل کشی اسرائیل در غزه هرگز توسط دموکراتها بیان نشده است. علاوه بر این، اینها افرادی بودند که ادعا کردند جفری اپستین عامل موساد بوده است و برخی از آنان اسرائیل را متهم به ترور چارلی کرک کردند. فضا چنان به زیان اسرائیل شده که نتانیاهو برای اولین بار مجبور شد سه بار نقش داشتن اسرائیل در ترور چارلی کرک را تکذیب کند.
از این جهت، ترامپ و جمهوری خواهان هم با مشکل رأی روبهرو خواهند شد. این بدنه بشدت اعتراض میکنند که چرا به اسرائیل سالانه بیش از 4 میلیارد دلار میپردازیم؟ چرا اسرائیل آمریکا را کنترل میکند؟ چرا نتانیاهو رئیسجمهوری آمریکا است؟ اینها از جنبش ماگا هستند و اخیراً بن شاپیرو گفته است که باید امثال تاکر کارلسون از این جنبش به دلیل این مواضع طرد و اخراج شوند.
نسل جوان از ساختار دو حزبی تثبیت شده ناراضی است و احساس میکند که این ساختار نمیتواند آرمانهای او را محقق سازد. انتخاب ممدانی بیش از هر چیز نماد این سرخوردگی بود. این ساختار عملاً- نه از نظر حقوقی و صوری- به گونهای طراحی شده که هیچ کس خارج از این دو حزب نمیتواند به بالای حکومت دست یابد. این دو حزب هم اسیر لابیهای مختلف اند.
به غیر از یک درصد ثروتمند آمریکا، طبقه متوسط و اقشار پایینتر، بشدت از وضعیت کنونی ناراضی هستند. برنی سندرز و کورتز جنبش ضد الیگارشی راه انداختهاند و ممدانی هم به این دو پیوسته است. مردم با سختی دست به گریبان هستند و هزینه زندگی روزمره بشدت افزایش پیدا کرده است. راه صعود به روی طبقه متوسط و اقشار به حاشیه رانده شده بسته است. از این وضعیت فقط ثروتمندان سود نبردهاند، باراک اوباما، جو بایدن، برنی سندرز، و...تأکید کردهاند که طی 10 ماه ریاست جمهوری ترامپ، او و خانوادهاش چندین میلیارد درآمد داشتهاند و آنان فقط به منافع و سود خودشان فکر میکنند.
وعدههای اقتصادی ممدانی حتی اگر محقق شوند، بسیار کمتر از چیزی است که لیبرال دموکراسیهای ایالات متحد آمریکا در اروپا، کانادا و بریتانیا در حال عملی کردن آن بوده و هستند. همان لیبرال دموکراسیهایی که چهار اسبه سیاستهای نئولیبرال را عملی میسازند. منتهی در آمریکا در همدلانهترین موضع گیریها، آن متحدان اروپایی و کانادایی سوسیالیستی و در غیرهمدلانهترین موضع گیری، کمونیستی قلمداد میشوند. فقط کافی است که قیمت داروها و درمان در اروپا و بریتانیا و کانادا را با آمریکا مقایسه کنید. اما سیاست درمانی و پیشگیرانه آن متحدان لیبرال دموکراسی، در آمریکا بدترین نوع کمونیسم قلمداد میشود.
ممدانی اگر بتواند چند وعده اجتماعیاش را هم عملی سازد، باز هم بسیار عالی عمل کرده است. ممدانی حتی اگر به جای ترامپ رئیسجمهوری آمریکا بود، نمیتوانست چنان کند. نظام سرمایهداری صدها ممدانی را در دل خود هضم کرده و برآورد بسیاری این است که زهران ممدانی را هم قورت خواهد داد.
پس چه تحول مهمی رخ داده است؟ پیروزی ممدانی یک نشانه و علامت است. نشانه جامعهای در حال تغییر نگرش. جامعهای که دستکم دیگر در ایالتهایی چون نیویورک، کالیفرنیا، بوستون، شیکاگو و...از برچسبهای سوسیالیستی و کمونیستی نمیترسند. دیگر فریب تهمتهای یهودستیزی و اسلام جهادی را نمیخورند. به این رخداد بیشتر باید از این زاویه نگریست، تا آرزوهای بزرگ محققکردن برابری و عدالت و سوسیالیسم.