ایران پرسمان - آرمان ملی /متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احسان انصاری| وزرای خارجه انگلیس، فرانسه، آلمان در تماس اخیر خود با سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران اعلام کردهاند که بازگرداندن تحریمهای بینالمللی ممکن است به تعویق بیفتد مشروط بر آنکه تهران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر گیرد و بار دیگر وارد گفتوگو با واشنگتن شود. این تصمیم در صورت اجرا استثنایی از چارچوب تعیین شده در توافق هستهای خواهد بود. بر اساس برنامهریزی اولیه اتحادیه اروپا قصد دارد در صورت عدم پیشرفت محسوس در مذاکرات مکانیسم ماشه را تا پایان ماه اوت (8 شهریور) فعال کند.
این در حالی است که منابع دیپلماتیک از سفر قریبالوقوع هیأتی از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران خبر دادهاند. این سفر با هدف بررسی امکان بازگشت نظارتها و بازرسیها بر برنامه هستهای ایران انجام خواهد شد. همکاریهایی که پس از حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی به حالت تعلیق درآمده بود. در چنین شرایطی کاظم غریبآبادی معاون وزیر امور خارجه اظهار داشت که گفتوگو با آژانس بر سر تعیین دامنه بازرسیها خواهد بود. وی تصریح کرد که هنوز هیچ تضمینی برای دسترسی بازرسان به تمامی سایتهای حساس از جمله فردو، اصفهان و نطنز وجود ندارد. غریب آبادی همچنین هشدار داد که بازگرداندن تحریمها بدون توافق وضعیت را به طور جدی پیچیده خواهد کرد و تأکید کرد چنین اقدامی فاقد مبنای حقوقی است. او افزود که هرگونه تشدید فشارهای رسانهای و مالی از سوی کشورهای اروپایی ممکن است ایران را به بازنگری در عضویت خود در معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای یا NPT وادار سازد. اقدامی که میتواند پیامدهای سنگینی در عرصه بینالملل به همراه داشته باشد. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی وضعیت پیچیده کنونی با حسن بهشتیپور تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
*کشورهای اروپایی در تماس اخیر خود با سیدعباس عراقچی اعلام کردهاند بازگرداندن تحریمهای بینالمللی ممکن است به تعویق بیفتد مشروط بر آنکه تهران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر گیرد و بار دیگر وارد گفتوگو با آمریکا شود. آیا شرایط برای پذیرفتن این شروط برای ایران فراهم است؟
پرونده هستهای ایران طی دو دهه گذشته یکی از پیچیدهترین چالشهای دیپلماتیک جهان بوده است. در این میان رفتار تروئیکای اروپا یعنی کشورهای آلمان، فرانسه و بریتانیا نقشی تعیین کننده در شکلگیری اعتماد یا بیاعتمادی در روند گفتوگوها داشته است. در شرایط کنونی که بار دیگر بحث بر سر استفاده از مکانیسم ماشه در فضای دیپلماتیک اروپا مطرح شده، طرفها باید از تجربه تلخ گذشته درس بگیرند. تجربهای که اگر نادیده گرفته شود میتواند مسیر تقابل را احیا کرده و فرصت مصالحه را از بین ببرد. ادعاهای اروپا مبنی بر نگرانی از فعالیتهای گذشته ایران مربوط به دوره پیش از سال 2003 است. با این حال ایران با پذیرش اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و تعلیق فعالیتهای حساس هستهای خود عملاً زمینه لازم برای شفافسازی و اعتمادسازی را فراهم کرد. در این زمان مدیر کل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشهای خود پایبندی ایران به تعهدات داوطلبانه را تأیید کرده بود. با این حال اروپا بانی صدور قطعنامههای متوالی در شورای حکام شد. این اقدام نه تنها فرصت جبران گذشته را به ایران نداد و بلکه رویکرد فشار و تنبیه موجب واکنش تندتر ایران شد. این رفتار نه بر مبنای تحلیلهای فنی صرف از فعالیتهای ایران بلکه عمدتاً در جهت تأمین رضایت سیاسی آمریکا و اسرائیل ارزیابی میشد. در شرایط کنونی و در سال 2025 تکرار این الگو یعنی بیتوجهی به حسن نیت ایران و بازگشت به سیاست فشار خطرناکتر از همیشه است. زیرا تروئیکا اروپایی میخواهد از مکانیسم ماشه به عنوان اهرم باجخواهی مدرن از ایران استفاده کند.
باید تکلیف برجام و این مناقشه مشخص شود. اگر دیپلماسی چندجانبه پشتوانه حقوقی و ضمانت اجرایی نداشته باشد، حتی بلند پروازانهترین توافقها نیز در برابر تغییرات داخلی کشورها شکننده خواهد بود
*آژانس هیچ گاه به صراحت عنوان نکرده که ایران از قوانین بینالمللی درباره غنیسازی تخطی کرده است. در چنین شرایطی کشورهای اروپایی به چه بهانهای به دنبال استفاده از مکانیسم ماشه به عنوان اهرم فشار به ایران هستند؟
بر اساس ماده 36 برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت مکانیسم ماشه تنها در صورت نقض فاحش تعهدات از سوی یکی از طرفین قابل فعالسازی است. این در حالی است که ایران تا سال 2018 بر پایه 15 گزارش رسمی آژانس به تمامی تعهدات خود پایبند بوده است. آمریکا در سال 2018 با دستور رئیسجمهور وقت یعنی ترامپ به صورت یکجانبه و غیرقانونی از برجام خارج شد. در چنین شرایطی اروپا وعده داد با اجرای طرح اینستکس خسارت ایران را جبران کند اما عملاً از ترس تحریمهای ثانویه آمریکا کاری از پیش نبرد. ایران پس از یک سال صبوری در سال 2019 طبق ماده 36 برجام گامبهگام تعهدات خود را کاهش داد و در هر مرحله اعلام کرد که در صورت اجرای تعهدات طرف مقابل حاضر است به وضعیت قبل بازگردد. از منظر حقوق بینالملل اقدام ایران واکنشی مشروع، قانونی و متناسب در چارچوب بندهای جبرانی توافق بود. در مقابل آمریکا و تروئیکا اروپا به عنوان ناقضان اصلی توافق صلاحیت حقوقی و اخلاقی برای فعالسازی مکانیسم ماشه را از دست دادهاند. تجربه تلخ سالهای 2003 تا 2006 نشان داد که فشار صدور قطعنامه و رویکرد تنبیهی نه تنها به نتیجه نخواهد رسید بلکه مسیر تعامل را به تقابل تبدیل خواهد کرد. تکرار این خطا در شرایط کنونی ممکن است ایران را به اتخاذ تصمیمهای سختتری مانند خروج از معاهده NPT سوق دهد. نتیجهای که برای همه طرفها زیانبار و پرهزینه خواهد بود. من فکر میکنم کشورهای اروپایی باید در مقابل ایران مسیر جدیدی را تجربه کنند. احیای سازوکارهای اعتمادساز، طراحی ابزارهای نظارت متقابل و بازنگری در ساختار حقوقی برجام متناسب با واقعیات امروز میتواند به فعال شدن ابتکارات دیپلماتیک جدید کمک کند. در نهایت راه حل پایدار تنها از مسیر دیپلماسی واقعگرایانه، احترام متقابل و تضمین منافع طرفین خواهد گذشت.
*قرار است کارشناسان آژانس برای مذاکره به ایران سفر کنند. این در حالی است که یکی از درخواستهای کشورهای اروپایی گفتوگو با آمریکا است. در شرایطی که آمریکا در حین مذاکره به تأسیسات هستهای ایران حمله کرد، قرار است محور مذاکرات احتمالی چه باشد؟
به هر حال باید تکلیف برجام و این مناقشه مشخص شود. اگر دیپلماسی چندجانبه پشتوانه حقوقی و ضمانت اجرایی نداشته باشد، حتی بلند پروازانهترین توافقها نیز در برابر تغییرات داخلی کشورها شکننده خواهد بود. از منظر راهبردی برجام هنوز هم الگویی برای مهار بحران کاهش تنش و بازدارندگی نرم بود. ایران محدودیتهای بیسابقهای را پذیرفت و در مقابل بخشی از تحریمها برداشته شد. از منظر حقوقی برجام نه یک معاهده بینالمللی بلکه یک توافق سیاسی بود بدون الزام حقوقی برای امضاکنندگان و بدون مکانیسم داوری مستقل. این ضعف ساختاری کل توافق را در معرض رفتار یک جانبهگرایانه آمریکا قرار داد. از منظر ژئوپلیتیکی نیز برجام تلاشی بود برای بازگرداندن ایران به مدار تعامل با جهان. اما مخالفت آشکار اسرائیل، تردید کشورهایی نظیر عربستان و مصر و نگرانیهای ترکیه این مسیر را دشوار کرد. قدرتهای منطقهای برجام را نه به عنوان فرصتی برای ثبات بلکه تهدیدی برای توازن قدرت میدیدند. در واقع برجام تنها درباره سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم نبود. آنچه در این توافق آزموده شد اعتماد متقابل، اراده سیاسی، و صداقت دیپلماتیک میان قدرتها بود. به همین دلیل نیز شکست برجام ضربهای به دیپلماسی چندجانبه وارد کرد. بیاعتمادی ایران به غرب از حد برنامه هستهای فراتر رفت و به بدبینی نسبت به گفتوگو، سازش و توافق انجامید. از سوی دیگر خروج یکجانبه آمریکا پیام آشکاری برای جهان داشت که توافقات بینالمللی حتی اگر با مهر شورای امنیت نیز تأیید شده باشند تا زمانی که پشتوانه حقوقی و سیاسی قوی نداشته باشند دوام نخواهند آورد. برجام به گونهای ناخواسته مشروعیت دیپلماسی کلاسیک را تضعیف کرد و این میراثی است که آثار آن فراتر از ایران خواهد رفت.
*با توجه به شرایط موجود اگر قرار باشد توافقی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد این توافق چه مختصاتی خواهد داشت؟
اگر قرار باشد در آینده هر نوع توافقی بین ایران و آمریکا و اروپا شکل بگیرد بر شاکله برجام استوار خواهد بود. بنابراین برجام مردنی نیست از شکلی به شکل دیگر در میآید. برای موفقیت هر توافق آینده بین ایران و آمریکا و اروپا نیاز به ضمانتهای ساختاری براساس تداوم بخشی به منافع دو طرف، رعایت حقوق متقابل و دیپلماسی پایدار ضرورت دارد. در واقع آینده هرگونه توافق مشابه نیازمند جلب مشارکت واقعی منطقهای و بیطرفی نهادهای نظارتی است. برجام صرفاً یک سند سیاسی نبود و بلکه روایتی از یک تلاش بزرگ انسانی برای حل و فصل یک بحران بزرگ بود. شکست یا موفقیت برجام بر دیپلماسی آینده جهان سایه افکنده است. اگر قرار است از دل این تجربه تلخ راهی برای توافقهای پایدارتر بیابیم باید از خطاهای گذشته بیاموزیم. از فقدان ضمانت اجرا، از اولویت دادن به سیاست داخلی بر مصالح جهانی و از بیتوجهی به نگرانیهای مشروع طرف مقابل. در واقع برجام ممکن است ناتمام مانده باشد اما درسهای آن همچنان برای جهانی که در بحران بسر میبرد تمام نشدنی است.
بازار ![]()