ایران پرسمان - روزنامه سازندگی / «ترویج خشونت!» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم مریم باقی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
چند روز پیش دوستی کلیپی برایم فرستاد که در آن یک فردی با اعتماد به نفس تمام، جلوی جمعیت زیادی در یک سالن، متدهای روانشناسی را شرح میداد. چقدر از دیدن این فیلم کوتاه غصه خوردم. او در این فیلم تشویق میکرد که پسربچهها باید خوی وحشیگری داشته باشند و فحشهای آبدار و سنگین و جگرسوز بلد باشند تا بتوانند در جامعه از پس خود برآیند. به همین هم اکتفا نکرده و به پسرهای مؤدب و سر به زیر انگِ دختر میزد که در آینده یا گِی میشوند، یا دخترباز و اِوا خواهر و… .
بچهها و نه فقط پسربچهها باید در کودکی نشاط و شیطنت کافی داشته باشند و هیچکس منکر آن نیست. همچنین باید بیاموزند که در جامعه از پس خود بربیایند اما باورم نمیشد که فرق نشاط و شیطنت کودک با وحشیگری و بیادبی و فحاشی فهمیده نشود و برای قوی بودن کودک در برابر واکنشهای اجتماعی و آسیبها، پسرانمان به اموری مانند «وحشیگری» و «فحاشی رکیک» که در این فیلم کوتاه بیان و توجیه میشود، دعوت شوند!
آنقدر غمگین شدم که احساس کردم، تمام سالهایی که عدهای برای گسترش عدم خشونت، فرهنگ گفتوگو، رواداری، کنترل خشم و اخلاق و صلح در این کشور صرف کردهاند، آب در هاون کوبیدن بوده است. این استدلال که اگر جامعه گرگ است پس باید در برابر آن گرگ باشی از اساس باطل است. باید به فرزندانمان راه مقابله با گرگصفتی را بیاموزیم نه آنکه تشویق کنیم، خودشان هم درندهتر شوند. با خود فکر کردم، فردی که در این فیلم چنین محتوایی را آموزش میدهد، میتواند قابل پیگرد قانونی باشد چون در حال کمک به بازتولید چرخه خشونت است و آن را تئوریزه میکند. بدتر آنکه جمعیتی نشسته بودند و حرفهای او را با دقّت میشنیدند. در حال حاضر در مدارس بهخصوص پسرانه، خشونت، رواج زیادی پیدا کرده است. اخیرا دغدغهای پیدا کرده بودم که در مدارس از مقطع ابتدایی کلاسهای آموزش کنترل خشم، عدم خشونت، فنّ گفتوگو و حل تعارض و رواداری تشکیل شود. تا این نسل از کودکی این مهارتها را کسب کنند و کمتر در جامعه آینده با چالشهایی که امروز با آن مواجهیم، روبهرو شوند. شنیدن چنین کلیپی و دست به دست شدن آن در فضای مجازی با این مضمون که اگر میخواهید، پسرهایتان قوی باشند یا چنین و چنان باشند که گفته شد مانند آب سردی بر سَرَم بود. تلختر آنکه برای به کرسی نشاندن حرفهایش به افرادی که در چرخه خشونت گیر نمیکنند و سعی میکنند در روابط اجتماعی، ادب و احترام را حفظ کنند، برچسب زده و آنها را متهم میکرد که در آینده، گِی، دخترباز یا مثل دختر و … میشوند. در واقع، پسر بچهها برای دور ماندن از این انگهای اجتماعی هم که شده، گویی باید تلاش کنند که وحشی و بد دهن باشند!
در حالی که نمونههای بسیاری در اطراف و جامعه از پسربچههایی داریم که مؤدب بوده و اهل خشونت نبودند و تا بزرگسالی هم انسانهای شریف، اثرگذار و قابل دفاعی بودند که اتفاقا به جامعه کمک بیشتری هم کردهاند. مصادیق نقض مدعای این روانشناسنما، قابل شمارش نیست. این فرد به راحتی به خود اجازه داده در جهت گسترش فرهنگ خشونت حرکت کرده و افراد را به آن ترغیب کند و در واقع، جامعه را در سیکل معیوب خشونت گرفتار کند. این منطق که برای اینکه از پس خودت بربیای باید وحشی و پرخاشگر و بیادب باشی، سمی مهلک برای ایران امروز است؟
بازار ![]()
پسر بچههایی که چنین آموزشی ببینند در آینده در جایگاه معلم، پلیس، قاضی … و حتی فروشنده، خشونت و به تعبیر این آقا وحشیگری و فحاشی را تحویل جامعه میدهند و هرگز چرخه خشونت قطع نمیشود. این مردان آینده با چنین آموختهای در کودکی در خانواده هم منشأ آسیب خواهند بود و همسرآزاری و کودکآزاریها چه بسا تبعاتی از چنین تربیتهایی بوده است.
وقتی به جای یادگیری حل مسالمتآمیز اختلافات، عدم تکرار خشونت و توهین، در عین حال روشهای کنترل طرف مقابل برای عدم تکرار رفتار و کلام ناپسند، آموختهاند که در برابر خشونت و توهین، آنها هم وحشیگری و فحاشی کنند آن هم نه فحشهای معمولی که جگرسوز!!!! میتوانند در آرامشبخشی به خانواده و جامعه مؤثر باشند؟! آیا جامعهای که خشونت را با خشونت پاسخ دهد، بیمار نیست؟! خشونت تا حدی در همه جوامع وجود داشته و دارد اما وقتی وضعیت از حد معمول فراتر میرود باید نگران بود.
حضور افراد بسیاری پای سخن این روانشناسنما باعث شد که با تمام وجود احساس کنم تا رسیدن به وضعیت طبیعی، فرسنگها فاصله داریم. این شد که به جستوجوی صفحات مجازی گوینده در کلیپ رفتم. در اینستاگرام صفحهاش را پیدا کردم. در صفحه خودش، خودش را استاد هم خطاب کرده بود! پُستهایش، ملغمهای بود از حرفهای درست و نادرست که اغلب با بریدهای از فیلمهای سینمایی یا اظهارات افراد شناحته شده، آنها را توجیه میکرد. بیشتر جستوجو کردم. در شبکههای مجازی دیگر هم صفحه دارد و یک سایت هم که به صورت گروه آموزشی فعالیت دارد تحت نظر اوست. در این سایت در معرفیاش نوشته شده: «وی موسس، مدیرعامل و راهبر گروه آموزشی … میباشد. ایشان به عنوان محقق، مدرس و سخنران در حوزه خودآگاهی و توسعه فردی و معنا، مشغول به فعالیت هستند. همچنین به عنوان یک کارآفرین، مدیریت و رهبری تیم کارکنان … را برای رسیدن به اهداف، ماموریت و چشمانداز سازمان بر عهده دارند. برگزاری موفقیتآمیز بیش از دو هزار کارگاه آموزشی برای بیش از 200 هزار نفر در زمینههای مختلف خودشناسی، ناخودآگاه، روابط عاطفی و روابط مالی بخشی از فعالیتهای درخشان ایشان در مدت 18 سال گذشته است». جالب اینجاست که یکی از سایتها که به نظر منتسب به او میرسید از او به عنوان «پدر ناخودآگاه ایران» یاد کرده است.
او متولد 1365 و مجرد است. گرچه به ادعای خودش در مدرسه استعدادهای درخشان درس خوانده اما ترک تحصیل کرده و نمیتوانسته در آن سیستم درس بخواند. گفته شده او بعدها کارشناسی شهرسازی، کارشناسی ارشد مدیریت شهر و یک کارشناسی ارشد روانشناسی هم اخذ میکند. منتقدان او معتقدند، وی فرقهسازی کرده و ادعای نجات و شفای افراد را دارد. او هر چه باشد و این سخن منتقدان هم خلاف واقع باشد، همان یک کلیپ برایم کافی بود تا به عمق نادانیاش در روانشناسی و تربیت پی ببرم. تصمیم گرفتم در نقد او مطلبی بنویسیم اما فکر می کردم، کافی نیست. مگر نوشتهای به تنهایی مانع ادامه برخی حرفهای غیرکارشناسانه و نابخردانه او خواهد شد! دو سه روز نگذشته بود تا اینکه یکی از دوستانی که این کلیپ را ارسال کرده بود، خبری فرستاد که فلانی به جرم دخالت غیرقانونی در امور روانشناسی به دادستانی معرفی شده و دستور توقیف فعالیت گرفت». در جستوجوی بیشتر از واقعه، اطلاعیه منتشر شده در پایگاه اطلاعرسانی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران را دیدم: «معاونت انتظامی و رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفهای آقایان … و … را به خاطر دخالت غیرقانونی در امور روانشناسی و مشاوره به دادستانی تهران معرفی کرد». اما گویا این معرفی و شکایت به دادستانی در مهر 1401 اتفاق افتاده و قرار بوده، او پاسخگوی تخلفات و اتهامات انتسابی در برابر دستگاه قضایی باشد. با این حال نه تنها گزارشی شفاف از روند رسیدگی به پرونده او داده نمیشود بلکه خبرگزاری فارس هم گزارش مربوط به تخلفات او را حذف میکند. این فرد اما به فعالیت خود همچنان ادامه میدهد. نه تنها به معرفی و شکایت سازمان روانشناسی کشور علیه او و مطالبه توقیف فعالیتهایش در حوزه روانشناسی وقعی نهاده نشده که او این سازمان و منتقدانش را افرادی میداند که از رشد او نگرانند. آیا سازمان روانشناسی کشور به او حسادت میکند!اگر این گزارش صحت داشته باشد که «بر اساس بررسیهای به عمل آمده، قورچیان با تبلیغ در شبکههای اجتماعی، برگزاری همایشها و بهرهبرداری از عواطف و احساسات مراجعهکنندگان- اغلب بیماران جسمی و روحی- مدعی قدرت شفادهی بوده و ضمن نمایشهایی از بیمارانی که با اقدامات وی بهبود یافتهاند، سعی در برانگیختن احساسات افراد و تداوم مشارکت در کلاسها و دورههای آموزشی و به اصطلاح شفای زخم و… خود دارد. در این کارگاههای آموزشی که اغلب با بیش 400 نفر شرکتکننده برگزار شده از هر فرد مبلغی حدود سه میلیون تومان دریافت میکند». آیا این بازگردان راه کلاهبرداری نیست؟!
این بیتوجهی، فراتر از باز گذاشتن دست کلاهبرداران است. او با همان یک کلیپی که در توجیه و ترویج خشونت دارد، در یک کشور دموکراتیک به عنوان جرم محرز باید دستگیر میشد. ممانعت از فعالیت او ابتداییترین مطالبهای است که سازمان روانشناسی و مشاوره کشور داشته است. وای به روزی که حرف کارشناسان حقیقی، خریدار نداشته باشد و متقلّبان کارشناسنما جولان بدهند. ما دقیقا در همان روز هستیم.