ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ما امروز نیازی به مذاکره نداریم وقتی پایانی برای آن متصور نیستیم؛ نیازمند این هستیم که نقشهراهی مشخص داشته باشیم. بدانیم دقیقاً قرار است با برنامه هستهای چه کنیم و آینده را چگونه ترسیم کردهایم. اگر واقعاً تمام این سوالها جواب دارد و آینده روشن است، چرا باید زمان و منابع و ظرفیت کشور را در مذاکرات هدر دهیم؟ پایان این روند را اعلام کنیم.
محسن صالحیخواه| دور از واقعیت نیست اگر بگوییم ما با مذاکرات هستهای ایران قد کشیدیم و هر نقطه عطفی در این روند که 22 سال پیش آغاز شد، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در زندگی ما تاثیر گذاشته است. از زمانی که عوامل سازمان رجوی در سال 2002 در هتل ویلارد واشنگتن، اطلاعات دریافتی خود از سرویسهای اطلاعاتی درباره تاسیسات هستهای ایران را افشا کردند تا امروز، تقریباً زمانی را سراغ نداریم که اثری از مذاکرات در اخبار ما نباشد. اخبار یا درباره شکلگیری مذاکرات بوده، یا پیشرفت آن و یا شکستها که هر کدام از آنها، قصهای پشت سر دارد.
یکی از مواردی که مقامات و دیپلماتهای کشورمان به درستی و همواره تکرار میکنند، این است که ایران هیچ وقت میز مذاکره را ترک نکرده و همواره آماده گفتوگوست. این جمله شاید در ظاهر جملهای مثبت باشد اما در باطن، اشارهای به این موضوع دارد که پرونده ایران همواره باز بوده و روندهای شکلگرفته برای حل آن، با کارشکنیهای خارجی و گاهی داخلی ناتمام باقی مانده است. چرا همواره باید در بحران باشیم که مذاکره یا عدم مذاکره، همواره بخشی از زندگی ما تلقی شود؟
امروز هم مذاکرات در اخبار است و البته نمیتوان به این موضوع خرده گرفت. چون پرونده باز است. حتی جنگی که پشت سر گذاشتیم و تاسیساتی که به گفته مقامات رسمی کشور با بمباران از بین رفت، تغییری در این مسیر ایجاد نکرد. دیروز و در رویدادی که مرکز مطالعات وزارت امور خارجه برگزار کرد، بار دیگر مقامات وزارت امور خارجه به تبیین مواضع تهران در خصوص موضوع مذاکرات پرداختند و وزیر امور خارجه هم به این موضوع اشاره کرد که «درخواست برای مذاکره مجدداً آغاز شده» است. فارغ از اینکه مذاکرهای میان ایران و آمریکا شکل بگیرد، حداقل سه مجموعه سوال درباره این پرونده و مسیری که در پیش داریم، وجود دارد.
وقتی برنامه هستهای و به طور مشخص غنیسازی ایران پس از این جنگ وجود ندارد و عملاً غنیسازی صفر رخ داد، طرف مقابل برای چه باید با تهران مذاکره کند؟ چه امتیازی در مقابل چه امتیازی میخواهد به ایران بدهد؟ تابستان امسال مسعود پزشکیان در دیدار با مدیران رسانهها به این موضوع اشاره کرد که فعالیتها از سر گرفته شود، طرف مقابل هم بار دیگر حمله میکند. رئیس سازمان انرژی اتمی هم در همین رویداد به تهدیدهای مداوم طرف مقابل اشاره کرد و رئیسجمهور آمریکا هم بارها به صورت علنی و مستقیم این موضوع را تکرار کرده است. در چنین فضایی قرار است چه مذاکرهای شکل بگیرد؟
جنگی که پشت سر گذاشتیم، به دلایل مختلفی رخ داد که میتوان یکی از این دلایل را، عدم انعطاف دو طرف دانست. موضع آمریکاییها در این موضوع مشخص است و نه از موضع منطق بلکه از موضع زور، بر ایران فشار میآورند که برنامه غنیسازی خود را تعطیل کند. موضع ایران هم مشخص است و این نگاه زورگویانه را نمیپذیرد. در چنین فضایی، طرف متخاصم از توانایی خود استفاده کرد و داراییهای ایران را از بین برد؛ ما هم از لحاظ نظامی نتوانستیم از این تاسیسات محافظت کنیم. چطور قرار است از این شرایط بدون خسارت بیشتر عبور کنیم؟ وقتی هیچ طرف انعطاف نداریم و یک طرف زورش بیشتر است، نتیجه همین خواهد بود.
خوب است که هزینه – فایده این برنامه را یک بار با شجاعت و صداقت بررسی کنیم. به طور مشخص، غنیسازی 60 درصد چه امتیاز و دستاوردی برای ما محسوب میشد؟ درحالیکه استفاده خاصی برای آن متصور نبودیم و حتی بهرغم برخی تبلیغات عجیب داخلی، باعث به وجود آوردن بازدارندگی هم نشد. قصه بازدارندگی با اورانیوم غنیشده 60 درصد همان قدر عجیب بود که این روزها تعریف قصهای تحت عنوان ابهام هستهای عجیب است. اورانیوم 60 درصد ایران زیر خاک مدفون شد.
به عنوان کشوری که دارنده یکی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز در جهان است و میتوانست در صنعت انرژی حرفی برای گفتن داشته باشد، قاعدتاً نباید همه چیز را پای برنامهای میگذاشتیم که علاوه بر حواشی امنیتی و سیاسی آن، از لحاظ ذخایر مواد مورد استفاده در آن – اورانیوم – یکی از فقیرترین سرزمینهای جهان محسوب میشویم.
تا چه اندازه تغییر هندسه امنیتی خاورمیانه دو سال پس از 7 اکتبر را درک کردهایم و قصد داریم با نگاه به ترتیباتی که عوض شده، سیاستهای خود را تطبیق دهیم؟ امروز هیچ چیز شبیه قبل از 7 اکتبر نیست. قرار است در این روندی که برایش چارچوب مشخص کردهایم و چارچوبهایی غیرمنطقی هم نیستند، با وضعیت منطقه چه کنیم؟ همه میدانیم که موضوع هستهای نقطه فشار بر ایران بوده و هیچوقت تمام قصه در آن خلاصه نشده است. آیا نگاهی به این موضوع داریم که نگاهمان به جریان جنگ نامتقارن یعنی مقاومت را تغییر دهیم، به جای ارتباط با گروههای مقاومت بر ارتباط با دولتهای منطقه تمرکز کنیم و شرایط را به سمت ثبات ببریم؟
نکته اینکه مقامات عراق و لبنان به عنوان دو کشور باقیمانده از این محور، به صورت علنی، مستقیم و غیرمستقیم این تغییر را از تهران طلب میکنند. بسیاری از ابزارهای موثر ایران در دوران پیش از 7 اکتبر در این روند دو ساله دستخوش تغییر شدند و وضعیت سابق را ندارند. تجربه هم نشان داده است که بازسازی آنها اگر مقدور باشد، نتیجه باز هم ادامه همین وضع است. آیا به این موضوع فکر میکنیم که در عین عدم شناسایی اسرائیل به عنوان یک رژیم آپارتاید، جنایتکار و نسلکش، برچسب تهدید را از خود برداریم و مسیر پیشین را تغییر دهیم؟
باید برای مجموعهای از این سوالات پاسخهای جدی پیدا کنیم و به این نقطه برسیم که امروز دقیقاً کجا ایستادهایم. ما امروز نیازی به مذاکره نداریم وقتی پایانی برای آن متصور نیستیم؛ نیازمند این هستیم که نقشهراهی مشخص داشته باشیم. بدانیم دقیقاً قرار است با برنامه هستهای چه کنیم و آینده را چگونه ترسیم کردهایم. اگر واقعاً تمام این سوالها جواب دارد و آینده روشن است، چرا باید زمان و منابع و ظرفیت کشور را در مذاکرات هدر دهیم؟ پایان این روند را اعلام کنیم.
بازار ![]()