ایران پرسمان - شرق / «فهم وضعیت اکنون» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم حمزه نوذری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
وضعیت اکنون را چگونه میتوان توضیح داد؟ به عبارت دیگر چه شد که در وضعیت اکنون قرار داریم؟ چه مسیری ما را به این وضعیت رسانده است؟ اساسا وضعیت اکنون واجد چه خصوصیاتی است؟ رویکردی وجود دارد که وضعیت اکنون را وضعیت فرصتهای بربادرفته تلقی میکند. فرصتهایی که غنیمت شمرده نشد و به همین دلیل ما در وضعیتی هستیم که هم در نظام جهانی جایگاه مناسبی نداریم و هم در اغلب حوزهها با ناترازی روبهرو هستیم. همه این مسائل ریشه در هدردادن فرصتها دارد. به قول والرشتاین، جامعهشناس معروف، راهبرد اغتنام فرصت را در پیش نگرفتیم. راهبرد اغتنام فرصت به این اشاره دارد که در موقعیتهایی که کشورهای مرکز (قدرتمند) در موقعیت سیاسی و اقتصادی ضعیفی قرار دارند، کشورهای دیگر میتوانند با اقدامات جسورانه از فرصتهای ناشی از انقباض در کشورهای قدرتمند استفاده کنند. نمونه بارز آن بحران بزرگ اقتصادی 2008 و ضعفهای پس از آن در کشورهای اروپایی و آمریکا بود، درحالیکه کشورهایی مانند ایران به درآمدهای هنگفت ناشی از فروش نفتی دست یافتند، اما چنین فرصتی از دست رفت. در این دوره درآمدهایی زیاد صرف واردات گسترده کالاهای مصرفی و توزیع گسترده پول در کشور شد، به نحوی که سرمایهگذاری اساسی در کشور انجام نشد.
کنشگران معتقد به این ایده به چند گروه تقسیم میشوند: الف) مویهکنان. آنها مدام بر فرصتهای ازدسترفته مویه میکنند و گریاناند. ب) دعوتکنندگان. گروه دوم کسانی هستند که معقدند جز با دعوت از سرمایه خارجی نمیتوان به توسعه دست یافت. باید فرصتهای ازدسترفته را با دعوت و همکاری نزدیک و صمیمانه با سرمایهداران خارجی جبران کرد. این گروه اصلاح سیاست خارجی را با دعوت و همکاری نزدیک با سرمایهداری خارجی و شرکتها بینالمللی ممکن میداند. ج) نابخردان. در میان این دعوتکنندگان گروهی اندک و رادیکالی وجود دارند که معتقد به حضور و مداخله سیاسی خارجی در کشور هستند. این گروه همانهایی هستند که گمان میکردند از درون تهاجم و جنگ 12روزه به کشور، وضعیت نویی شکل میگیرد. شاید این توهم آنها با مطالعه تاریخ کشور کمتر شود. د) جامعهگرایان. این گروه معتقدند فرصتهایی که بر باد رفته، معطوف به فاصلهگیری از جامعه بوده است. این گروه معتقدند دولت در ایران منابع کشور را صرف گروه اندکی کرده و فرصتهای سودآور را در اختیار برخی قرار داده که به زیان جامعه عمل کردهاند. علاوهبراین سیاستهای اجتماعی اتخاذشده باعث فاصله در جامعه شده است.
بازار ![]()
پس تا دیر نشده، باید به جامعه برگشت. از نظر آنها سیاست باید در جامعه حک شود. ه) بازارگراها. کسانی که معتقدند فرصتهای ازدسترفته به خاطر دولت بزرگ و بازار کوچک بوده است و تنها یک راه برای اغتنام فرصت وجود دارد و آن بازار خودتنظیمگر بزرگ و دولت کوچک است. از نظر این گروه بازارگرایی، صلح، رفاه و آزادی را به ارمغان میآورد. ایده دیگری برای فهم وضعیت اکنون وجود دارد که میتوان اعتمادبهنفس نامید. والرشتاین این مفهوم را بهمثابه یک استراتژی به کار برده است که کشورهای پیرامونی برای ارتقای جایگاه خود در نظام جهانی میتوانند از آن استفاده کنند. ایده اعتمادبهنفس یعنی اعلام صریح و پیگیری راهبرد دقیق که با تحول و رشد در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همراه باشد. با درپیشگرفتن چنین راهبردی، فشارهای خارجی بر کشور نیز به حداقل میرسد. قائلان به این ایده نیز به چند دسته تقسیم میشوند: دسته اول، بنیادگراها که معتقدند ما همه چیز داریم و باید به اصل و اساس خود برگردیم.
در این میان برخی بنیادگراها به رویکرد انزوا معتقدند، به این دلیل که نظام جهانی غیرعادلانه است و شایسته ما نیست و جز ارتباط اندکی، با جهان نباید ارتباطی داشت. آنها کمتر به مشکلات و مسائل در کشور اذعان دارند و اگر مشکلی هست، به خاطر دورشدن از بنیادهاست. گروه دیگر معتقد به مدیریت نظام جهانی هستند. در حوزه اقتصادی هر دو به سیاست جایگزینی واردات به جای استراتژی توسعه صادرات معتقدند و در حوزه اجتماعی نیز به سیاست سختگیرانه بدون تساهل باور دارند. آنها معتقدند با ایدئولوژی و یک رسانه فراگیر میتوان جامعهای یکدست و کنترلشده داشت.
براساساین با حفاظی مانند ایدئولوژی میتوان واقعیت را تغییر داد و بازآفرینی کرد. دسته دوم) مدیریتگراها که این گروه معتقدند که مدیران اعتمادبهنفس کافی ندارند و با اصلاح نظام مدیریتی کشور میتوان جزء کشورهای مرکز و قدرتمند شد. آنها مدیریت درست را در بهقدرترسیدن و در دست گرفتن قوه مجریه میدانند. آنها بر این باور هستند که ما همه چیز داریم، مگر مدیریت اجرائی که ناصواب است. این رویکردها و دستهبندیهایی که بیان شد، کامل نبود و فرصت پرداختن به جزئیات وجود نداشت. به نظر میرسد هیچکدام از این ایدهها برای فهم وضعیت اکنون کافی نیست و لازم است بحث و گفتوگوی آزاد شکل گیرد تا ایدههای دقیقتر و منسجمتر برای فهم وضعیت اکنون ارائه شود. تا فهم وضعیت اکنون به دست نیاید، نمیتوان از آن گذر کرد.