ایران پرسمان - روزنامه سازندگی / «اصلاحات نهادی» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم روحالله اسلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یک قرن زیرساختسازی در ایران از جاده و راهآهن گرفته تا سد، نیروگاه، فرودگاه، دیوانسالاری و آموزش عالی، امید آن را زنده نگاه داشته است که کشور بتواند در مدار توسعه پایدار قرار گیرد. اما تناقض امروز آن است که درست در شرایطی که ظرفیتهای سختافزاری و نهادی فراهم است، پنجره فرصت توسعه در معرض بسته شدن قرار دارد. مفهوم «پنجره فرصت» در ادبیات توسعه و اقتصاد سیاسی به دورهای اطلاق میشود که ترکیب جمعیتی، توان نهادی، دسترسی به منابع و موقعیت ژئوپلیتیک میتواند یک جهش تاریخی را ممکن سازد. با این حال تداوم بحرانهای ساختاری میتواند این فرصت را به تهدید بدل کند.
ظرفیتهای باز ماندن پنجره
ایران هنوز بر پایه چند ستون مهم میتواند، ادعای برخورداری از فرصت توسعه داشته باشد.
بازار ![]()
1- زیرساختهای فیزیکی و انرژی: شبکه گسترده جاده، خطوط ریلی، سدها، معادن، منابع عظیم نفت و گاز و برق ارزان، بنیانی کمنظیر برای صنعتی شدن ایجاد کرده است.
2- جمعیت و سرمایه انسانی: نیروی انسانی جوان و باسواد، دانشگاههای متعدد و طبقه متوسطی که ارزشهای مدنی و ملیگرایانه را حفظ کردهاند، امکان نوآوری و تحرک اجتماعی را فراهم میکند.
3- جغرافیا و منابع طبیعی: چهار فصل بودن دسترسی به آبهای آزاد و موقعیت ترانزیتی میان شرق و غرب امکان پیوند با اقتصاد جهانی را به وجود میآورد.
4- ملت و مدنیت: با وجود تکثر فرهنگی، مفهوم ملت و حب وطن در ایران ریشهای تاریخی دارد و بستر مهمی برای انسجام اجتماعی و پذیرش اصلاحات است.
این ظرفیتها در نگاه اقتصاد عمومی، «کالای عمومی» محسوب میشوند؛ سرمایههایی که همه جامعه از آن بهرهمند است و نیازمند سیاستگذاری مناسب برای بالفعل شدن هستند.
بادهای وزنده برای بستن پنجره
اما آنچه امروز پنجره را تهدید میکند، همزمانی چند بحران ساختاری است:
1- تورم، فقر و بیکاری: اقتصاد ایران گرفتار تورم مزمن، کاهش قدرت خرید و بیکاری جوانان است. این چرخه رکودی- تورمی، نهتنها رفاه عمومی را تهدید میکند بلکه مشروعیت سیاسی و ظرفیت سرمایهگذاری بلندمدت را کاهش میدهد.
2- بیثباتی سیاسی و اقتصادی: تغییر مداوم سیاستها، نااطمینانی در قوانین و بیاعتمادی به آینده، مانع اصلی جذب سرمایه داخلی و خارجی است. در ادبیات اقتصاد سیاسی، «ریسک حکمرانی» یکی از عوامل کلیدی عقب ماندن از توسعه است.
3- گذار جمعیتی به سوی پیری: در حالی که هنوز بخشی از جمعیت جوان است، روند کاهشی نرخ باروری و حرکت به سوی پیری جمعیت میتواند، پنجره جمعیتی ایران را ظرف دو دهه آینده ببندد. این همان «شکاف فرصت» است که کشورهای شرق آسیا از آن بهره بردند اما ما هنوز درگیر آن هستیم.
4- محیط بینالملل پرتنش: تحریمها، انزوای نسبی ایران در نظام اقتصاد جهانی، جنگها و بحرانهای منطقهای هزینه تعاملات اقتصادی و دیپلماتیک را بالا برده است.
5- بحران حکمرانی: تعارض میان گروههای ذینفع، ضعف در شفافیت و فساد ساختاری، مانع بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود است.
راه نجات: گشایش سیاسی – اقتصادی
اگر پنجره توسعه در حال بسته شدن است، راه نجات جز اصلاحات نهادی و بازسازی حکمرانی نیست. در این مسیر چند محور کلیدی باید برجسته شود:
1- علم و تکنولوژی بهمثابه موتور رشد: تجربه جهانی نشان داده که توسعه نه با خامفروشی منابع بلکه با سرمایهگذاری در تحقیق، نوآوری و پیوند دانشگاه با صنعت تحقق مییابد. ایران با شبکه وسیع دانشگاهها میتواند به اقتصاد دانشبنیان تکیه کند اما لازمه آن اصلاح مالکیت فکری، آزادی علمی و تخصیص منابع پایدار است.
2- تخصصگرایی و حکمرانی قانون: در نظام سیاستگذاری ایران هنوز جایگاه شایستهسالاری متزلزل است. بهجای تصمیمهای کوتاهمدت سیاسی باید نهادهای تخصصی تقویت شوند و (حکومت قانون) Rule of Law بر روابط اقتصادی حاکم گردد.
3- حقوق عرفی و اقتصاد بازار: اقتصاد سیاسی ایران میان دولتی بودن و بازار آزاد سرگردان مانده است. تجربه نشان میدهد که اقتصاد رانتی و توزیعی نمیتواند به رشد پایدار برسد. تنها با تثبیت حقوق مالکیت، کاهش انحصار و تقویت رقابت میتوان به کارایی اقتصادی رسید.
4- تنشزدایی و ارتباطات بینالملل: در دنیای به شدت درهمتنیده کنونی، هیچ کشوری بدون پیوند با اقتصاد جهانی توسعه نمییابد. رفع تحریمها، تنشزدایی با قدرتهای منطقهای و جهانی و حضور فعال در سازمانهای اقتصادی بینالمللی، شرط لازم برای جذب سرمایه و فناوری است.
5- تمرکز بر مسائل حیاتی انرژی و آب: آینده توسعه ایران بیش از هر چیز به مدیریت بحران آب و اصلاح نظام انرژی وابسته است. بحران آب میتواند، امنیت ملی را به چالش بکشد و یارانههای سنگین انرژی مانع بهرهوری و عدالت میشود.
دو راهی سرنوشت
ایران امروز در موقعیت دوگانهای قرار دارد: از یک سو، انباشت سرمایههای زیرساختی، منابع طبیعی و ظرفیت انسانی، پنجرهای استثنایی برای توسعه فراهم کرده است؛ از سوی دیگر، بحرانهای اقتصادی، بیثباتی سیاسی و تنگناهای بینالمللی میرود که این پنجره را ببندد.
در منطق اقتصاد سیاسی، «فرصت توسعه» یک سرمایه بیننسلی است؛ اگر امروز سیاستگذاری درست صورت نگیرد، نسل آینده ناچار خواهد بود با هزینهای چند برابر در شرایطی دشوارتر مسیر ناتمام توسعه را دنبال کند. پرسش اصلی این است: آیا نخبگان سیاسی و اقتصادی کشور، اراده و توان آن را دارند که از این پنجره استفاده کنند یا سرنوشت «یک قرن تلاش بیحاصل» تکرار خواهد شد؟
در نهایت، انتخاب میان باز ماندن یا بسته شدن پنجره توسعه، انتخابی صرفاً اقتصادی نیست؛ انتخابی سیاسی، نهادی و تمدنی است. توسعه نه به معنای صرفاً رشد تولید ناخالص داخلی بلکه به معنای ایجاد حکمرانی کارآمد، حاکمیت قانون و مشارکت فعال در نظام بینالملل است. ایران اگر به سمت اصلاحات نهادی، عقلانیت سیاستگذاری و تعامل سازنده حرکت کند هنوز میتواند، پنجره را باز نگاه دارد.