يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
اقتصاد روز

فهم عالمانه از تاریخ کربلا؛ در ساحت تقابل چهره‌ها و صحنه‌ها

فهم عالمانه از تاریخ کربلا؛ در ساحت تقابل چهره‌ها و صحنه‌ها
ایران پرسمان - ایکنا / گروه اندیشه ایکنا به مناسبت ایام محرم و صفر به سراغ اهل معرفت رفته تا هر بار از ساحتی به واقعه عاشورا و قیام سید‌الشهدا(ع) نظر بیندازد. در این مجال به ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - ایکنا /
گروه اندیشه ایکنا به مناسبت ایام محرم و صفر به سراغ اهل معرفت رفته تا هر بار از ساحتی به واقعه عاشورا و قیام سید‌الشهدا(ع) نظر بیندازد. در این مجال به سراغ حمید محمد قاسمی نویسنده و استاد دانشگاه رفتیم تا پیرامون کتاب «رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ کربلا» گفت‌وگو کنیم.
حمید محمدقاسمی، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب‌هایی چون؛ پیوند قرآن و طبیعت، تصویرپردازی در قرآن و روایات، جلوه‌هایی از هنر تصویر آفرینی در قرآن و یک دوره چهار جلدی مبتنی بر ایده رویارویی و تقابل است. او در آثار تألیفی خود تلاش کرده تا آموزه‌های دینی و قرآنی را منطبق با نیاز زمانه و با بیان هنر تصویرآفرینی به مخاطب عرضه کند. 
در این گفت‌و‌گو نویسنده کتاب به موضوع نگاه عالمانه به تاریخ کربلا با رویکرد مقابله شخصیت‌ها و صحنه‌ها پرداخت و نقش بازخوانی و احیای فرهنگ حسینی را نسبت به جامعه امروز امری ضروری و آن را الگویی همه زمانی دانست. قاسمی معتقد است چالش‌های اجتماعی جامعه امام حسین(ع) می‌تواند در فهم امروز ما در برخورد با موقعیت‌های کنونی و جهانی راهگشا باشد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم و می‌بینیم.
ایکنا - شما در زمینه پژوهش دینی و تاریخ اسلام کتاب‌های متعددی نوشته‌اید، اگر بخواهیم به طور ویژه در خصوص کتاب رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ کربلا صحبت کنیم، این کتاب را در زمینه تاریخ نگاری دارای سبک متفاوتی می‌بینیم از انگیزه و ایده ای که شما را به سمت این پژوهش سوق داد به مخاطبان ما بگویید.
در سال 1390 به نگارش کتابی تحت عنوان رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در قرآن پرداختم که در این کتاب به طور تفصیلی مباحثی را تحت عنوان تقابل و رویارویی، انواع، آثار و جلوه‌های مختلف آن در حوزه اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی مرود بررسی قرار دادم که ابتدا توسط بوستان کتاب و بعدها در سال 1393 توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی مجددا چاپ شد.
با همین رویکرد به سراغ تاریخ اسلام رفتم و ابتدا تاریخ 23 ساله پیامبر(ص) را در صدر اسلام بررسی کردم که محصول آن رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ اسلام شد که دومین اثر بنده بود. کار سوم با همین رویکرد در تاریخ خلفا صورت گرفت؛ سیره امیرالمؤمنین(ع) را با خلفای قبل از خودشان و با شخصیت هم دوره خودشان مقابله کردم، بعد از این سه جلد به سراغ کتاب رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ کربلا رفتم که این کتاب در سال 1395 نوشته شد. این اثر در حقیقت یک مجموعه چهار جلدی است که ابتدا به قرآن و رویارویی‌هایی که در آن صورت گرفته و سپس عصر پیامبر(ص)، عصر خلفا و تاریخ کربلا اشاره دارد.
ایکنا - در ابتدای گفت‌وگو، لطفا معرفی اجمالی از کتاب ارائه و ضرورت نگارش این دوره چهار جلدی را بیان کنید.
اگر پژوهش‌هایی که در حوزه تاریخ کربلا انجام شده را بررسی کنیم در چهار حوزه می‌توانیم آن‌ها را دسته‌بندی کنیم؛ برخی از این کارها تنها به بیان حوادث عاشورا و کربلا بسنده کرده‌اند، برخی از آن‌ها علاوه بر توضیح واقعه، تحلیل‌هایی از واقعه عاشورا نیز ارائه کرده‌اند و برخی دیگر موضوعاتی را استخراج کرده‌اند که به عناصری مثل حق‌طلبی، شجاعت، عزت‌طلبی توجه داشته و برخی از آثار در حوزه تاریخ کربلا به شخصیت‌هایی از اصحاب، یاران و شهدای کربلا پرداخته‌اند و از فضایل و مناقب آن‌ها صحبت کرده‌اند.
آنچه من در این اثر به دنبال آن بودم علاوه بر واکاوی شخصیت‌های حق‌طلب، به دنبال واکاوی شخصیت‌های پلید و سست عنصر در مصاف با عاشوراییان نیز بودم؛ یعنی قرار گرفتن جبهه باطل در مقابل جبهه حق، نه صرفاً به جبهه حق و سیمای حق طلبان بسنده کنم. 
ضرورتی وجود داشت تا از جبهه مخالف هم شخصیت‌ها مطرح شوند و این رویارویی به وجود بیاید و این مسئله‌ای بود که در آثار محققان پیشین مغفول بود و یا توجه شایانی به آن نشده بود. ما اگر بخواهیم نگاه جامعی به تاریخ کربلا داشته باشیم، باید جبهه حق و باطل را در کنار هم ببینیم، این اثر تلاشی در این جهت است و تصور من این است که این نوع نگاه می تواند از حقایق کربلا پرده‌گشایی کند و دریچه جدیدی برای دیگر محققان باز کند.
این کتاب در سه فصل طراحی شده؛ در فصل اول رویارویی اعتقادی، در فصل دوم رویارویی اخلاقی و تربیتی و در فصل سوم رویارویی در عرصه اجتماعی و سیاسی مورد توجه بوده است که بالغ بر 400 نمونه از انواع رویارویی‌ها در این کتاب فراهم آمده و تلاش شده تا از منابع قابل اعتماد استفاده شود. 140 منبع در این اثر مورد واکاوی قرار گرفته است و یکی از شاخصه‌های این کتاب این است که مخاطب در لحظه می‌تواند دو شخصیت را در دو جدول، رویاروی هم مشاهده کند و شاید وجه اصلی این کتاب همین باشد که در قالب جدول ارائه شده است.
ایکنا - نقش مقابله را در شناخت شخصیت‌ها و صحنه‌ها به منظور پرده‌گشایی از حقایق کربلا چگونه می‌دانید؟ 
ما یک صنعت ادبی داریم به نام تقابل که در فارسی از آن به رویارویی نام می‌بریم و نقش بسزایی در آشکار شدن حقایق می‌تواند داشته باشد. اگر بخواهم فوائد تقابل را مطرح کنم بحث به طول می‌انجامد، به همین منظور به چند نمونه اکتفا می‌کنم. ما در تقابل به حالات و روحیات افراد پی‌ می‌بریم که اصطلاحاً به آن تیپ‌شناسی می‌گویند آنچنان که اهل فن می‌گویند تعرف الاشیا باضدادها؛ یعنی هر چیزی با ضد آن شناخته می‌شود، هر شخصیتی با شخصیت مقابل خود شناخته می‌شود و از مقایسه آن‌ها با هم، پرده از روحیات اشخاص برداشته می‌شود. ما اگر بخواهیم خیلی از انبیاء را بشناسیم باید با روحیات مخالفان آن‌ها آشنا باشیم. مقابله و رویارویی می‌تواند افراد و موضع‌گیری‌های آن‌ها را برای ما آشکار کند، لیاقت‌ها و قابلیت‌ها را مشخص کرده و برای مخاطب ایجاد انگیزه می‌کند و نوعی مرزبندی میان صفوف ایجاد می‌کند.
سابقه رویارویی چهره‌ها، بحثی است که به بلندای تاریخ برمی‌گردد؛ از زمان رویارویی هابیل و قابیل آغاز شد و تا عصر ما و قیامت ادامه خواهد داشت. در روایات ما نیز از حضرات معصومین(ع) به این نکته اشاره شده است، مثلاً امام صادق(ع) می‌فرمایند: ما و خاندان ابوسفیان دو خاندان جدا هستیم و دشمنی ما بر سر خداست، ما می‌گوییم خدا راست می‌گوید و آن‌ها می‌گویند خدا دروغ می‌گوید، بعد حضرت فرمود: این رویارویی به گونه‌ای شد که ابوسفیان مقابل پیامبر(ص) معاویه در برابر حضرت علی(ع) و یزید در مقابل امام حسین(ع) و سفیانی هم مقابل حضرت حجت(عج) خواهد ایستاد.
در عاشورا این‌گونه نیست که یک تقابل نظامی بین دو لشکر یا دو سپاه صورت گرفته باشد، چرا که برخی از سر کوته‌فکری می‌گویند که تاریخ کربلا تاریخی است که دو قبیله با هم جنگ و نزاع داشتند و یکی از آن‌ها بر دیگری فائق آمده است، این جنگ به ما ایرانی‌ها چه ارتباطی دارد و چرا باید بعد از 1400 سال دائماً این واقعه را زنده کنیم. این در حالیست که این تقابل، تقابل دو جبهه حق و باطل است که یک جبهه با همه زیبایی‌ها و جبهه مخالف با همه زشتی‌ها و پلیدی‌هایش جلوه‌گر شده است، به تعبیر شهید مطهری ما در حادثه کربلا 21 نوع پستی و پلشتی و جنایت را شاهد هستیم، لذا یکی از شاخصه‌ها و مؤلفه‌های تاریخ کربلا همین رویارویی جبهه حق و باطل است که اگر بخواهیم نگاه عالمانه به تاریخ کربلا داشته باشیم حتماً باید به مواجهه و رویارویی توجه کنیم.
ایکنا - در روند تألیف کتاب به کدام یک از شخصیت‌ها در تاریخ کربلا بیشتر توجه داشتید؟ 
تلاش ما در این کتاب بر این بود در این تقابل‌ها، تمام شخصیت‌ها چه شخصیت‌های متعالی و چه شخصیت‌هایی که به حضیض ذلت افتاده‌، پست و فرومایه بوده‌اند دیده شوند. در این کتاب شاهد رویارویی انواع چهره‌ها با هم هستیم از یک سو شاهد انسان‌های خدایی و از یک سو شاهد انسان‌های شیطانی، از یک سو انسان‌های پاک سیرت و در سو دیگر انسان‌های بد سیرت، از یک سو با صالحان و در سوی دیگر باطلان، از یک سو با نیکوکاران و از سوی دیگر با جفاکاران، از سویی با جوانمردان و از سوی دیگر با ناجوانمردان، از سویی با مجاهدان و از سوی دیگر با عافیت‌طلبان، از سویی با شیردلان و از سوی دیگر با بزدلان، از سویی با آخرت‌جویان و از سوی دیگر با دنیاطلبان، به این ترتیب ما در تاریخ کربلا شاهد رویارویی چهره‌ها در تمامی عرصه‌ها هستیم. در حقیقت کربلا یک آینه تمام‌نما از چهره‌ها و شخصیت‌ها است که می‌شود آنها را تماشا کنیم، به بیان عرفا، آن قوس صعودی و نزولی که بعضی پیوند به آسمان پیدا می‌کنند و آسمانی می‌شوند و بعضی دیگر در قوس نزولی به حضیض ذلت افتاده و به منجلاب انواع رذائل اخلاقی فرو غلطیدند.
ایکنا - به عنوان نمونه به یکی از این چهره‌ها در واقعه کربلا اشاره می‌کنید؟ 
اگر بخواهم به این موضوع ورود کنم، 400 نمونه در کتاب وجود دارد که هر کدام از آن‌ها درس‌های عبرت‌ آموزی برای ما دارند، به اقتضای وقتی که دارم به چند نمونه اشاره می‌کنم.
ما در عرصه کربلا شاهد رویارویی دو فرمانده هستیم، فرماندهی خوش‌عاقبت و فرماندهی بدعاقبت. شما عمرسعد را می‌بینید که یکی از خواص اهلِ جامعه خودش بود، حضرت علی(ع) وقتی عمربن‌سعد جوان بود به او گفت؛ چه خواهی کرد آن هنگام که تو را بین دوزخ و بهشت مخیر کنند و تو دوزخ را انتخاب کنی. عمر گفت مگر چنین چیزی خواهد شد! حضرت فرمود: چنین خواهد شد. عبیدالله‌بن‌زیاد فرماندهی ری را برای عمر نوشته بود و قرار بر این بود که راهی ایران شود، اما وقتی ماجرای کربلا و قیام امام حسین(ع) پدید آمد عبیدالله‌بن‌زیاد به عمربن‌سعد گفت؛ قبل از حکومت به ری، یا از حسین بن علی(ع) بیعت بگیر و یا او را بکش. عمربن‌سعد می‌دانست که اگر قرار به ریختن خون حسین شود برای او بد تمام می‌شود و حاضر نبود این مأموریت را انجام دهد، او از عبیدالله‌بن‌زیاد یک شب فرصت خواست تا در این‌باره فکر کند. در آن شب تا صبح فکر کرد و شعری را تکرار می‌کرد آیا من فرمانروایی ری را رها کنم در حالی که این تمام خواسته من است اما از آن طرف هم می‌بینم کشتن حسین گناه غیر قابل جبرانی برای من خواهد بود. این نکته بسیار عبرت آموز است که عمربن‌سعد خود را چنین متقاعد کرد، او گفت من راهی کربلا می‌شوم اگر دستم به خون حسین آغشته شد، بعدها وقتی به ملک ری رفتم مسجدی در آنجا خواهم ساخت و تا آخر عمر توبه می‌کنم. متأسفانه در خیلی از مواقع افرادی که در ورطه گناه می‌افتند با چنین توجیهاتی وارد مهلکه می‌شوند.
در قرآن کریم هم در مورد برادران یوسف همین مطلب را شاهد هستیم، آن‌ها می‌دانستند که کشتن برادرشان امری پلید و گناه‌آلود است اما گفتند ما برادرمان را به قتل می‌رسانیم یا در جایی می‌اندازیم که چشم پدرمان او را نبیند، بعد می‌رویم توبه می‌کنیم و از صالحین می‌شویم.
در نقطه مقابل در تاریخ کربلا شاهد فرماندهی هستیم به نام حربن‌یزید ریاحی که مصادف با حادثه کربلا، از فرماندهی 1000 نفر به 4000 هزار نفر منصوب شده بود و از سرتیپی به سرلشکری رسیده بود و به ظاهر موقعیت ممتازی بود که می‌توانست از این موقعیت استفاده کند. او در میانه واقعه کربلا وقتی ماجرای به شهادت رساندن امام حسین(ع) را جدی دید احوالش منقلب شد، دوستانش به او می‌گفتند که این چه حال و احوالیست که تو داری؟ یارانش گفتند اگر از ما بپرسند که شجاع‌ترین انسان در این لشکر چه کسی است ما تو را انتخاب می‌کنیم، اما چرا به خود می‌لرزید. او در جواب به آنها گفت: به خدا سوگند من خودم را بین بهشت و جهنم احساس می‌کنم و من کسی نیستم که جز بهشت را انتخاب کنم. شما شاهد رویارویی دو فرمانده هستید که بین بهشت و دوزخ مخیر شده‌اند.
در مقتل ابومخنف هم آمده، مسلم‌بن‌عقیل فرزندی به نام عبدالله داشت که نوجوانی بود، روز عاشورا نزد امام حسین(ع) می‌آید و اذن جهاد می‌خواهد حضرت می‌فرماید: فرزندم کشته شدن خانواده‌ات تو را بس است، شما حق خودتان را ادا کردید این نوجوان به دست و پای امام حسین(ع) می‌افتد و می‌گوید عمو جان اگر من شما را رها کنم پس پاسخ جد شما را چگونه بدهم. شما را رها نمی‌کنم و تا جایی می‌جنگم که به لقاء خدا برسم، این نوجوان به میدان رفت و جوانمردانه جنگید تا یک نفر از سپاه دشمن به قلب او تیری زد و او را به شهادت رساند. آن کس که عبدالله را به شهادت رساند نامش زیدبن‌رقاد است و در تاریخ آمد که این فرد در خاطرات خودش این‌گونه می‌گوید که بعد از حادثه عاشورا و کشته شدن امام حسین(ع) و یارانشان به سراغ افرادی آمده که به آن‌ها تیر زده و حاضر نبوده حتی از تیری که به آن‌ها زده نیز بگذرد و تیرها را از جنازه‌ها بیرون کشیده تا به سراغ عبدالله می‌آید که یک تیر در قلبش و تیر دیگری در پیشانی او زده، تیر در قلب را در می‌آورد اما تیری که در پیشانی او نشانده بوده به راحتی بیرون نمی‌آمد و ناچار شده آن را بشکند تا جایی که پیکان تیر در پیشانی عبدالله می‌ماند. شما در این رویارویی شاهد دو چهره هستید که یکی از جان خود می‌گذرد و دیگری از تیر خود هم نمی‌گذرد، به تعبیر مولانا، آن یکی در پاکبازی جان بداد / وین یکی جان کند تا یک نان بداد. حقیقتاً این نمونه‌هایی که در تاریخ کربلا از این رویارویی‌ها وجود دارد، درس‌های عبرت آموزی برای ما و تاریخ کربلا مالامال از این صحنه‌هاست.
ایکنا - بازخوانی شخصیت‌ها و موقعیت‌های عاشورا چگونه می‌تواند زمینه ساز تربیت دینی قرار گیرد؟ 
مقوله تربیت دینی یک مقوله بسیار پیچیده است که صرفاً یک بحث نظری و یا آموزش محض نیست. ما برای تربیت، نیازمند الگوهای شایسته‌ای هستیم که این الگوها عملی باشند و در شخصیت بخشیدن، رشد و کمال افراد نقش بسزایی را ایفا کنند. بسیاری از افراد و جوامع وقتی از الگوهای عینی دستشان خالی می‌شود سراغ الگوهای افسانه‌ای و تخیلی می‌روند و از طریق ابزارهای هنری، این الگوها را در ذهن و باورها بارور می کنند اما متأسفانه ما با وجود الگوهای عینی و شایسته فراوان، از آن جهت که از ابزارهای بصری و هنری چندان استفاده نکردیم در مطرح کردن الگوهای خودمان توفیق چندانی نداشتیم.
تربیت با ارائه الگو حاصل می‌شود و نهضت حسینی تجلی زنده و عینی همه فضایل اخلاقی‌ است. این جمله را از خود اباعبدالله‌الحسین(ع) داریم که می‌فرمایند: در من برای شما یک اسوه نیکو وجود دارد. این جمله عمیقی است، اگر شما دنبال الگو می‌گردید باید به امام حسین(ع) رجوع کنید. در تاریخ کربلا تنوع این الگوها را می‌بینید و با انواع چهره‌ها که هر کدام می‌تواند الگویی برای مواجهه باشد از پیر و جوان، کوچک و بزرگ، عرب و عجم، زن و مرد مواجه هستید. در همین جنگ اخیر 12 روزه، نوجوانی بود که از خدا شهادت می‌خواست، این نوجوان در کدام مکتب پرورش پیدا کرده است جز مکتب اباعبدالله‌الحسین (ع) و این منطق چه منطقی است جز منطق قاسم‌ابن‌الحسن(ع)، این‌ افراد در هیئت‌ها و مساجد تعلیم پیدا کرده‌اند و الگو گرفته‌اند.
ایکنا - همین طور که اشاره کردید، امسال مواجهه ما ایرانیان به واسطه جنگ تحمیلی 12 روزه با محرم و واقعه عاشورا مضمون تازه‌ای پیدا کرده است، به نظر جنابعالی در چهارچوب جهان امروز چگونه می‌توان از واقعه عاشورا و قیام سیدالشهدا (ع) بهره گرفت؟ 
محرم امسال یکی از متفاوت‌ترین محرم‌ها در این 45 سال انقلاب اسلامی بود. در این 12 روز کفر و سلطه جهانی با تمام قوا به میدان آمدند و هدف آن‌ها این بود که اقتدار ما را بشکنند و ما را تضعیف کنند. قرآن کریم تعبیری دارد که می‌فرماید: دشمن تا شما از دینتان دست نشویید و از آرمان‌های خودتان دست برندارید از شما دست بر نخواهد داشت، اما چیزی که دشمن روی آن حساب نکرده بود، این بود که انقلاب ما الهام گرفته از نهضت سیدالشهدا(ع) است. ما هویت و اقتدار خود را مرهون قیام امام حسین(ع) هستیم.
امام حسین(ع) سخنی دارند که می‌فرمایند: مثل منی با مثل یزیدی بیعت نخواهد کرد،ایشان در این کلام نمی‌فرمایند که من با یزید بیعت نمی‌کنم، بلکه می‌فرمایند، مثل منی با همچو یزیدی بیعت نخواهد کرد و این یعنی هرجا فرهنگ حسینی باشد فرهنگ یزیدی را برنمی‌تابد.
ما در این ایام صرفاً با یک جنگ مواجه نبودیم؛ بلکه رویارویی ما با جبهه‌ای بود که با تمام قوا و تجهیزات آمده بود و ما با یک وحدت کم نظیری به میدان آمدیم تا همچون فرهنگ حسینی ذلت را نپذیریم. این جنگ فرصت طلایی بود برای بروز فرهنگ مقاومت و نشان دادن آن‌که عاشورا در جان مردم ما زنده است و ما با این فرهنگ نسبت دیرینه و وثیقی داریم، برای ما فرهنگ محرم و عاشورا یک رویداد مذهبی و عزاداری نیست؛ بلکه سرچشمه هویت ما، در محرم و عاشورا معنا پیدا می‌کند. 
ایکنا - شما در یک فصل از کتاب به رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها از منظر سیاسی و اجتماعی توجه کردید، به نظر شما بزرگترین چالش جامعه اسلامی در زمان سیدالشهدا(ع) چه چیزی بود و آیا این چالش می‌تواند نسبتی با جامعه آخرالزمانی داشته باشد؟ 
وقتی عصر امام حسین(ع) را به دقت واکاوی می‌کنیم، هم خواص و هم عوام جامعه گرفتار آسیب‌های روحی و معنوی فراوانی بودند. خواص آن امت به درد بی‌بصیرتی مبتلا بودند و عوام آنها به درد بی‌تفاوتی. در کتاب تاریخ یعقوبی به خواص جامعه اشاره شده و 27 نفر ذکر شده اند، عجیب این است که یک نفر از این 27 نفر هم امام حسین(ع) را یاری نکردند و جزء اصحاب ایشان نبودند، حتی متأسفانه اصل قیام را هم زیر سؤال بردند. ابوسعید خدری می‌گوید: امام حسین(ع) مرا به قیام فراخواند و من به او گفتم از خدا بترس و در خانه آرام گیر و علیه امام خود یعنی یزید قیام نکن، این صحابی پیامبر(ص) امام حسین(ع) را دعوت می‌کند که تقوا پیشه کند.
از طرفی عبدالله‌بن‌عمر، که یکی از خواص جامعه بود، به امام حسین(ع) می‌گوید: خدا پیامبرش را میان دین و آخرت مخیر گذاشت و پیامبر آخرت را برگزید، تو نیز ای حسین اگر پاره تن او هستی به دنیا نخواهی رسید پس آخرت را انتخاب کن. عمر‌بن‌سعید اشتر والی مکه، وقتی از حرکت امام حسین(ع) مطلع می‌شود برای ایشان نامه می‌نویسد و می‌گوید: من از خداوند می‌خواهم تو را هدایت کند و از قصدی که داری تو را آگاه کند، شنیدم آهنگ به سوی عراق داری، از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و امت به خدا پناه ببر و اگر بیمناک هستی به نزد من بیا که برای تو نزد من امان و صله خواهد بود. این‌ها نمونه‌هایی از خواص امت هستند، اما عوام امت، این‌ها به درد بی تفاوتی مبتلا بودند. شما می‌بینید که چند دهه بعد از پیامبر اسلام(ص) روح بی تفاوتی، رخوت و سستی بر جامعه اسلامی حاکم شده بود که این‌ها از کنار انحرافات و خطاهای بزرگ می‌گذشتند و بلکه توجیه هم می‌کردند.
کوفه مظهر بی‌تفاوتی و بی‌غیرتی است وقتی سر مسلم‌بن‌عقیل را در کوچه‌ها گرداندند، همین مردمی که تا دیروز با مسلم بیعت کرده بودند، گرد جسد مسلم حلقه زدند و حاضر به حمایت نشدند. عجیب این است که برخی اهالی کوفه آن زمان که امام حسین(ع) در گودال قتلگاه نفس‌های آخر را می‌کشیدند، در تاریخ نیز آمده که برخی در روز عاشورا روی یک تل نشسته بودند و شاهد به شهادت رسیدن امام حسین(ع) بودند و می‌گفتند خدایا نصرتت را بر حسین(ع) فرود بیار. کار مردم به جایی رسیده بود که حاضر بودند در عزای حسین(ع) گریه کنند ولی به یاری او نشتابند، در میان ما هم کسانی هستند که تا می‌توانند گریه می‌کنند اما وقتی پای حمایت عملی می‌رسد برای آرمان‌های امام حسین(ع) مرد میدان نیستند.
در این زمینه عوام الناس با بی‌تفاوتی و عدم اقدام به موقع، به گسترش ظلم کمک کردند و این تعبیری است که ما در زیارت عاشورا داریم «و تابعت و شایعت و بایعت علی قتله». اکنون به عصر خودمان نگاه کنیم، امروز نیز متأسفانه جهان اسلام به همان دردی مبتلا است که در زمان امام حسین(ع) وجود داشته، یعنی خواص امت اسلامی گرفتار درد بی‌بصیرتی و عوام هم گرفتار درد دیگری هستند. خواص جامعه که شاهد این همه ظلم و جنایت هستند زبان در کام فروبسته و با سکوت خود به ظلم کمک می‌کنند.عموم مردم در کشورهای اسلامی هم بی تفاوت شدند.
 شما می‌بینید در برخی از کشورهای غربی، جوانان به ظلم علیه مردم غزه واکنش نشان می‌دهند، اما جامعه اسلامی هیچ گونه واکنشی از خودش نشان نمی‌دهد. قرآن تعبیری دارد که می‌فرماید: خدا سرگذشت شما را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه سرنوشت خود را تغییر دهید. اگر جامعه اسلامی بخواهد اقتداری که در صدر اسلام داشته را بازیابد، باید یک بار دیگر به آن آرمان‌ها و مفاهیم حیات‌بخش اسلام بازگردد و این جز با احیای جامعه اسلامی و برگشت به عنصر غیرت‌طلبی و عزت خواهی که در نهضت حسینی است محقق نخواهد شد. قرآن تعبیرش این است، اگر شما مؤمن باشید،برترید. اگر شما به همان آرمان‌های ایمانی خود بازگردید، پیروز میدان خواهید بود. امروز انقلاب اسلامی و جامعه ما این مسئله را ثابت کرده و چیزی که جامعه ما را از سایر جوامع متمایز کرده همین منش عزت طلبی ماست و این همان درسی است که از قیام کربلا و نهضت امام حسین(ع) الهام گرفته‌ایم.
ایکنا - به نظر شما چه پژوهش‌های دیگری در خصوص واقعه عاشورا می‌تواند وجود داشته باشد و آیا زوایای ناگشوده‌ای هست که اهل معرفت هنوز به آن نپرداخته باشند؟
حادثه کربلا اگرچه به ظاهر در نصف روزی تمام شد و پرونده آن به ظاهر خاتمه یافته، اما حقیقتاً برای همه تاریخ، عصرها و نسل‌ها پیام دارد. این همان سخن زینب کبری(س) است که می‌فرماید: یزید هر تلاشی می‌خواهی بکن نام، یاد و مرام ما فراموش نشدنی است و در تاریخ ماندگار خواهد بود.
این پیام باید به ملت‌های جهان در قالب‌های زنده و با زبان هنر و تصویر منتقل شود، زبان تصویر و هنر چیزی است که ما امروزه شدیداً به آن نیاز داریم. شما در جهان غرب می‌بینید فیلم‌هایی که از غزه منتشر شد وجدان‌های زیادی را بیدار کرد و به حرکت واداشت. اگر بتوانیم پیام‌های عاشورا را به زبان هنر و تصویر منتقل کنیم بسیار تاثیرگذار خواهد بود. جمله‌ای را نویسنده مسیحی بیان می‌کند و می‌گوید: اگر حسین(ع) از آنِ ما مسیحیان بود، ما از او منبری می‌ساختیم به بلندای تاریخ و با حسین همگان را به مسیحیت دعوت می‌کردیم. چرا ما شیعیان نباید با نام و مرام حسین(ع) این فضایل اخلاقی را به جهانیان معرفی کنیم، فرهنگ عاشورا یک سرمایه عظیم است که باید پاس داشته شود و از تمامی ابزار خصوصاً زبان هنر به مخاطبان خود در جهانیان منتقل شود.
ایکنا - در روند پژوهش به چه منابعی برخورد کردید؟ 
از آن‌جا که تلاش کردیم تاریخ کربلا را دقیق و جزئی واکاوی کنیم این ضرورت اقتضا می‌کرد که منابع متعددی اعم از منابع تاریخی، رجالی و تفسیری را بررسی کنیم، چرا که در این کتاب رویارویی چهره‌ها و صحنه‌ها در تاریخ کربلا، همان‌گونه که از نامش پیداست، ضروری بود که چهره‌هایی که نقش آفرین بودند با سیره آن‌ها آشنا شویم، همین ضرورت اقتضا می‌کرد که به تحقیقات مؤسسات پژوهشی و نرم افزارهایی که در این زمینه وجود داشت رجوع کنم، در مجموع 140 کتاب از منابع قدیم و جدید استفاده شد. 
ایکنا - از منابع اهل تسنن هم استفاده کردید؟ 
بله، خصوصاً در بحث رجالی و شناخت شخصیت‌ها از منابع اهل تسنن فراوان استفاده شد. چیزی حدود 70 درصد از منابع اهل تسنن در این کتاب مورد استفاده قرار گرفت.
ایکنا - به نظر شما چرا هر ساله نیاز داریم این واقعه بزرگ کربلا و شخصیت‌های آن را بازخوانی کنیم؟ 
در حقیقت تمام عناصر تربیتی و حیات بخش، در مکتب حسینی به چشم می‌خورد و اگر جامعه‌ای بخواهد کیان خود را حفظ کند و رو به رشد و بالندگی باشد، باید فرهنگ حسینی را بازخوانی کند و این کار را نباید فقط هر سال بلکه هر روز انجام داد، به این دلیل که نهضت حسینی یک اسلام مجسم است و در سیره امام حسین(ع)، اصحاب و یارانشان این مسئله را می‌توان مشاهده کرد. ما یک اسلام نظری داریم که در آثار و کتاب‌ها و سخنان جلوه‌گر است و یک اسلام مجسم و عملی داریم که می‌توانیم به وضوح در کربلا و سیره امام حسین(ع) آن را مشاهده کنیم.
کربلا یک نمایشگاه بین‌المللی است از دستاوردهای ایمانی و اخلاقی امام حسین(ع) و یارانشان. کربلا و عاشورا را می‌توانیم به یک منشور تشبیه کنیم که از هر منظری به آن نگاه می‌کنید جلوه‌هایی از آن نمایان است؛ به همین علت ما باید هر روز و هر سال، این قیام را بازخوانی و بازآفرینی کنیم. ما به امام حسین(ع) نیاز داریم، چرا که امام حسین باعث احیای ماست. 
اقبال لاهوری می‌گوید: هیچ وقت مسلمانان اسلام را نگه نداشتند بلکه این اسلام است که مسلمانان را نگاه داشته، این موضوع در خصوص امام حسین(ع) هم صادق است. در تاریخ فردی به نام عبادالله بن حر بن جوفی وجود دارد که حضرت به او پیام فرستاد و او جواب رد داد، تا اینکه خود حضرت به خیمه او رفت و او بهانه‌های متعدد آورد و گفت من از یاری شما معذورم، اما اسبی دارم که آن را به شما پیشکش می‌کنم. حضرت فرمود؛ من به اسب تو نیازی ندارم، من آمده‌ام تو را دستگیری کنم و تو را بهشتی کنم. این کار امام حسین(ع) نسبت به همه ماست، حضرت از ما دستگیری می‌کنند و علت این‌که ما باید این فرهنگ را بازخوانی کنیم از این جهت است که باید خود را زنده کنیم، ما نیازمند این مکتب هستیم و در همین اتفاقات اخیر هم که از هر سو (نظامی و فرهنگی) می‌خواستند جامعه را به نابودی بکشانند، این مجالس حسینی و محرم وصفر بود که ما را زنده کرد، لذا ما مرهون امام حسین(ع) هستیم.
گفت‌وگو از حدیث منتظری
بازار


نظرات شما