ایران پرسمان - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اسرائیل با حمله نظامی به سایتهای هستهای ایران، همزمان با مذاکرات هستهای، بیاعتمادی تاریخی تهران به غرب را تشدید کرد. تجربههای مکرر خیانت و فشار، رهبران ایران را به این باور رسانده که تنها باید به خود متکی باشند و نمیتوانند به وعدهها و توافقات غرب اعتماد کنند. تا زمانی که غرب تضمین واقعی و پایدار ارائه ندهد، تهران راهبرد مقاومت و احتیاط را ادامه خواهد داد.
عماد خاتمی، فرزند سید محمد خاتمی رئیس جمهوری اسبق ایران و عضو سابق شورای مرکزی حزب «اتحاد ملت ایران اسلامی»-ریسپانسیبل استیت کرفت| هنگامی که مقامهای ایرانی خود را برای دور ششم مذاکرات هستهای با آمریکا آماده میکردند، اسرائیل با یک حمله نظامی غافلگیرانه ورق را برگرداند. برخلاف انتظار تهران، این عملیات نهتنها با محکومیت آمریکا و اروپا روبهرو نشد، بلکه با بیتفاوتی و حتی رضایت ضمنی غرب همراه بود. صدراعظم آلمان بهصراحت این اقدام را «کار کثیفی که اسرائیل به نمایندگی از همه ما انجام میدهد» توصیف کرد. این لحظه، برای رهبران جمهوری اسلامی یک پیام روشن داشت: «جهان از آنان فقط تسلیم میخواهد و همواره سایه خیانت و تجاوز بالای سرشان خواهد بود و در نهایت، آن ها را تنها و بی پشتوانه رها می کند.»
از کودتای 28 مرداد تا برجام؛ زخمهای کهنه و دیپلماسی محتاط
تا زمانی که غرب نتواند تاریخ ایران و ذهنیتی را که این تاریخ در رهبران جمهوری اسلامی شکل داده، بهدرستی درک کند، همواره رفتار تهران را اشتباه تفسیر خواهد کرد. آنچه از بیرون تهاجمی یا سرسختانه به نظر میرسد، در ذهن سیاستگذاران ایرانی، نوعی تلاش برای دفاع از موجودیت کشور است که ریشه در حافظه تاریخی عمیق دارد. قرنها حمله، خیانت و انزوا، ایران را به کشوری تبدیل کرده که در هر فصل از تاریخ معاصر، یک درس تکراری به حاکمانش داده است: فارغ از این که چه کسی در تهران قدرت را در دست دارد (اصلاحطلب، میانهرو یا تندرو ) ایران تنها باید به خودش تکیه کند. این نگاه، نه از توهم توطئه، بلکه از غریزه بقا سرچشمه میگیرد.
این احساس محاصره و تهدید، تنها به حملات سال 2025 یا حتی تجاوز صدام در سال 1980 محدود نمیشود. تاریخ ایران با زخمهای کهنی گره خورده است: از تاختوتاز اسکندر مقدونی در قرن چهارم پیش از میلاد و فتح ایران به دست اعراب در قرن هفتم تا هجوم مغولان در سده سیزدهم و یورشهای مکرر ترکان و اقوام آسیای میانه. در دوران جدید، ایران در جنگهای ایران و روس بخشهای بزرگی از خاک خود را از دست داد و در هر دو جنگ جهانی علیرغم اعلام بیطرفی به اشغال نیروهای متفقین درآمد. بارها و بارها، خاک ایران جولانگاه ارتشهای خارجی بوده است؛ و تقریباً همیشه، ایران تنها مانده و هیچکس به یاریاش نشتافته است
همین زخم تاریخی، رفتار و تصمیمات رهبران جمهوری اسلامی را بسیار روشنتر از هر بیانیه یا سخنرانیای توضیح میدهد. از همین روست که خودکفایی نظامی برای آنها نه نشانه تهاجم، بلکه تضمین بقای ملت تلقی میشود؛ به همین دلیل، نگاه به دیپلماسی همواره با تردید و بیاعتمادی همراه است و حتی میانه روترین سیاستمداران ایرانی نیز به نیتهای غرب با سوءظن مینگرند. در عصر جدید، دستکم چهار تجربه تلخ از خیانت آمریکا، این ترس از فریب خارجی را در ذهنیت حاکمان ایران ریشهدارتر کرده است:
نخست، کودتای سال 1332 علیه دکتر محمد مصدق، نخستوزیر منتخب و اصلاحطلب ایران، که با پشتیبانی مستقیم سیا و امآی6 رقم خورد. مصدق برای رهایی از سلطه استعماری بریتانیا به آمریکا نزدیک شد، اما واشنگتن در نهایت بهدلیل منافع نفتی لندن، راه را برای سرنگونی او هموار ساخت.
دوم، همکاری پنهانی ایران با آمریکا پس از حملات یازده سپتامبر برای مقابله با طالبان بود. تهران اطلاعات کلیدی ارائه داد، در سرنگونی طالبان نقشآفرینی کرد و حتی از توافقهای سیاسی پساجنگ افغانستان حمایت نمود. با این وجود، تنها چند هفته بعد، جورج بوش پسر ایران را رسماً در فهرست «محور شرارت» قرار داد.
سوم، توافق هستهای 2015 یا برجام؛ توافقی که ایران را زیر سختگیرانهترین نظام بازرسی هستهای تاریخ قرار داد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در فاصله سالهای 2016 تا 2018، پانزده بار پایبندی کامل ایران را تأیید کرد. با این حال، دولت ترامپ در سال 2018 بهطور یکجانبه از توافق خارج شد و تحریمهایی حتی سنگینتر از گذشته را بازگرداند.
چهارم و تازهترین مورد، به ژوئن 2025 بازمیگردد. پس از پنج دور مذاکره میان عباس عراقچی و استیو ویتکاف با میانجیگری عمان، ششمین دور مذاکرات در آستانه آغاز بود. مواضع دو طرف همچنان سرسختانه بود، اما گفتوگو ادامه داشت و به گفته منابع رسمی، پیشرفت محتاطانهای حاصل شده بود: ایران بر حق غنیسازی محدود برای اهداف صلحآمیز پافشاری میکرد و ایالات متحده خواستار توقف کامل این فعالیتها بود.
غرب و ایران؛ بازی بیپایان سوءظن و احتیاط
اما بامداد سیزدهم ژوئن 2025، تنها دو روز پیش از آغاز دور جدید مذاکرات، اسرائیل با حملهای بیسابقه به سایتهای هستهای و اهداف نظامی ایران، ورق را برگرداند؛ دهها دانشمند و فرمانده ارشد کشته شدند. این عملیات نه هشداری نمادین، بلکه ضربات هماهنگ و دقیقی بود که عملاً دیپلماسی را به حاشیه راند. اسرائیل در این حمله تنها نبود: بلافاصله پس از ضربه اولیه، آمریکا نیز وارد میدان شد و با بمبافکنهای رادارگریز خود، بمبهای سنگرشکن را بر فردو و نطنز فرود آورد.
رئیسجمهور ترامپ که در روزهای پیش از این عملیات خواستار «تسلیم بیقید و شرط» ایران شده بود، پس از حمله با لحنی پیروزمندانه آن را مورد تمجید قرار داد و هشدار داد که در صورت امتناع تهران، هنوز اهداف فراوانی برای حمله باقی است. در تهران، بدبینانه دیدن نیت واقعی غرب چندان هم غیرعقلانی نیست. مذاکرات واقعاً انجام شد، اما هدف پشت پرده آنها اکنون مشکوک به نظر میرسد. برای رهبران ایران، نتیجه روشن بود: غرب با زبان مذاکره سخن میگوید اما با زبان زور عمل میکند.
حالا غرب باید چه انتظاری داشته باشد؟ مهم نیست چه کسی سکان قدرت را در ایران در دست دارد؛ رهبری سیاسی این کشور فارغ از نام، لباس یا نشانههای ظاهری بر یک باور مشترک استوار است: غرب را نمیتوان به پایبندی به وعدهها، احترام به توافقات یا به رسمیت شناختن حاکمیت ایران اعتماد کرد. این ذهنیت، ریشهای عمیقتر از جمهوری اسلامی دارد؛ رضا شاه و محمدرضا شاه هم با وجود اتکای ظاهری به غرب، همواره با بدگمانی به نیت قدرتهای خارجی نگریستهاند.
این سوءظن پس از انقلاب 57 نهتنها از میان نرفت، بلکه تشدید شد و اکنون در تمام جناحهای سیاسی ایران به اجماعی فراگیر تبدیل شده است. این نگاه به معنای جزماندیشی یا ناتوانی ایران در مذاکره نیست؛ اما نقطه آغاز هر گفتوگویی، اعتماد نیست ؛ بلکه احتیاط است. با هر تجربه تلخ، این احتیاط پررنگتر شده و هرگاه غرب به جای دیپلماسی، گزینههای دیگری را آزموده، دست مخالفان مذاکره در تهران قویتر شده است.
این ذهنیت، اغلب دیپلماتهای غربی را ناامید میکند؛ اما نادیده گرفتن آن، راهی مطمئن به سوی شکست است. اگر غرب خواهان نتیجهای متفاوت است، باید درک کند که با یک «لوح سفید» روبهرو نیست؛ تاریخ، پیش از هر مذاکره وارد اتاق میشود. برای ایران، این تاریخ یک پیام ثابت دارد: تنها هستی و باید با همین پیشفرض عمل کنی. تا زمانی که این روایت نه با حمله نظامی، بلکه با تضمین پایدار و قابل اتکا ــ تغییر نکند، رهبران ایران همان مسیری را خواهند پیمود که تاریخ به آنها آموخته است: «ایستادگی و مقاومت.»
بازار ![]()