ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جاشوآ یافا-ترجمه یاسمن طاهریان| جمعه گذشته، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در نشستی دوجانبه درآلاسکا میزبان ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه بود و پس از آن در روز دوشنبه میزبان ولودیمیر زلنسکی و شش نفر از رهبران اروپایی در کاخ سفید. این تازهترین تلاش ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین از طریق مداخله دیپلماتیک است. رئیسجمهور آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد: «با اینکه دشوار است اما صلح قابل دستیابی است.
این جنگ پایان مییابد.» او در ادامه گفت که پوتین و زلنسکی «قرار است به توافقی برسند.» ترامپ قبلاً هم چنین وعدههایی داده بود؛ در دوران کمپین نامزدی ریاستجمهوریاش اعلام کرد که بهمحض روی کار آمدن جنگ را در عرض 24 ساعت تمام میکند. آیا دلیلی وجود دارد که فکر کنیم اینبار متفاوت خواهد بود؟
برای پاسخ به این سوال باید این مسئله را بررسی کنیم که اساساً چرا روسیه به اوکراین حمله کرد و چرا از آن زمان این جنگ سه سال و نیم ادامه پیدا کرده است. قلمرو مسئلهای است که ترامپ و ویتکاف، فرستاده ویژهاش، بارها به آن اشاره کردهاند و حتی همین اواخر زمانی که درباره مسئله مبهم «مبادله سرزمینی» صحبت کردند، معلوم بود که این موضوع در واقعیت نگرانی اصلی هیچکدام از طرفین نیست. ترامپ درباره دلیل حمله روسیه میگوید: «آنها برخی از اراضی اصلی را اشغال کردهاند. ما تلاش میکنیم تا برخی از این اراضی را برای اوکراین پس بگیریم.»
برای پوتین، جدا کردن اراضی اوکراین و همزمان با این عملیات ویران کردن شهرهای اوکراینی با گلولههای توپخانهای و بمبهای هوایی، راهی برای دستیابی به هدف نهاییاش است: اوکراین وفادار و خنثی که روسیه را تهدید نمیکند و تحت تاثیر نفوذ بیمورد غرب قرار ندارد. این هدف به مجموعه گستردهتری از نگرانیهایی مرتبط است که پوتین «دلایل ریشهای» جنگ خطاب میکند و مسائل مختلفی را دربر میگیرد: زبان، تاریخ و هویت در اوکراین امروزی و همچنین توافقنامهها و استقرار نیروهای نظامی غربی که زیربنای تقویت امنیت اروپا بهشمار میروند.
همانگونه که تاتیانا استنووایا، کارشناس ارشد در «مرکز روسیه اورسیای کارنگی» از آغاز جنگ اشاره کرده است، از نظر پوتین، اگر اوکراین «مال ماست» پس خیلی مهم نیست که چه کسی کنترل کدام شهر را برعهده دارد یا مرزهای دوفاکتوی آن در کجا کشیده میشوند. اما اگر اوکراین «مال آنها» باقی بماند، پس باید بهطور پیوسته نابود شود تا کییف و حامیان غربیاش حماقت این لجاجت خود را درک کنند و در برابر سناریوی اولیه تسلیم شوند. استنووایا به نیویورکر میگوید: «از همان ابتدا پوتین جنگ را کمترین گزینه مطلوب میدانست. او میخواهد به توافق برسد، اما بهشرطی که در راستای شرایط حداکثرگرایانهاش باشد که نه در آن زمان و نه حالا نمیخواهد در آن بازبینی کند. بنابراین طبق منطق او (پوتین) مجبور است به جنگ ادامه دهد.»
در مورد مسئله سرزمینی، گزینههای ترامپ ظاهراً این است که اوکراین باید از بخشهایی از مناطق دونتسک و لوهانسک در شرق کشور که همچنان در کنترل خود دارد، عقبنشینی کند. اما این منطقه کوچک نیست: نیروهای اوکراینی کنترل 30درصد از منطقه دونتسک را در اختیار دارند؛ از جمله دژهای نگهبانی که روسیه بهرغم سالها حملات مداوم نتوانسته کنترل آنها را بهدست بگیرد. دقیقاً مشخص نیست پوتین و ترامپ در مورد اعطای کدام اراضی صحبت کردهاند اما ترامپ در آلاسکا به خبرنگاران گفت که «آنها مواردی هستند که عمدتاً به توافق رسیدیم.»
یکی از دیپلماتهای اوکراینی به نیویورکر میگوید: «مردم نگرانند که ترامپ ممکن است تمایل یا حتی درخواستهایی در مسئله سرزمینی داشته باشد.» اما این حقیقت که ترامپ در مورد این مسئله بر زلنسکی در واشنگتن فشار نیاورد به این معنی است که «ترامپ سراغ «توافی کثیف» با پوتین نرفت».
پوتین به دو دلیل کل منطقه دونباس، که دونتسک و لوهانسک را دربرمیگیرد را میخواهد که هیچکدام از این دو دلیل، به خودی خود به ویژگیهای ذاتی یا مزایای سرزمینی برنمیگردند. دلیل اول اساساً به وجهه و پروپاگاندا برمیگردد. در فوریه 2022 زمانی که پوتین «عملیات ویژه نظامی» را اعلام کرد، هدف جنگی دقیق و واضح، نیاز فرضی به حمایت از جمعیت روسزبان دونباس بود. از آن زمان، بخش عمده تلاشهای جنگی روسیه (در منطقهای که ارتش آن با بیشترین میزان تلفات نیروهای خود شامل میلیونها سرباز مواجه شده) بر منطقه دونباس متمرکز بوده است.
اگر روسیه از این جنگ با کسب کنترل این منطقه بیرون آید، پوتین دوران راحتتری برای ترویج ایده پیروزی و فضلیت وفاداری لازم برای دستیابی به آن خواهد داشت. دستگاههای دوگانه پروپاگاندا و سرکوب احتمالاً میتوانند در هر سناریویی اوضاع را در خانه برای پوتین تقریباً باثبات نگه دارند. اگر روسیه منطقه دونباس را تصرف کند، احتمال کمی وجود دارد که بخشهای مختلف جامعه روسیه از جمله کهنهسربازانی که از مناطق جنگی به خانه برمیگردند، خانوادههایی که همسران یا پدران خود را در جنگ از دست دادهاند و الیتهای اقتصادی که زمانی ارتباطات جهانی داشتند، نارضایتی موقتی یا شک و شبهههای خود را ابراز کنند.
دلیل دومی که پوتین میخواهد کنترل منطقه دونباس را بهدست آورد این است که نیروهای روسی در منطقه حائلی قرار میگیرند که در صورت لزوم میتوانند به شهرهایی مانند دنیپرو و خارکیف در اوکراین حمله کنند، تا هم تهدید و هم ابزارهای حمله مجدد روسیه برای همیشه در دسترس باشد. پوتین معتقد است که اوکراینی که برای همیشه ضعیف باقی بماند در برابر منافع روسیه فرمانبردار خواهد بود و مستعد دستکاری یا تحت تاثیر مسکو است.
زلنسکی هم با فشارهای مشابهی روبهروست اما درجهت معکوس. بالاتز جارابیک، تحلیلگر سیاسی و یکی از دیپلماتهای دیرینه اروپایی در کییف در گفتوگو با نیویورکر از مجموعهای از موانعی میگوید که در صورت موافقت رئیسجمهور اوکراین با چنین طرحی ایجاد میشوند. این موانع، هم از نظر سیاسی است (اوکراینیها منشأ جنگ را از سال 2014 در منطقه دونباس میبینند که از دست دادن آن میتواند ضربه روحی بزرگی را رقم بزند) و هم از نظر نظامی (پس از منطقه دونباس، دشتی باز با پوشش گیاهی کم بدون هیچ مرز دفاعی طبیعی قرار دارد). زلنسکی به نوبه خود به بندی در قانون اساسی اوکراین استناد میکند که هر رهبری را از واگذاری یا انتقال هر منطقهای از کشور منع میکند.
با این حال، این امر احتمالاً آخرین مانع بر سر یک توافق نخواهد بود، اگر که اصلاً یک توافق واقعی تحقق پیدا کند. مثلاً اوکراین میتواند سربازان خود را از مناطق بخصوصی بیرون بکشد بدون اینکه هیچ گونه امتیاز سرزمینی را رسماً اهدا کند و یک مرز به رسمیت شناخته نشده اما نامحدود را ایجاد کند؛ مثل مرزی که پس از آتشبس کره در سال 1953 تشکیل شد یا تقسیم برلین در دوران جنگ سرد. با این حال، چنین اتفاقی را فقط در شرایطی میتوان تصور کرد که اوکراین احساس کند امنیت درازمدتش تضمین شده است. جارابیک میگوید: «مثلاً اگر گزینه بین ناتو یا دونباس باشد، بدیهی است که اوکراین ناتو را انتخاب میکند». (اما این گزینه روی میز نیست: ترامپ هفته گذشته دوباره اعلام کرد که اوکراین به ناتو نمیپیوندد).
پس مسئله سرزمین نمادی از مسئلهای اساسیتر هم برای روسیه و هم برای اوکراین است: درک آینده اوکراین بهعنوان یک کشور و توانایی آن در محافظت و دفاع از حق حاکمیت خود یا این احتمال که بهطور دائم آسیبپذیر باقی بماند. لیست پوتین از «دلایل ریشهای» پیشفرضی از تغییرات در سیاستها و جامعه اوکراین ارائه میدهد؛ فرآیندی که پوتین بهنظر میرسد از ترامپ انتظار دارد تا بهعنوان بخشی از توافق صلح بر کییف تحمیل کند. در آلاسکا، پوتین موفقیتهای جزئی در این مبحث بهدست آورد. از یک سو، او ترامپ را متقاعد کرد که جنگ میتواند پایان یابد اگر که به نگرانیهای راهبردی روسیه رسیدگی شود.
بههمین ترتیب ترامپ هم از اعلام آتشبس فوری به تبلیغ توافق درازمدت صلح تغییر موضع داد. (آتشبسی که اوکراین و حامیان اروپاییاش میخواهند میتواند بهسرعت و بدون در نظر گرفتن مجموعه بزرگتری از درخواستهای روسیه بهدست بیاید. اما پیمانی ماندگارتر فقط در زمانی به دست میآید که این مجموعه از درخواستها برآورده شوند).
از سوی دیگر ترامپ ظاهراً تمایلی ندارد بهعنوان نماینده پوتین در دستیابی به لیست کامل آرزوهای روسیه عمل کند. استانوایا میگوید: «پوتین از ترامپ میخواهد تا شرایط خود را بر اوکراین تحمیل کند. اما بهنظر میرسد ترامپ در مورد مرزهای آتی، قوانین و قانون اساسی اوکراین میگوید که پوتین و زلنسکی باید خودشان به توافق برسند.» این موضوع پیچیدهتر است و شرایطی نامطلوب برای پوتین که زلنسکی را مقامی غیرمشروع میداند. طرف صحبت ترجیحی پوتین همیشه در واشنگتن بوده است، نه کییف.
بهگفته یکی از منابعی که در حلقه سیاست خارجی مسکو فعالیت دارد، فعلاً بهنظر نمیرسد که ترامپ بخواهد در جهت تسلیم کامل اوکراین حرکت کند. این منبع میگوید: «آنگونه که من میبینم، ترامپ اساساً به پوتین میگوید «میخواهی اوکراین را به بلاروس دوم تبدیل کنی و کل کشور را احاطه کنی، اما این کار زیادهروی است، غیرواقعی است و عملی نمیشود»». به گفته این منبع ترامپ پایانی فوری برای این جنگ میخواهد و ممکن است برای تحت فشار قرار دادن یا دستکم گرفتن اوکراین برای پایان دادن به جنگ آمادگی داشته باشد اما این مسئله لزوماً آن پیشفرض استراتژی نهایی که برای مسکو کاملاً مطلوب است، ارائه نمیدهد.
فعلاً فشار برای پایان دادن به جنگ عمدتاً روی شانههای کییف است اما میتوان برعکس آن را نیز تصور کرد: ترامپ میتواند از پوتین انتظار داشته باشد با توافق صلحی موافقت کند که به تمام نیازهای رئیسجمهور روسیه پاسخ نمیدهد. این منبع میگوید: «فکر نمیکنم ترامپ مشکلی داشته باشد که اوکراین کشوری مستقل، حامی غرب و حتی ضدروسی باشد.»
علاوه بر آن، روسیه باید بداند که ترامپ انتظار دارد قدرت برتر میانجیگر در اوکراین باقی بماند، مشابه نقشی که در اوایل این ماه بازی کرد؛ زمانی که میزبان رهبران ارمنستان و آذربایجان، دو کشور پیشین اتحاد جماهیر شوروی، برای امضای یک توافق صلح تاریخی در کاخ سفید بود. این منبع میگوید: «روسیه هیچجای این توافق دیده نمیشد. فکر نمیکنم از ترامپ انتظار داشته باشیم تا اوکراین را بهراحتی تحویل دایره نفوذ روسیه دهد.» با این حال پوتین دقیقاً همین مطالبه را خواهد داشت که به گفته این منبع منجر به ایجاد «تناقضات و ابهاماتی در موضع روسیه» خواهد شد.
شاید اصلیترین مشکل، ضمانتهای امنیتی است که به منافع اصلی هر طرف مربوط میشود. ترامپ ادعا میکند که پوتین در نشست آلاسکا با نوعی از چارچوبهای امنیتی برای اوکراین موافقت کرده است. این موضوع ممکن است درست باشد اما یک هشدار مهم را در دل خود دارد: توافقی که پوتین در ذهن خود دارد این است که روسیه امضاکننده اصلی و شریکی در کنار اوکراین و کشورهای غربی است که در نتیجه میتواند حق وتو را برای خود حفظ کند؛ ایدهای که برای اوکراین غیرعملی است.
ترامپ در دیدار با زلنسکی و رهبران اروپایی در واشنگتن، از «ائتلاف مشتاقان» که متشکل از کشورهای اروپایی است، میخواهد تا نوعی از کمکهای امنیتی به اوکراین از جمله تشکیل نیروی حافظ صلح را فراهم کند. جزئیات بسیاری همچنان مبهم باقی ماندهاند: آیا پس از آتشبس آتی سربازان کشورهای غربی به نزدیکی مرزهای مورد مناقشه در شرق اوکراین اعزام میشوند یا عملیات آموزش نظامی در پایگاههای دوردست را اجرا میکنند؟
آیا مقررات درگیری به آنها اجازه میدهد به سمت نیروهای روسی شلیک کنند؟ و اینکه آمریکا چه نقشی خواهد داشت؟
وقتی که ترامپ درباره نقش آمریکا در آینده اوکراین صحبت میکرد، وعده داد که ایالات متحده با مشارکت خود اوکراین را «بسیار امن» خواهد کرد. اوکراینیها وعده مشارکت آمریکا را بهسرعت پذیرفتند که هرگونه ضمانت امنیتی پساجنگ را معتبرتر میکند. آمریکا قابلیتهای منحصربهفردی در جمعآوری اطلاعات و دفاع هوایی دارد و دیگر کشورهای غربی نیز برای پیوستن به آن راضیتر خواهند بود. زلنسکی هم به نوبه خود از توافقی صحبت کرد که در آن دولتهای اروپایی بودجه خرید حدوداً صدها میلیارد دلاری تسلیحات آمریکایی را تامین کنند.
ارتش اوکراین که از سوی غرب آموزش ببیند و مسلح شده باشد ممکن است قابلاعتمادترین ضمانت امنیتی باشد با این حال بیانگر اولین بهانهای است که پوتین برای جلوگیری از آن جنگ را آغاز کرد. پس مسئله این است که ترامپ چه برنامهای برای اجبار پوتین برای پذیرش ائتلافی دارد که اساساً مورد تنفر اوست. در ذهن داشته باشید که ترامپ باز هم از وضع تحریمهای جدید علیه روسیه ممانعت کرده و بهطور مرتب از موعد زمانی که خود تعیین میکند، میگذرد.
بنابراین به فاکتور نهایی میرسیم: زمان؛ اینجا، مزیت نسبی زمان واضح است. تقریباً تمام جنبههای کشور و جامعه اوکراین مثل اقتصاد، فضای جامعه و خود ارتش خسته شدهاند. بسیج نیروها متوقف شده، یگانهای نظامی نیروی کافی ندارند و ترک خدمت نظامیان مشکلی روزافزون است. آسوشیتدپرس در نوامبر گذشته به نقل از بیش از صدهاهزار پرونده ترک خدمت از زمان شروع جنگ گزارش داد که کل یگانهای زرهی پستهای خود را رها کردهاند، مرزهای دفاعی را آسیبپذیر و تصرف اراضی را تسریع کردهاند. جارابیک از نگرانیهای فزاینده در حلقههای دفاعی در کییف از فروپاشی بیشتر یا حتی فروپاشی نیروهای نظامی با تبعات شدید برای امنیت درازمدت کشور میگوید.
در این میان، روسیه همچنان با هزینهای هنگفت برای خود به این جنگ ادامه میدهد: روسیه هماکنون نزدیک به یکسوم از بودجه سالانه خود را برای دفاع هزینه میکند و نرخ تلفات این جنگ از هر درگیری در روسیه از زمان جنگ جهانی دوم بالاتر رفته است. با این حال، اقتصاد روسیه عمدتاً با تحریمهای کشورهای غربی سازگار شده و نیروهای روسی در دونباس پیشرفت میکنند. روسیه هماکنون شهر پوکروفسک را محاصره کرده و به سمت کوستیانتینیوکا پیشروی میکند. پوتین متقاعد شده (درست یا غلط بودن آن مسئله جداگانهای است) که پیروزی آشکار ارتش روسیه در منطقه دونباس تحقق مییابد. بنابراین زمانی که باور دارد که ارتش میتواند به درخواستهایش در میدان جنگ برسد چرا اصلاً امتیازی بدهد؟
مقام سیاست خارجی مسکو میگوید: «رهبر روسیه بهسادگی با زمان بازی میکند. ترامپ ظاهراً نمیتواند تصمیم بگیرد. زمان میگذرد، حملات روسیه ادامه پیدا میکند، اوکراین ضعیفتر میشود، خستگی ناشی از درگیری افزایش مییابد.» زلنسکی میتواند تک و توک با احساسات ترامپ بازی کند، از کودکانی که از سوی روسیه گروگان گرفتهشدهاند صحبت کند یا از بمبارانهای مرتب و ویرانگر شهرهای اوکراین بگوید اما پوتین، همانگونه که استانووایا گفت، میگوید «عقیده محکمی دارد که کار اوکراین تمام است.» هنوز ممکن است به پوتین ثابت شود که اشتباه میکند اما پس از سه سال و اندی چنین فرضیه اساسی است که طرز تفکر او در مورد مسائلی مانند جنگ و صلح را تقویت میکند. اعمال فشار مداوم بر اوکراین، اهرم فشار پوتین است. نه رخدادهای آلاسکا نه واشنگتن برای ایجاد اختلال دراین محاسبات بیرحمانه کافی نبودند.»
بازار ![]()