سه شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۴
اقتصاد روز

سرمقاله اعتماد/ ایران ضعیف یا قوی؟

سرمقاله اعتماد/ ایران ضعیف یا قوی؟
ایران پرسمان - اعتماد / «ایران ضعیف یا قوی؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم محمد درودیان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: با فرض اینکه هدف‎گذاری و ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - اعتماد / «ایران ضعیف یا قوی؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم محمد درودیان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
با فرض اینکه هدف‎گذاری و تصمیم‌گیری مهاجم در استفاده از قدرت نظامی برای تامین اهداف سیاسی، در ساحت نظر و با محاسبات عقلانی و برقراری نسبت میان ابزار جنگ با اهداف و منابع و با پذیرش ریسک پیروزی صورت می‎گیرد، بنابراین منطق عقلانی جنگ، تابع محاسبه مهاجم از قدرت و موقعیت خود و متقابلا از موقعیت ضعیف و آسیب‌پذیر کشور هدف، شکل می‌گیرد. در واقع محاسبات مهاجم حاصل ادراک از موقعیت و تفسیر آن برای «تغییر در موقعیت»، براساس مبالغه درباره قدرت خود و آسیب‌پذیری طرف مقابل بنا شده است. با این توضیح، جنگ در ساحت عمل، بر پایه جنگ در ساحت اندیشه و ذهن شکل می‎گیرد، به همین دلیل بازدارندگی به معنای تاثیرگذاری بر نظام ادراکی-‌رفتاری دشمن، با استفاده از همه مولفه‌های قدرت، می‌تواند مانع از تحمیل هزینه جنگ با آشکار شدن اشتباه محاسباتی شود. براساس این مقدمه، تجربه حمله نظامی به ایران در شهریور 59 از سوی عراق و حمله رژیم صهیونیستی در خرداد 1404، این پرسش را به وجود آورده است که: تصمیم‌گیری برای حمله، با فرض محاسباتی از ایران ضعیف صورت گرفته یا ایران قوی؟ طبق مستندات موجود، در هر دو جنگ روایت غالب و متقاعدکننده برای تصمیم‌گیری و حمله، تابع نظریه «ایران ضعیف» بود. در سال 59 تصوّر می‌شد قدرت دفاعی ایران بر اثر تغییر نظام سیاسی و بحران‌های امنیتی و گسست راهبردی از امریکا و غرب، دچار فروپاشی شده است. چنان‌که در سال 1404 تصوّر می‌شد پس از تحولات اجتماعی ایران در 1401 و تحولات نظامی در منطقه پس از 7 اکتبر (15 مهر 1402)، ج.ا.ایران ثبات سیاسی در داخل و قدرت بازدارندگی خود را در منطقه، از دست داده است. وجه مشترک مهاجمان در دو جنگ، استفاده از قدرت نظامی برای تامین اهداف سیاسی و براندازی نظام، به صورت مستقیم یا به عنوان پیامدهای تحمیل شکست نظامی بر ایران، پیش‌بینی شده بود. نظر به اینکه معیار پیروزی یا شکست در جنگ، با شاخص نتیجه‎گیری براساس اهداف مهاجم موردسنجش قرار می‎گیرد، فارغ از آسیب به زیرساخت‎های هسته‎ای- ‌دفاعی ایران که بیانگر شاخص قدرت ایران است، طبق ارزیابی‌های موجود، حمله نظامی اسراییل و امریکا بیشتر تاثیر «انهدام تاخیری» داشته و قابل احیا و بازسازی می‌باشد. در هر دو جنگ، مهاجمین نه تنها در اقدام برای تغییر نظام سیاسی در ایران شکست خورده‎اند، بلکه اقدام آنها زمینه‌ ساز «انسجام اجتماعی» و «فاصله‎گذاری» از متجاوز خارجی و متحد داخلی آن، شده است. مهم‌تر آنکه شرایط و بستر بازتولید قدرت دفاعی و گذار از وضعیت بی‌ثبات سیاسی و تبدیل آسیب‌پذیری دفاعی، به ثبات سیاسی و ایجاد قدرت دفاعی را فراهم کرده است. ملاحظه یاد شده نشان می‌دهد مهاجمین در محاسبات خود برای هدف‌گذاری، تصمیم‌گیری و اقدام، دچار شکست راهبردی شده‌اند، زیرا هزینه مسوولیت تجاوز را از نظر حقوقی-تاریخی، در حافظه تاریخی یک ملت ثبت کرده‎اند و زمینه چرخش‎های بنیادین ذهنی و عینی برای بازتولید قدرت در ج.ا.ایران را فراهم کرده‎اند که مهاجمین با نگرانی از آن، هزینه جنگ را در مقایسه با توافق سیاسی پذیرفته‌اند. با این توضیح، پرسش اساسی این است که آیا استناد مهاجمین به نظریه «ایران ضعیف» برای حمله، با هدف استفاده ابزاری و توجیهی برای حمله نظامی بوده است یا در حقیقت به این نظریه باور داشته و به آن عمل کرده‌اند؟ تفاوت مساله در این است که وقتی نتیجه حمله با محاسبات مهاجم همخوانی ندارد، این احتمال در درجه نخست تقویت می‎شود که مهاجم در ارزیابی خود اشتباه کرده است و اگر نظریه ایران قوی را باور کرده بود، هزینه جنگ را نمی‌پذیرفت و از حمله خودداری می‌کرد. ابعاد پیچیده‌تر مساله این است که تصمیم‌گیری برای حمله، هر چند با توجیه ایران ضعیف صورت می‎گیرد، ولی اساسا با فرض نگرانی از قدرت ایران، با استفاده از فرصت، انجام می‎شود، اما از بیان آن به این دلیل خودداری می‌شود که طرح نظریه ایران قوی، مانع از حمله خواهد شد و فرصت مورد‌نظر از دست خواهد رفت، به همین دلیل طرح نظریه ایران ضعیف، با هدف خودداری از به‌رسمیت شناختن قدرت ایران، از طریق توافق سیاسی است و برای متقاعدسازی به حمله مورداستفاده قرار می‌گیرد. از نظر تاریخی-‌راهبردی وقتی مبنای تصمیم‌گیری و حمله در سال 1359 و 1404 با استفاده از نظریه ایران ضعیف صورت گرفته اما با نتیجه موردنظر انطباق نداشته، دو احتمال در این زمینه وجود دارد؛ احتمال اول این است که مساله اصلی مهاجمین ایران قوی است، ولی برای توجیه حمله و خودداری از دادن امتیاز و به رسمیت شناختن این قدرت، از نظریه ایران ضعیف برای استفاده از فرصت بهره‌برداری می‌شود. احتمال دوم این است که وجود شاخص‌های آسیب‌پذیری و ناتوانی از نمایش قدرت بازدارندگی، موجب اطمینان مهاجم از ضعف ایران و استفاده از فرصت، برای حمله شده است. با فرض تاثیرگذاری احتمالات دوگانه که به دلیل شواهد و قرائن متفاوت، سنجش‌پذیری آن، بسیار دشوار و مناقشه‌آمیز می‌باشد، دستیابی به بازدارندگی از جنگ، فارغ از هر ملاحظه‌ای، نیازمند جلوگیری از اشتباه محاسباتی مهاجم است. در غیر این صورت تغییر در محاسبه دشمن، با هزینه جنگ همراه خواهد شد. چنان‌که در میانه «جنگ ناتمام» و وضعیت «آتش‌‌بس شکننده» تاکید بر «تغییر پارادایمیک» با استناد به علت وقوع جنگ یا بهره‌برداری از تاثیر رفتار مردم در شکست هدف سیاسی مهاجم، می‌تواند موجب اشتباه محاسباتی مهاجم و مانع از گذار از وضعیت کنونی به وضعیت باثبات شود. چنان‌که از نظر تاریخی ادامه استقرار ارتش عراق در مناطق اشغالی، با وجود شکست ارتش عراق در تامین اهداف از حمله به ایران، به این دلیل صورت گرفت که عراق با مشاهده مناقشات سیاسی و درگیری‌های نظامی در داخل کشور، به نتیجه رسید آنچه را که برای تامین آن از نظر نظامی ناتوان بود، می‎تواند با گذشت زمان به روش دیگری تامین کند. به همین دلیل ارتش عراق به جای پذیرش شکست نظامی و عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی، در مناطق اشغالی، با امید به تغییر سیاسی در ایران، مستقر شد.


نظرات شما