ایران پرسمان - فرهیختگان / «قطر در 2025؛ سوئیس خلیجفارس در لبهٔ فروپاشی امنیتی» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سید محمدصادق امامیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
بیست و سومین دوره کنفرانس بینالمللی دوحه فروم در تاریخ 8-5 آذرماه در هتل شرایتون شهر دوحه برگزار شد. بیش از هفت هزار نفر از 170 کشور جهان در دوره اخیر این ابر کنفرانس جهانی تحت عنوان کلی «عدالت در عمل؛ از وعده تا پیشرفت» شرکت داشتند. بااینوجود کنفرانس امسال در سایه حمله رژیم صهیونیستی به قلب شهر دوحه و پسلرزههای ضربه ایران به پایگاه العدید قرار گرفته بود و تلاش ویژه قطر در این دوره، بر خروج از سایه سنگین ناامنی و آستانگی فروپاشی امنیتی معطوف شده بود.
ضیافتی برای پروندۀ طلاق آمریکا از اروپا
استراتژی امنیت ملی آمریکا که تنها چند ساعت پیش از شروع این اجلاس منتشر شده بود، اغلب مباحث روز اول را تحتالشعاع قرار داد. تمام نشستها با نمایندگان اروپایی، از خانم کالاس در اتحادیه اروپا تا وزرای خارجه اروپایی، علیرغم حفظ ظواهر دیپلماتیک، بهشدت شوکه و سرخورده به نظر میرسیدند؛ هرچند تهدید «فرسایش تمدنی» را رد میکردند، دیگر قادر به انکار تفاوتهای بنیادین ارزشی با آمریکا نبودند؛ در برابر قدرت نظامی روسیه، تنها و ناامید به نظر میرسیدند و در مجموع، بیش از همیشه اروپا «بیربط» به منطقه و بحرانهای او دیده میشد.
بازار ![]()
قطر و طیفی از روابط آمریکایی
علیرغم وجود نمایندگانی سنتی از حزب دموکرات و طیف گلوبالیست آمریکا نظیر هیلاری کلینتون و افراد مشهوری نظیر بیلگیتس، حضور محوری تاکر کالرسون با اجرای مصاحبه اختصاصی با نخستوزیر قطر و همینطور زوج دونالد جونیور و امید مالک از هسته مرکزی جنبش ماگا با تأکید صریح بر دوگانه «دوری از اروپا»، «سیاست خارجی عملگرا و غیرایدئولوژیک»، «اولویت بافاصله سیاست داخلی آمریکا» و «عدم ضرورت دشمنی همیشگی با روسیه، چین و ایران»، در کنار عدم دعوت از مهمان جنگطلب هرساله این کنفرانس، سناتور لیندزی گراهام، علاوه بر فاصلهگذاری شفاف با ابر لابی صهیونیست - محور اماراتی با پیشرانی قریب دو دههای العتیبه در دیسی، مانوری از لابی متفاوت و مؤثر قطری را در قلب تیم ترامپ به رخ میکشید. این توان بالای لابی و اثر بر سیاستهای واشنگتن وضعیتی کاملاً متفاوت از روابط قطر - آمریکا، یا به بیان بهتر قطر - ترامپ، در سال گذشته و بهویژه در ماههای پس از حمله رژیم به دوحه، در مقایسه با «حصر کامل» قطر در دوره اول ترامپ، ایجاد کرده است، علیرغم تمام آسیبپذیریها و ناپایداریهای ناشی از شخصیت پیشبینیناپذیر ترامپ و مداخلات رقبای منطقهای و لابی صهیونیستی، در مجموع شایسته یادگیری، هماهنگی و استفاده احتمالی است.
سوریه: رژه پیروزی؛ در عین نارضایتی و ابهام
دقیقاً یک سال پس از انجام خبر غافلگیرکننده خروج بشار اسد در صبح روز دوم دوحه فروم 2024، حضور محمد الشرع جولانی در مراسم افتتاحیه به همراه امیر قطر، نوعی «نقدسازی و بهنامزنی سرمایهگذاری 14ساله» قطریها در سوریه محسوب میشد. سرمایهگذاریای که با عدم موفقیت جولانی در تحکیم اقتدار خود بر تمامیت ارزی کشور، در کنار ضعف مفرط در تقابل و یا توافق در قبال حملات متداوم رژیم، فرصتطلبی در بازی همزمان با قطر و رقبای منطقهایاش، نبود کورسویی از ورود سرمایههای خارجی و تحقق وعده بازسازی کشور و عدم وجود چشماندازی روشن برای رؤیای خط لوله قطر - اروپا، این موفقیت را در حد نمادین و حضورهای سمبلیک محدود کرده و فعلاً انبوهی از ابهام، نارضایتی و عدم هماهنگی در پس پرده را پوشانده است.
از «گذار انرژی» تا «انفجار انرژی»
پس از دو دهه کوبیدن بر طبل «گذار انرژی» و عبور از انرژیهای فسیلی، جنگ روسیه و اوکراین و اختلال در مسیرهای مرسوم انتقال گاز روسیه، بهمثابه خونی دوباره در رگهای بازار الانجی قطر و ورود انبوهی از سرمایهگذاریهای مرتبط با پروژههای 25-30 ساله جدید شد. این گشایش ژئوپلیتیک با چشمانداز فناورانه افزایش کف ثابت تقاضا، حاصل از فراگیری هوش مصنوعی تکمیل شده و با دورنمای انفجار تقاضای کوانتومی به اطمینانی کامل از تضمین بازار پایدار چند دهه آتی برای گاز قطر انجامیده است. خوشبینی و سرخوشیای که حتی از پس ادبیات محتاطانه و دیپلماتیک مقامات قطری هم نمایان میشد و ادبیات جدیدی حول تعابیری چون «اوج» و یا «انفجار انرژی» را رونمایی میکرد.
ایران و منطقه روایت دوگانۀ تضعیف و تهدید
هرچند عدم حضور سطح بالای کشور - حداقل در سطح وزیر خارجه - در کنفرانس امسال، غبطه محرومیت صدای کشور از شنیدهشدن در یک آوردگاه کمنظیر بینالمللی را به همراه داشت، ولی موضوع ایران در اغلب پنلهای منطقهای و بسیاری از مباحث جهانی طرح میشد.
پیشفرض اول بر تضعیف ایران، اضمحلال محور مقاومت و شکست پروژه منطقهای کشور بناشدهبود. بااینوجود، تهدیدانگاری بالقوه ایران برای صلح و امنیت منطقهای همچنان بال دوم این سناریو را تشکیل میداد. محوریت ادامه حمایت ایران از حزبالله، انصارالله، حشدالشعبی و ادعای ادامه مداخلات در سوریه، منطق پشت این هراسافکنی بود و لزوم گفتوگو/توافق ایران با امارات در موضوع جزایر سهگانه و افتتاح سفارت در منامه، از جمله «اقدامات اعتمادساز ضروری» یاد میشد.
حضور آقای ظریف در پنل عمومی با دبیر شورای همکاری خلیجفارس و چند میزگرد بسته با موضوعاتی نظیر «امنیت در منطقه خلیجفارس»، مسائل لبنان و سوریه با حضور نمایندگانی از اندیشکدههای ایرانی، همگی عرصههایی برای تقابل برساخته «ایران و امنیت منطقه» بود که لزوم پرداختن مستقل و متمرکز همراه با تولید روایتهای سازگار دراینخصوص را ضروری مینماید.
روابط دوجانبه در سایۀ تابوی العدید
در موضوع حمله ایران به پایگاه آمریکایی العدید در پاسخ به حمله آمریکا به تأسیسات هستهای فردو و نطنز، مجموعهای از روایتهای ناسازگار و سوءتفاهمهای انباشته بر روابط خوب دوجانبه ایران و قطر سایه انداخته است. روابط خوبی که پس از سالها جنگ نیابتی در سوریه، در پس حمایت تعیینکننده ایران از قطر در جریان محاصره سالهای 2017 تا 2022 ایجاد شده بود و به واسطه همگرایی در حمایت از حماس و همراهی قطر در جام جهانی 2022 به اوج رسیده بود، با ترور شهید هنیه در تهران، سقوط دولت اسد و نقش قطر در برکشیده شدن جولانی در سوریه و نهایتاً حمله العدید بهشدت مخدوش و مملو از سوءتفاهم شده است.
از منظر طرف قطری حمله به العدید بدون اطلاع پیشینی به قطر و حتی انکار اولیه از سوی مقامات ایرانی و عدم ارائه فرصت برای خروج پرسنل غیرآمریکایی و بومی پایگاه، عملاً خارج از سازوکار دوستی متقابل شناخته میشود. طرف قطری حمله ایران را مقدمه و توجیهکننده حمله رژیم صهیونیستی به دفتر حماس در قلب دوحه میداند؛ شکستن تابویی که به رؤیای «جزیره صلح و گفتوگو» و استعاره «سوئیس منطقهای» قطر ضربهای جبرانناپذیر وارد کرده است.
از منظر دیپلماتیک، به نظر میرسد تدقیق خطوط قرمز دفاعی کشور، تعریف صریح مصادیق «همراهی با متخاصم» و اشتراکگذاری بلافاصله جزئیات فنی مربوط بهدشواری ارتباطات سیاسی - نظامی در روزهای جنگی، ممکن بود از تعمیق و دیرپایی آن و سوءاستفاده از آن در کلانروایت «تهدیدانگاری» ایران برای امنیت منطقهای بکاهد.
جمعبندی
بر اساس مشاهدات نگارنده از چندین گفتوگوی سیاستی جهانی و منطقهای اخیر، چند گزاره سیاستی زیر شایسته تأمل به نظر میرسند، نخست اصلگذاری حضور سطح بالا در مجامع سیاستی بهشرط ارائه امکان و پلتفرم متناسب، باهدف استفاده از این فرصتها در جهت تبیین مواضع کشور در شرایط تحریم اقتصادی و حصر رسانهای است. دوم، فراهمآوری زمینه دیپلماسی نخبگانی غیردولتی و مستقل باهدف استفاده از تنوع الحان و حضور انعطافپذیر و پرتعداد و صدالبته با سطحی از هماهنگی راهبردی نمایندگان متنوع کشور در گفتوگوهای سیاستی - اندیشکدهای است. سوم آنکه تمرکز بر ایجاد پلتفرمی برای گفتوگو و همکاری منطقهای و خروج از دوگانههای سنتی «GCC - ایران» و یا «عرب - ایران»، با هدفگذاری واضح همکاریها و پروژههای مشترک اقتصادی است. چهارم تدقیق و تصریح خطوط قرمز امنیتی - دفاعی کشور و نشانگذاری مصادیق غیرقابلتحمل در شرایط حساس امنیتی محتمل نظیر جنگ 12روزه است. نهایتاً تعمیق گفتوگوهای دوجانبه و حل سوءتفاهمهای پیشآمده و تدقیق انتظارات همکاری با قطر با هدف استفاده از پتانسیلهای ارتباطی، میانجیگرانه، رسانهای و مالی آن نهتنها در مسیرهای همگرا نظیر غزه و مهار رژیم، بلکه در حل تنازعات منطقهای و بینالمللی مهم کشور نظیر پرونده سوریه، گفتوگوهای منطقهای و نهایتاً پرونده هستهای است.