پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
تحلیل روز

جاسوسی و نارضایتی انباشته

جاسوسی و نارضایتی انباشته
ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست محسن صالحی‌خواه| چه انگیزه‌ها یا شرایطی وجود دارد که افراد معمولی یا ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محسن صالحی‌خواه| چه انگیزه‌ها یا شرایطی وجود دارد که افراد معمولی یا متخصصین کشور را به جاسوس تبدیل می‌کند؟ این سوالی ا‌ست که ما و مسئولین کشور پس از جنگ 12 روزه باید بیشتر از خودمان بپرسیم. شبکه چندمنظوره‌ای که حریف اسرائیلی توانست برای ضربه از درون در جریان جنگ اخیر به کارگیری کند، در خلأ به وجود نیامده است. آن‌ها توانستند مجموعه‌ای از افراد اقشار مختلف را جلب همکاری کنند که هر کدام در جریان این جنگ، برای حریف موثر واقع شدند. بر اساس اخبار رسمی که حین و پس از جنگ منتشر شد، می‌توانیم این دسته‌بندی‌ را انجام دهیم:
بررسی احتمال وجود عامل انسانی در جریان بمباران جلسه شورایعالی امنیت ملی (26 خرداد) توسط دستگاه‌های امنیتی، در گزارش‌های خبرگزاری فارس (21 تیر) و نورنیوز (22 تیر) 
جواسیس در نهادهای حساس (احتمالاً نیروهای مسلح) و سازمان انرژی اتمی بر اساس بیانیه 6 مرداد وزارت اطلاعات و خبر اعدام یک کارمند هسته‌ای در 15 مرداد 1404
دستگیری هسته‌های جذب شده توسط موساد با ماموریت جاسوسی یا عملیات در استان‌های مختلف
کشف کارگاه‌های ساخت پهپاد در استان‌های مختلف به خصوص اطراف پایتخت
در میان اهل فن مثالی وجود دارد که (نقل به مضمون) می‌گوید آمریکایی‌ها جزو سخت‌ترین مردمی هستند که تن به جاسوسی علیه کشورشان می‌دهند. چون طی سال‌ها یاد گرفتند که کلیتی به نام آمریکا به عنوان کشورشان را دوست داشته باشند و در اولویت قرار دهند. حتی اگر با ساختار سیاسی حاکم بر آن و دولتی که بر سر کار است، زاویه داشته باشند.
آن‌هایی که اخبار داخلی آمریکا را پیگیری می‌کنند، می‌دانند که خبر مربوط به دستگیری آمریکایی‌هایی که برای کشورهای دیگر جاسوسی کردند، در طول سال‌ها بسیار محدود و انگشت‌شمار است. در حالی که آمریکا هم در کنار درگیری با اقدامات اطلاعاتی کلاسیک، در نبرد اطلاعاتی سنگین با روسیه و چین است. وفاداری و علاقه به کشور به جای افراد، درسی است که آن‌ها می‌آموزند. مثال داخلی آن، همان جمله مشهور سیمین دانشور، ادیب بزرگ ایرانی بود که روزی گفت: «من رخت چرک‌هایم را در حیاط همسایه نمی‌شویم.» دوست داشتن خانه، وطن و سرزمینی که در آن زاده شدیم و زندگی می‌کنیم، در آموزه‌های ما جایی ندارد.
در ایران وضعیت متفاوت است. اخیراً یکی از تحلیلگران حوزه بین‌الملل در شبکه یک صداوسیما گفته بود: «ایران به‌قدری جاسوس در اسرائیل دارد که یک ساختمان جدید در زندان برای جاسوس‌های ایران اختصاص داده‌اند!» این حرف کارشناس مذکور قطعاً درست است اما دو تبصره دارد. نخست اینکه سطح دسترسی جواسیس و منابع بسیار مهم است.
آن‌ها چه کسانی هستند و به چه اماکن، اشخاص و اطلاعاتی دسترسی داشتند؟ تبصره مهم‌تر این که اگر آن‌ها ساختمان مذکور را جدیداً به این کار اختصاص دادند، ما در ایران سال‌هاست که ساختمان‌های مذکور را برای استفاده مشابه اختصاص داده‌ایم و از آن استفاده می‌کنیم. هیچ وقت هم خالی نشدند. کافی‌ است سری به دو بند امنیتی زندان اوین (2 الف و 209) و بازداشتگاه‌های مربوط به نیروهای مسلح بزنیم تا عمق این ماجرا مشخص شود. 
چند سال قبل، در یک بازه زمانی هر محموله‌ای از ایران که وارد فرودگاه بین‌المللی دمشق یا بندر لاذقیه می‌شد، به صورت نقطه‌ای مورد حمله هوایی اسرائیل قرار می‌گرفت. هنوز هم اخبار آن روی اینترنت وجود دارد. طرفه آن که اگر محموله مذکور در یک سوله میان 10 سوله قرار داشت، آن سوله خاص به صورت دقیق ضربه می‌خورد. عامل ایرانی آن هم داخل کشور دستگیر و اعدام شد.
البته این موضوع را در جریان جنگ اخیر به صورت مستقیم و بیشتر درک کردیم. صحبت‌هایی از این جنس که با هدف تعریف روایت پیروزی بیان می‌شود، کارکردی معکوس دارد و خالی از آسیب‌شناسی‌ است. روایت پیروزی منافاتی با آسیب‌شناسی نقاط ضعف ندارد. اما تکیه بر برخی روایت‌های حماسی یک‌طرفه، منافات زیادی با برداشت جامعه از وقایع جنگ، موفقیت رژیم اسرائیل در ترور فرماندهان ارشد کشور طی چند ساعت و از آن مهمتر، حمله دقیق به محل برگزاری جلسه شعام دارد. اولین مورد را به حساب غافلگیری می‌گذاریم، اما دومین مورد را نمی‌شود به حساب غافلگیری گذاشت.
چون اسرائیل در زمان درست به نقطه درست حمله کرد و خطا نزد. صرفاً در دستیابی به هدف ناموفق بود. جاسوس‌ها دستگیر و مجازات می‌شوند و در بسیاری موارد هم ممکن است شناسایی نشوند و به زندگی خود داخل یا خارج از ایران ادامه دهند. آنچه مهم است، زمین باروری ا‌ست که جاسوس‌ها در آن رشد می‌کنند. بعضی جواسیس تحت فشار با سرویس حریف همکاری می‌کنند و برخی داوطلبانه تن به کار می‌دهند و هیچ ابزار فشاری علیه آن‌ها وجود ندارد. اخیراً اعلام شد که جاسوس به دار آویخته شده اسرائیل – روزبه وادی – سال 1390 مقاله‌ای مشترک با دو دانشمند هسته‌ای شهید داشته. موضوعی که مورد توجه رسانه‌ها هم قرار گرفت.
این مقاله سه نویسنده داشت که هیچ‌کدام دیگر زنده نیستند اما سرنوشت متفاوتی پیدا کردند. این دانشمند هسته‌ای به صورت داوطلبانه با اسرائیل همکاری کرد. چرا؟ نکته در پاسخ این «چرا» نهفته است. روی کاغذ و در آموزه‌های تئوریک، تجربه‌نگاری و کیس‌های موجود، آنچه افراد را به سمت جاسوسی می‌برد یعنی «انگیزه‌ها» شناخته‌شده و مشخص است. اما نکته تلخ آن که توجهی به از بین بردن زمینه به وجود آمدن این انگیزه‌ها نمی‌شود. هزار جاسوس به کار گرفته شود، هزار جاسوس هم دستگیر شود؛ چرا شرایط به گونه‌ایست که انگیزه برای این همکاری‌ها وجود دارد و این زنجیره قطع نمی‌شود؟
بازار


نظرات شما